گفتوگو با رحیم رئیسنیا به مناسبت 25 آبان سالروز درگذشت ستارخان مشهور به سردار ملی
«دو مبارز جنبش مشروطه» را با قلمی احساسی نوشتم/ جوان امروز میخواهد ستارخان را به دور از افسانه بشناسد
رحیم رئیسنیا در کتاب «دو مبارز جنبش مشروطه» با قلمی پر احساس درباره ستارخان نوشت و حالا که مقالهای درباره ستارخان در دانشنامه جهان اسلام نوشته است، اعتقاد دارد که نگاهش به قهرمانان تاریخ حتی ستارخان متفاوت است و متکی بر اسناد با قلمی پختهتر به تالیف تاریخ و بازیگران آن بپردازد؛ نگاهی که عاری از افسانهپردازی و شاخ و برگ دادن به بازیگران تاریخ است؛ چون جوان امروز تاریخ را با تکیه بر اسناد میخواند.
در میان کتابهایی که به ستارخان پرداختند، کتابچه کوچکی هم از سوی شما نوشته شده که بهصورت مجمل به معرفی ستارخان میپردازد؟
کتابی که به آن اشاره میکنید، عنوانش «دو مبارز جنبش مشروطه» است که به احتمال قوی سال 1348 به چاپ رساندم.
چه شد که در آن زمان تصمیم گرفتید درباره ستارخان بنویسید؟
این دومین کتابی بود که نوشتم و ماجرای آن به دوستی و همراهی من با صمد بهرنگی برمیگردد. باید اشاره کنم من دوست صمد بهرنگی بودم و هنوز هم از ارادتمندان او هستم. در آن زمان ما تازه با یکدیگر قلم به دست گرفته بودیم و من مشغول تحقیق و بررسی در حوزه تاریخ شدم و او در حوزه دیگری قلم میزد و بیشتر در کارهایش تکیه بر کودکان داشت، اگر روزگار به او فرصت میداد، حتما میتوانست شخصیت پردامنهتری در جامعه باشد. به هر حال بهرنگی توصیه کرد شروع به تحقیق و تالیف آثاری کنیم که نوجوانان با مطالعه آنها تاریخ کشورمان را بشناسند. من هم جوان بودم و پر از احساس، از این پیشنهاد استقبال کردم و به همراه زندهیاد عبدالحسین ناهید شروع به نگارش کتاب «دو مبارز جنبش مشروطه» کردیم من درباره زندگی و شخصیت ستارخان نوشتم و جناب ناهید نیز شیخ محمد خیابانی را نوشت. هرچند قرار شد که شخصیت حیدرعمواوغلی را هم بنویسم؛ اما از آنجا درباره این شخصیت یکسری حساسیتها وجود داشت، بنابراین آن زمان نتوانستم درباره او بنویسم هر چند بعدها کتابی با عنوان «حیدرعمواوغلی در گذر طوفانها» به چاپ رساندم. اما در اواخر دهه 40 کتاب «دو مبارز جنبش مشروطه» تنها به زندگی ستارخان و شیخ محمد خیابانی اختصاص پیدا کرد. هرچند بعدها برای متوازن کردن و هماهنگ کردن نوشتار دو شخصیت ناچار شدم قسمتی که به شخصیت شیخ محمد خیابانی اختصاص داشت را هم مطالعه کنم و زمان زیادی صرف کردم تا شیوه نگارش و زبان روایت آن با بخش نخست -که به ستارخان میپرداخت- یکدست شود.
چه شیوه نگارشی را درباره ستارخان دنبال کردید، یعنی در آن موقع فقط به روایت زندگی سردار ملی پرداختید یا به اسناد هم مراجعه کردید؟
باید توجه داشته باشید در آن موقع اسناد و مدارک چندانی وجود نداشت و من هم جوانی پر از احساس بودم و ملیگرا و روشنفکران و مملکت هم حال و هوایی به این رویه داشت. لذا کتاب «دو مبارز جنبش مشروطه» با نگاهی پراحساس و ملیگرا و قدری هم چپ به نگارش درآمد و در هر فصل هم یک شعر نویی نشسته که به نوعی بامضمون آن فصل هم حال و هوا ارتباط دارد.
