نویسنده کتاب «دشمن، پشت دروازههای شهر» گفت: زمانی شعر حماسی میگوییم، مثل اشعار فردوسی که البته کار پرزحمتی است، اما گاهی باید در مورد یک عمل حماسی مانند مقاومت مردم خرمشهر و آبادان در برابر بعثیها بنویسیم، در اینجا کار سختتر میشود و هر چقدر در این زمینه بنویسیم باز هم کم است.
از طرف دیگر، عرضه تحلیل و بررسی رویدادهای مهم جنگ که با مسائل درونی و بیرونی عصر وقوع رویداد مرتبط است، میتواند برای نسل حاضر و آینده بسیار مؤثر، عبرتآموز و روشنیبخش باشد و چراغی فرا راه آنان در دورکردن خطرها و تهدیدهای مشابه یا مقابله با آنها برافروزد. بر اساس این رویکرد، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، کتاب حاضر را منتشر کرد. در این اثر بخشهایی از تاریخ پرافتخار آبادان، به ویژه در دوران معاصر، یعنی سالهای مبارزه مردم آبادان در راه پیروزی انقلاب اسلامی است.
کتاب «دشمن، پشت دروازههای شهر»، بخشهایی از تاریخ پرافتخار آبادان، به ویژه در دوران معاصر، یعنی سالهای مبارزه مردم آبادان در راه پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) و مبارزه با دشمنان داخلی پس از وقوع انقلاب و دست آخر فرورفتن درگرداب جنگی هشت ساله و خانمانسوز تحلیل شده است. مخاطبان با مطالعه این کتاب به این نکته مهم و اساسی پی خواهند برد که آبادان گرچه در روزهای پرفراز نشیب پایداری و مقاومت، زخمهای کاری شمشیر دشمن را پهلوی خود دید، اما با سلحشوری و دلاوری مردمانش همواره از مهلکه سخت، جان سالم به در برد و دشمن را در باتلاقهای شورهزار خود مدفون ساخت و اینکه به طور قطع و یقین تاریخ حیات ملتها چنین مردمی را کمتر به خود دیده است. در ادامه گفتوگو با نعمتالله سلیمانیخواه، نویسنده کتاب «دشمن، پشت دروازههای شهر» را از نظر میگذرانیم.
موضوع کتاب «دشمن، پشت دروازههای شهر» چیست؟ و چه شد که سراغ خلق این اثر رفتید؟
این کتاب در مدت پنج سال نگاشته شده و برای نگارش آن از هزاران سندی که در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس وجود دارد استفاده کردهام علاوه بر آن مصاحبههای مختلفی انجام دادم. مصاحبههایی که در مرکز اسناد وجود داشت و پیاده شد، بیشتر به سال ۵۹ و ۶۰ مربوط میشود که بیشترین حوادث در این زمان به وقوع پیوسته است. بنابراین از نظر صحت و سقم از اعتبار اسنادی برخوردارند.
این کتاب بیشتر در مورد مقاومت مردمی در دوره محاصره زمینی بهخصوص در آبادان نوشته شده و در واقع یک سکه دو رویه هست که هم از ایثارها و سختیهایی که مردم کشیدند و حماسههایی که آفریده شده میگوید که بعضی از آنها واقعا باورنکردنی است و من خودم اگر در بطن و متن این قضایا نبودم شاید باورکردن و باوراندنش به دیگران غیر ممکن بود. ولی من در آن روزها حضور داشتم و یکی از نقاط قوت کتاب همین است که یا از نزدیک شاهد اتفاقات بودم و یا با شاهدان آن قضایا زندگی کردم و در هر صورت اطلاعات خوبی از آن شرایط و منطقه داشتم و روی دیگر سکه در مورد دردها و رنجهایی بود که مردم و رزمندگان در این یک سال تحمل کردند و جنایاتی که دشمن مرتکب شد و به هر حال میشود گفت که هر چقدر در این زمینه بنویسیم باز هم کم است.
تصور کنید، زمانی شعر حماسی میگوییم، مثل اشعار فردوسی، البته کار پرزحمتی است، اما زمانی است که باید در مورد یک عمل حماسی شعر بگوییم یا مطلب بنویسیم، در اینجا کار سختتر میشود، حتی اگر در بطن آن حماسه و جزئی از تاریخ آن برهه بسیار سخت ایرانزمین باشید، باز هم گفتن و نوشتن از آن دوران کار سختی است. همانطور که من واقعاً فکر میکنم در این کتاب نتوانستم آنطور که باید حق مطلب را ادا کنم.
