نویسنده کتاب «همیشه منتظر» با تأکید بر اینکه در ادبیات مقاومت باید همهچیز بر اساس مستندات باشد، نه تخیل گفت: داستان کوتاه یا رمان بر مبنای تخیل نوشته میَشود و راوی ندارد، درواقع شخصیت اصلی را نویسنده خلق میکند و هر طور که میخواهد او را با اتفاقهای متفاوت مواجه میکند؛ ولی در ادبیات مقاومت، داستانی که نویسنده مینویسد باید مستند، زیبا، دلنشین و خواندنی باشد و درعینحال حقایق و واقعیتها را هم بیان کند.
«همیشه منتظر»، تلخ و شیرینهای زندگی بزرگمردی است که ره عشق را در دفاع از حریم اهلبیت(ع) طی کرد. از ویژگیهای کتاب میتوان به نوع نگارش و خاطراتی ناب اشاره کرد که تاکنون در هیچکجا بیان نشده است. از آنجا که اسم کتاب مفهومی عمیق را دربر دارد، مخاطب با اتمام سطرهای پایانی کتاب، به راز این اسم پی میبرد.
سردار شهید محسن قاجاریان؛ فرمانده تیپ زرهی 21 امام رضا(ع) که برای انجام مأموریت مستشاری عازم سوریه شده بود، در 14 بهمنماه سال 1394 در جریان آزادسازی شهرک نبل و الزهرا، به فیض شهادت رسید.
به بهانه انتشار کتاب «همیشه منتظر»، با مریم عرفانیان از نویسندگان جوان مشهدی که آثار متعددی را در حوزه دفاع مقدس به رشته تحریر درآورده است، به گفتوگو پرداختیم که شرح آن را در ادامه میخوانید.
چه شد که این موضوع و شهید را برای نوشتن انتخاب کردید؟
از کودکی با این فضا آشنا بودم، پدرم 9 ماه در جبههها خدمت کردند و مادرم که معلم بود، بهتنهایی بار زندگی را با چهار بچه به دوش میکشید. در سال 1375 با حوزه هنری آشنا شدم. آنجا برخی از پروندههای شهدا را از سوی بنیاد شهید برای نوشتن داستان کوتاه درباره شهدا در اختیارم میگذاشتند. اولین داستان کوتاهی که برای شهدا نوشتم، داستان جوشقان بود. داستانی کوتاه درباره نحوه اطلاعرسانی شهادت یکی از اقوام به خانوادهاش، این داستان در اولین کتابم که مجموعه داستان کوتاه بود به نام «پاییز آن سالها» در سال 1385 منتشر شد.
در روند نوشتن کتاب که با چه سختیها و چالشهایی روبهرو هستید؟
همه فکر میکنند نوشتن در ژانر ادبیات مقاومت آسان است. درصورتیکه اینطور نیست. برای مستندنگاری و حتی نوشتن داستان بر اساس خاطرات یک شخص، بهویژه خاطرات دفاع مقدس به چند نکته خیلی مهم باید دسترسی، اشراف و اطلاع داشته باشیم. یکی اینکه باید مشرف به داستاننویسی باشیم. یعنی داستان کوتاه و داستان بلند را خوب بلد باشیم.
دوم اینکه اطلاعات نظامیمان را در حیطه دفاع مقدس مثل تاریخ عملیات، مکان و منطقه عملیات و زمان عملیات بالا ببریم. ادوات جنگی را بشناسیم، بهطور مثال انواع مینها، سلاحهای مورد استفاده در آن زمان و ... را بشناسیم و اطلاع کسب کنیم.
یکی از سختیهای نوشتن این است که بعد از نوشتن کتاب؛ باید بارها و بارها کتاب را به خانواده شهدا و همرزمانشان بدهیم تا بازنگری کنند. یکی از کتابهایی که دارم مینویسم و قرار است که انتشارات سوره مهر چاپ کند، در طول این 6 سال، از سال 1394 تاکنون 10 بار پرینت گرفتهام و به خانواده دادهام. خیلی مهم است که خانواده کتاب را بازنگری کنند، چون در آن بازنگریها به نکاتی دست پیدا میکنیم که ممکن است فراموش کرده باشند و تازه یادشان بیاید.
گاهیاوقات من کتابی را نوشتهام، راوی و کارشناس نظامی خوانده و حتی ویراستاری هم انجام شده؛ در پرینت نهایی راوی تازه یادش میآید که منطقهای که در روایتش نام برده، آنجایی نیست که ما فکر میکردیم و بارها درباره آن صحبت کردهایم. مثلاً ممکن است چند کیلومتر بالاتر یا پایینتر از آن منطقه مورد نظر باشد و بعد از چاپ کتاب کسانی که در منطقه بودهاند متوجه این مسئله میشوند.