بعد از چاپ کتاب با چه واکنشهایی روبهرو شدید؟
وقتی کتاب چاپ شد، در داخل و خارج مورد توجه قرار گرفت و دوستی در خارج از ایران میگفت چند نوع چاپ این کتاب را دیده است و بعدها خودم هم یکی دو تا چاپ کتاب را که در خارج از ایران منتشر شده بود، مشاهده کردم. به هر حال کتاب «دو مبارز جنبش مشروطه» آن از زمان با قلمی نوشته شد که از دل برآمد تا ادراک، به عبارتی نوع نوشتن این کتاب برآمده از آروزها و آمال جوانانی بود که مانند من راهی را رفتند که در انتها آتش گرفتند. باید یادآوری کنم کتاب ابتدا در تبریز چاپ شد و بعدا در تهران از سوی نشر آگاه به چاپ رسید. پس از آن یکی از ناشران تهران خواست که کتاب را تجدیدچاپ کند که من در پاسخ گفتم تصور میکنم دوره انتشار چنین کتابهایی گذشته است.
اگر امروز بخواهید دوباره درباره ستارخان بنویسید، چه تغییری نسبت به تالیف این شخصیت در گذشته خواهد داشت؟
اگر امروز بخواهم درباره ستارخان بنویسم قطعا متفاوت با کتاب «دو مبارز جنبش مشروطه» خواهد بود؛ زیرا این کتاب حاصل یک دوره و قلم متفاوت و عمر من و جوانان هم نسل من، آرمانخواه بود.
کتابهایی که درباره ستارخان منتشر میشود، مشاهده میکنید، چه نظری درباره این کتابها دارید، با توجه به اینکه امروز اسناد، خاطرات و مدارک دیگری در دسترس پژوهشگران و مولفان است؟
تا جایی که به دستم برسد، نگاه میکنم و ورق میزنم. اگرچه به نظرم هرکسی که درباره مشروطه و شخصیتهای آن مانند ستارخان مینویسد، مواضعی دارد، مثلا فردی که آذربایجانی است و حس قوی در این زمینه دارد، مسائل درجه دوم در رابطه با زندگی و کارنامه ستارخان را پررنگتر میکند. منظورم این است که هنوز هم احساسگرایی درباره ستارخان وجود دارد. بنابراین تا به امروز کتابی که به شکل تاریخی و بدون طرفداری و داشتن مواضع خاص به ستارخان بپردازد، مشاهده نکردم. اگرچه افراد زیادی ممکن است دست به قلم ببرند و بخشی از زندگی و شخصیت ستارخان را به نگارش دربیاورند؛ شخصیت ساده، ازخودگذشته، مبارز و موثری که در تاریخ معاصر ما نقش خیلی پررنگی دارد، هر چند که شخصیت ساده و بیسوادی دارد؛ اما پرورده و محصول انقلاب مشروطه است که به آن خدمت کرد؛ هرچند در قوس زندگیاش ممکن است فراز و فرودهایی داشته باشد که مسلما مانند هر انسانی دارد، ولی معدل قابل قبولی دارد و حتی مردهاش در حد زندهها در تاریخ معاصر ما موثر است.
به نظر شما امروز حتی یک غیربومی یا فردی خارجی میتواند کتاب قابل قبولی با تکیه بر مدارک موجود درباره ستارخان بنویسد؟
به نظرم هر مورخ و پژوهشگری میتواند درباره ستارخان بنویسد. نوشتن درباره ستارخان باید فارغ از افسانهپردازی باشد و تالیف و نگارش باید با تکیه بر اسناد و مدارک باشد. هر چند مورخ و پژوهشگر در برخورد با اسناد و مدارک هم باید دقت و تامل خاصی داشته باشد تا سره را از ناسره بیرون کشید، چون برای هیچ کس نمیتوان نسخه و تکلیف پیچید و هر کس نگاه و نظر خودش را در تالیف یک شخصیت تاریخ دارد. من امروز تحقیقات و تالیفات انجام نداده بسیاری دارم و نمیدانم بتوانم باز هم درباره ستارخان با قلم متفاوتتری بنویسم، هر چند هر کس با کاغذ، قام و کتاب سر و کار دارد، آنقدر غرق در تالیف و تحقیق میشود که دنیای عظیمی دربارهاش گشوده میشود که احساس میکند که هر چه نوشته مثل یک قطره در دریای بیکرانی که ننوشته است.
شما در دانشنامه جهان اسلام هم مقاله مینویسید؛ تصور میکنم مقالهای هم درباره ستارخان دارید؟
بله، مقاله ستارخان در دانشنامه جهان اسلام را هم من نوشتم و شما میتوانید با مراجعه به آن دریابید که چقدر نگاه و قلم من با کتاب «دو مبارز جنبش مشروطه» متفاوت است و البته مطالب تازهای دارد و قدری اسناد و کتابهای تکیهشده بر آن متفاوت و بیشتر است.
نظر شما