تاکنون بیش از ۱۵ جلد کتاب نگاشتهام. به جرأت میتوانم بگویم هیچ کتابی اینقدر من را به زحمت نیانداخت و در عین حال از هیچ کتابی اینقدر ناراضی نبودم. این کتاب روح من را درگیر کرد. خیلی سخت است از شهدا و افرادی بنویسی که در عین حال که معمولی و از همین کوچه و بازار بودند، حماسههایی خلق کردند. از نوجوان ۱۲ سالهای بگویی در حد یک یا دو ماه تبدیل به یک مرد شد، جایی که کسی انتظار نداشت، فردا زنده باشد. تصور کنید بمبارانهای دستهجمعی هواپیماها را به خرمشهر که گاهی ۵۰ هواپیما به شهر حمله میکردند و در مقابلش ۳۴ پدافند معمولی بیشتر نبود. مردم بیدفاع در شهر آشفته بودند و در روزهای ابتدایی حتی اطلاع نداشتند که چه خبر است.
وقتی دیدند پالایشگاه دارد میسوزد، تانکرهای بزرگ نفت، بنزین و تینر پشت سر هم منفجر میشود بهگونهای که روز، شب و شب، روز میشد. این اتفاقات برای مردمی رخ داده بود که تازه از خواب غفلت بیدار شده بودند، مردمی که در یک فرهنگ نیمهاروپایی بزرگ شده بودند. آبادان یک شهر صنعتی نیمه اروپایی و گل سرسبد خوزستان بود. اولین فرودگاه بینالمللی، اولین باشگاه قایقرانی و اکثر اولینها در آنجا به وجود آمده بود. مردمی که با این فرهنگ بزرگ شده بودند یکدفعه در مقابل جنگ تمامعیار قرار گرفتند و در حالی که تنها یک گردان تکاور وجود داشت در مقابل ۵۰۰ تانک عراقی پیشرفته قرار گرفتند. به هر حال این کتاب در مورد مقاومت مردمی در آبادان است. مقدار زیادی هم به خرمشهر اشاره میکند، چون بخش اعظم کمکها و پشتیبانیها به خرمشهر از سمت آبادان بود. به دلیل اینکه فاصله بین خرمشهر تا اهواز به دست عراقیها افتاده بود و تنها راه مواصلاتی شهر آبادان بود.
در مسیر نگارش این کتاب با چه چالشهایی مواجه شدید؟
بخشی از آنها چالش روحی خودم بود و بخش دیگر مربوط به ناظرهای کتاب میشود. این کتاب سه ناظر داشت. اما این کتاب آن اثری که مدنظرم بود، نشد. چون میخواستم یک کتاب پژوهشی، مقاومتی و ادبیاتی باشد. ادبیاتی که برای مقاومت به کار برده میشود، سبک نوشتنش با ادبیاتی که برای پژوهش و بیان یک نبرد به کار برده میشود، فرق میکند. شما در نبرد مثلا میگویید فلان گردان از این طرف حمله کردند یا درمورد نتایج عملیات گفته میشود درواقع مثل یک ربات که خیلی روح ندارد. اما در بیان حماسه باید گفته شود نیروهای مردمی چگونه نگذاشتند عراقیها پل بزنند و وارد شهر شوند؟ مردم چگونه با چوب و چماق وارد ریاست جمهوری عراق شدند؟ چگونه چند ساعت عراقیها را عقب راندند تا سپاه و ارتش رسیدند؟ میخواستم اینها را به سبک و سیاق ادبیات بگویم، اما از من میخواستند که سبک و حالت نظامی به نوشته بدهم و بر روی این مسائل اختلاف داشتیم. مقداری من کوتاه آمدم و مقداری هم آنها، در نهایت کتاب اینگونه تألیف شد که آنچه من میخواستم نشد.
اشکالات ویراستاری در کتاب وجود دارد. برخی تصاویر در کتاب بهکار رفته که اصلا بنا نبود عکسی در کتاب کار شود و عکس هم اشتباه انتخاب شده است. مثلا عکس سقوط هواپیمایی را گذاشتهاند که خلبان کنارش ایستاده، در حالیکه خلبان ایرانی است، زیر عکس نوشته شده، سقوط هواپیمای عراقی، متأسفانه شخصی که این عکس را انتخاب کرده، اشرافی به این مسائل نداشته و البته این مشکل متوجه من نیست، چون من باید در جریان آخرین تغییرات صورت گرفته در این اثر قرار میگرفتم، اما این اتفاق نیافتاد. به هر حال بخشهای زیادی از کتاب حذف شد، در حالیکه من بارها گفته بودم که مسائل آبادان و خرمشهر را نمیشود از هم تفکیک کرد، بخاطر اینکه فاصله تقریبا ۱۵ کیلومتری بین این دو شهر هست و از من میخواستند دو کتاب جدا درباره خرمشهر و آبادان بنویسم، اما من اصرار داشتم که همچین چیزی امکانپذیر نیست.