من به عنوان نویسندهای که تعهد دارد، مجبور میشوم چهار یا پنج فصل کتاب را با توجه به فراموشی راوی بازنگری کنم و این نوشتنها و دوباره نوشتنها و بازنویسیهای مکرر کار را برای نویسنده سخت و فرسایشی میکند. درحالیکه داستان کوتاه یا رمان بر مبنای تخیل نوشته میَشود و راوی ندارد. شخصیت اصلی را نویسنده خلق میکند و هر طور که میخواهد او را با اتفاقهای متفاوت مواجه میکند. ولی در ادبیات مقاومت باید همهچیز بر اساس مستندات باشد، نه تخیل. در ادبیات مقاومت داستانی که نویسنده مینویسد باید مستند، زیبا، دلنشین و خواندنی باشد و درعینحال حقایق و واقعیتها را هم بیان کند.
همکاری خانوادههای شهدا و همرزمان شهید در نوشتن کتاب چطور است؟
خانوادههای شهدا اغلب همکاری خوبی دارند. اگرچه اوایل کار گله میکنند که بارها مصاحبه گرفته شده و به نتیجهای نرسیده است یا کتابی منتشر نشده است. چون معمولاً از خبرگزاریها و جاهای دیگر اشخاصی مراجعه میکنند ولی به نتیجه نمیرسد. جلب اعتماد خانوادههای شهدا سخت است. اما وقتی من خودم و کتابهایم را معرفی میکنم و میگویم این مصاحبه حتماً منجر به کتاب میشود با استقبال زیاد مواجه میشود و همکاری میکنند.
خانوادههای شهدا تأکید دارند که کتاب بر اساس زندگی واقعی شهید باشد و تخیل در آن به کار نرود، این نکته برایشان خیلی اهمیت دارد چون میگویند خیلی از رمانهایی که نوشته شده اصلاً زندگی شهید ما نیست، خیلی از کتابها روایت شهید ما نیست. برای همین من فقط روایتنگاری میکنم و شیرینیها و تلخیهای روایت را با عناصر داستانی تلفیق. یعنی اگر روایت در زمستان اتفاق افتاده است، یک مقداری از فضای زمستان توضیح میدهم و بعد واقعیت زندگی را میآورم.
همکاری همرزمان هم خیلی مؤثر است. در کتاب «روزهای لاجوردی» که زندگینامه سردار شهید سیدمهدی لاجوردی از فرماندهان زرهی گردان امام سجاد(ع) است و انتشارات 27 بعثت آن را منتشر کرده است؛ همکاری همرزمان فوقالعاده مؤثر بود. این شهید اولین شهید زرهی بود که خاطراتش منتشر میشد. درباره تانک و عملیات خیبر که در آن حضور داشتند همرزمان خیلی کمک کردند و خیلی کتاب را بازنگری کردند. کتاب خوبی هم شد. بدون کمک خانواده و همرزمان نمیشود نوشت؛ ممکن است کتابی به بازار بیاید اما زندگی آن شهید نباشد.
از خاطرههای خوب و شیرینیهای نوشتن از شهدا برایمان بگویید؟
آشنایی با زندگیهای مختلف، مناطق مختلف، آدمهای مختلف و ایثارگران به من حس خوبی میدهد. خاطرههای جذاب و خواندنی آنها در زندگی شخصیام خیلی تأثیرگذار است. زندگی و خاطرات آنها، ایثار و مقاومت آنها برای من الگو است. بهطورکلی نوشتن برای شهدا، معنویت خاصی در زندگی آدم جاری و ساری میکند که فقط یک نویسنده ادبیات مقاومت میتواند آن را درک کند.
بعضی مواقع خواب شهدایی را که درباره آنها نوشتهام، میبینم. در زندگی شخصیام علاوه بر ائمه اطهار در برابر مشکلات به شهدا متوسل میشوم و این خیلی تأثیر دارد و حس خوبی را به من منتقل میکند. امیدوارم شهدا درآخرت هم دست من را بگیرند و بتوانم به آنها متوسل شوم.
من بین نوشتنهایم به شهدا متوسل میشوم. در یکی از کتابهایم که «طائر قدسی» نام داشت و روایت فتح چاپ کرد، شهید به خواب همسرش میآید و همسرش را دلداری میدهد که من میتوانم تا هفتاد نفر را شفاعت کنم و کاغذی را به همسرش نشان میدهد و میگوید این لیستی است که قرار است شفاعت کنم.
خطاب به همسرش میگوید: زهرا اولین اسم، اسم تو را مینویسم. همانجا حین نوشتن متوسل به شهید شدم. با اشکی که از چشمانم میچکید، گفتم: یعنی میشود یکی از آن هفتاد نفر اسم من را هم بنویسی؟! خیلی تأثیرگذار بود. وقتی داشتم آن تکه از متن کتاب را مینوشتم، روی خودم هم تأثیر گذاشت و به من آرامش داد، که اگر شهید من را شفاعت کند، خیلی خوب میشود.
وقتیکه داری برای شهدا مینویسی، سعی میکنی که در زندگیات گناه نکنی. در برابر هر مشکل و بازخورد اجتماعی مثل حقالناس سعی میکنی که شهدا را الگو قرار بدهی. به خودت میگویی: فلان شهید این کار را در مقابل این مشکل انجام داده، پس تو هم این کار را انجام بده.
مثلاً شهید محسن قاجاریان معمولاً به همسرش میگفته در مواجهه با مشکلات زیارت ناحیه مقدسه را بخوان. من هم به کسانی که مشکل دارند توصیه میکنم این زیارت را بخوانند تا مشکلشان حل بشود. اینها نکاتی است که برای من خیلی جالب است، با هر کتاب جدیدی که برای یک شهید یا ایثارگر مینویسم بهوفور با این نکات مواجه میشوم.
آثار دیگری هم در این حوزه دارید؟
بیشتر کتابهای من در حوزه دفاع مقدس هستند. اولین کتاب، «به پاییز آن سالها»؛ (مجموعه داستان کوتاه دفاع مقدس) در سال 1385 منتشر شد و در ادامه همین فضای کاری را ادامه دادم و آثاری مثل «دخیل»؛ (مجموعه خاطرات شهدا درباره زیارت امام رضا (ع))، «جرعهای از ملکوت، تونلی زیر رودخانه»؛ (رمانی بر اساس خاطرات سردار شهید محمدرضا سمندری)، «دخیل نگاهم را به ضریح تو بستهام»؛ (مجموعه داستان کوتاه شفایافتگان رضوی)، «گرمترین شب زمستانی»؛ (مجموعه داستان کوتاه دفاع مقدس)، «راز این عشق»؛ (داستانکهایی از سبک زندگی امام رضا(ع))، «روزهای فراموشنشدنی»؛ (خاطرات زنان پشتیبان جنگ)، «به وقتِ اردیبهشت»؛ (زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم حسن قاسمی دانا)، «راهی برای رفتن»؛ (سرگذشتپژوهی بر اساس خاطرات بتول خورشاهی جانباز چهل درصد حادثه مکه، پرستار انقلابی مبارز با رژیم طاغوت و خواهر شهید مرتضی خورشاهی)، «تا ابد با تو میمانم» و چندین جلد زندگینامه شهدا از سری مجموعه (ایثارنامه)، توسط ناشران مختلف منتشر شد.
در حال حاضر نیز مشغول نگارش چهار عنوان کتاب هستم. یکی در مرحله کارشناسی نهایی هست، با عنوان «شیشههای ترکخورده» که قرار است سوره مهر به چاپ برساند. دومین کتاب درباره شهید مدافع حرم«ابراهیم خلیلی» است که قرار است انتشارات 27 بعثت به چاپ برساند، سومین کتاب روایت یک همسر جانباز شهید است که قرار است انتشارات سوره مهر به چاپ برساند. چهارمین کتاب هم درباره یکی از شهدای لبنان است که آن هم قرار است انتشارات خط مقدم به چاپ برساند. که این آخری فکر میکنم، اولین روایت همسر شهید لبنانی باشد که یک نویسنده ایرانی در حال نوشتن است.
بایدها و نبایدهای نوشتن از شهدا چیست؟
من تأکید میکنم به کسانی که در این زمینه قلم میزنند؛ کتاب را قبل از چاپ حتماً به خانواده شهید نشان بدهند و خانواده شهید هم، حتماً کتاب را بخوانند. چون کتاب درباره شهیدشان است و باید رضایت داشته باشند، بهخصوص اینکه تا سالها بعد در کتابخانهها در دست مردم قرار میگیرد و ممکن است نکاتی ازقلمافتاده باشد یا بخواهند نکاتی را حذف کنند. ازاینرو همکاری نویسنده با خانواده بسیار مهم است.
نویسنده نباید هر چیزی را درباره شهید بنویسد. درباره شهدا نباید غلو کرد. شهدا هم مثل ما آدمهای عادی بودند، از اول مقدس نبودند. باید این را طوری بیان کنیم که خواننده از شخصیتی که ساختهایم، دلزده نشود. از طرفی هم نباید شهید را آنقدر مقدس جلوه دهیم که جوان امروزی فکر کند این شهید فرشتهای بوده که از آسمان نزول کرده و برای شهادت آفریدهشده است. شهدا هم مثل همه ما روی این زمین زندگی کرده و به تکامل رسیدهاند.
چرا به خواندن زندگینامه شهدا بهخصوص شهدای مدافع حرم نیازمندیم؟
شهدای مدافع حرم از جنس جوانهای امروزی هستند. لزوم خواندن و حتی نوشتن زندگینامه شهدای مدافع حرم این است که این شهدا از جنس جوانهای امروزی هستند. جوانهایی که با فضای مجازی ، رسانه، اینترنت و ... سروکار دارند، به لحاظ ظاهری وضعشان مثل جوانهای دیگر هست و ... ولی تفکرشان اینطوری است که حاضرند به آنطرف مرزها بروند و از کشورشان دفاع کنند. وقتی جوان امروزی کتاب خاطرات شهدای مدافع حرم را که فاصله سنی چندانی با خودش ندارد، به دست میگیرد، همذات پنداری با شهید پیدا میکند و نمیگوید این قضیه برای 30 یا 40 سال پیش بوده است. با تفکر شهید و شهادت آشنا میشود و ایثار و ایثارگری میآموزد.
نظر شما