نزدیک به ۲۵۰ صفحه در مورد خرمشهر نوشته بودم که حذف شد در حالیکه بسیاری از فعالیتها و مقاومتهای بچههای آبادان در خرمشهر صورت گرفت. برخی چالشها که با دوستان داشتیم این بود که با سبک آشنا نبودند؛ یعنی در یک جمله بگویم چون اولین بار بود که با این سبک مواجه میشدند که جنبه حماسی و مقاومتی داشت، برایشان نامأنوس بود. به هر حال کتاب منتشر شد و اگر بخواهم درصدی تعیین کنم شاید ۶۰ درصد رضایت من را جلب کرد.
در ادبیات جنگ در ابتدا ما با نسلی از نویسندگان روبهرو شدیم که خودشان آن را تجربه کرده و حتی در خط مقدم حضور داشتند و زندگی تحت آن شرایط را درک کردهاند. اما چرا میان سطح کیفی کار اینها با نویسندگان نسل دوم جنگ فاصله بسیاری شکل گرفته است؟
من هم نظرم همین است. نویسندهها یا حتی فیلمسازان دفاع مقدس دو نوع هستند. یکی آنهایی هستند که در جبهه بودند و با ماجرا آشنا هستند و برخی از آنها اهل قلم هستند و برخی هم هستند که این موارد را بیشتر از من، دیدهاند اما اهل قلم نیستند، ولی میتوانند خوب صحبت کنند. باید با اینها خوب صحبت شود و حس و حال آنها دریافت شود. فرض کنید خانم جوانی برای کتاب یک مصاحبه گرفته اما چون در بطن ماجرا نبوده و اطلاعات لازم در آن زمینه را نداشته، نتوانسته طرف مقابل را تخلیه اطلاعاتی کند. به هرحال چهل سال از جنگ گذشته و برخیها دیگر حضور ذهن ندارند به همین دلیل کسی مثل من که در آن زمان حضور داشتم با شخصی که هیچ آگاهی از آن زمان ندارد وقتی با افراد مصاحبه میکنیم خیلی فرق میکند، چون من میتوانم برخی موارد را برای مصاحبهشونده یادآوری کنم.
نوع دوم افرادی هستند که در زمان جنگ خیلی کودک بودند یا بعد از جنگ به دنیا آمدند، اینها میخواهند بنویسند، اما فقط یکسری اسناد و مدارک در اختیار دارند. باید آنها را با هم تطبیق دهند و راستیآزمایی کنند، چون مثلا یک موضوعی به انواع مختلف بیان شده، فرض کنیم جوانی قلم خیلی خوبی دارد و میخواهد واقعهای تاریخی را بنویسد، باید حداقل ۴ تا از این اسناد را پیش روی خود بگذارد تا بتواند تحلیلی درست داشته باشد.
بنابراین کار یک پژوهشگر تاریخی علاوه بر اینکه باید اسنادی و مطمئن باشد، با توجه به اینکه درمورد یک حماسه صحبت میشود، باید نوع قلم فرق کند. مثل تفاوتی که بین رمان و مستند وجود دارد.
خاطراتی که از دوران دفاع مقدس منتشر شده و آثاری که با عنوان فرهنگ جبهه فراهم آمده، چقدر میتواند به عنوان مواد خام برای خلق آثار بزرگ و ماندگار مورد استفاده نسلهای بعد قرار گیرد؟
بستگی دارد مخاطب چه شخصی باشد، وقتی بهعنوان یک شخص معمولی میخواهید کتابی را بخوانید و لذت ببرید و ببینید آن موقع چه خبر بوده، این کتاب باید جذابیت داشته باشد که متأسفانه خیلی از آثار از این جذابیت برخوردار نیستند. سبک و کم عمق هستند. گاهی واقعیت جذابی وجود دارد، اما آنقدر سبک بیان شده، مشخص است یک آدم ناشی، یک حادثه خوب را نوشته است. برخی کتابها هم ویژه فرماندهان و دانشکدههای نظامی است. مثل روزشمارهای جنگ که من تاکنون چندین جلد از این روزشمارها را نوشتهام. به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی، جنگ دریایی پر از گوهر است، هزاران نویسنده میخواهد که این گوهرها را استخراج کنند.
نظر شما