گفتوگو با صفورا برومند درباره وضعیت تاریخنگاری زنان در ایران معاصر/5
نشانی از ثبت تاریخ زنان در ساختار تاریخنگاری «مذکر»/ حضور زنان در برهههایی از تاریخ سیاسی
صفورا برومند میگوید: غیبت زنان در متون تاریخی، در سپهر نشانهای که این آثار تولید شدهاند، امری عادی بوده است؛ اما توجه به این نکته ضروری است که در آثار مکتوبی که در ساختار تاریخنگاری «مذکر» تولید شدهاند نیز میتوان نشانی از ثبت تاریخ زنان یافت.
در این زمینه با صفورا برومند، استادیار و عضو گروه تاریخ فرهنگی در پژوهشکده تاریخ ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دانش آموختهی رشتهی تاریخ از دانشگاه تهران و دانشگاه الزهرا(س) و پژوهشگر حوزه تاریخ فرهنگی، تاریخ هنر و نشانهشناسی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
میراث مکتوب ما نشان میدهد که جامعه زنان در گذشته، از صحنه روایت وثبت نقش تاریخی خود غایب بودهاند و در این غییب تاریخی، مردان بودند که تاریخ آنان را نوشتهاند. به عبارتی تاریخنگاری زنان نیز، «تاریخ مذکّر» بوده است. چرا تاریخ زنان را مردان نوشتهاند و تا یکصد سال اخیر حتی یک مورخ و یک اثر تاریخنگاری معتبر از زنان دیده نمیشود، چنانکه فیلسوف و متکلم وادیب وفقیه برجسته نیز در این جماعت به چشم نمیخورد؟ علت این غیبت چیست؟
غیبت زنان در عرصه تاریخنگاری از نقش قالب زنان در ساختار فعالیت اجتماعی آنها نشأت میگیرد. بدیهی است که آثار مکتوب تاریخی در سپهر شهرها نوشته شدهاند و فعالیت اجتماعی زنان در شهرها بیشتر به انجام امور خانه و رسیدگی به خانواده محدود میشده است. مبانی فرهنگی، دینی و مذهبی نیز زنان را در فضایی مشخص محصور میکرد و در برخی موارد نیز «حُرمت» زنان مانع از این بود که در چارچوبی خارج از خانواده به آنها اشاره شود. چنین وضعیتی امروز نیز در برخی جوامع یا خانوادههای سنتی به چشم میخورد و حتی در مجامع عمومی از زنان با اسامی مردانه یاد میشود! بنابراین، غیبت زنان در متون تاریخی، در سپهر نشانهای که این آثار تولید شدهاند، امری عادی بوده است. اما توجه به این نکته ضروری است که در آثار مکتوبی که در ساختار تاریخنگاری «مذکر» تولید شدهاند نیز میتوان نشانی از ثبت تاریخ زنان یافت.
به طور مثال، در متون تراجم و طبقات، اطلاعاتی از زنان قرن نخست اسلامی به دست میآید که تراکم این اطلاعات شایان توجه است. از جمله کتاب طبقات ابن سعد (درگذشته ۲۳۰ق.) از نخستین آثار دربارهی رجال مسلمان است و بخش درخور توجهی از جلد هشتم این کتاب به معرفی و نسبشناسی زنان صحابی و بانوان صدر اسلام اختصاص دارد. ابن خلیفه (درگذشته ۲۴۰ق.) نیز در کتاب طبقات خود به زندگینامه زنان صدر اسلام پرداخته است. ابن قتیبه دینوری (درگذشته ۲۷۶ق.) مورخ دیگر قرن سوم هجری قمری، در کتابهای «عیونالاخبار» و «المعارف» نیز به معرفی و ویژگیهای برخی بانوان صدر اسلام میپردازد. اما به مرور زمان و تمرکز بیشتر مورخان بر تدوین تاریخهای دودمانی و محلی، مطالب مرتبط با زنان تاریخی در این آثار به اطلاعات کلی منحصر میشود. از دیگر منابع قرون نخستین اسلامی که به معرفی برخی زنان تاثیرگذار در تاریخ و فرهنگ از جمله زنان شاعر و موسیقیدان پرداختهاند از کتاب «الأغانی» اثر ابوالفرج اصفهانی (درگذشته ۳۵۶ق.) میتوان نام برد. اما بیشتر گزارشهای موجود از زنان مسلمان را میتوان در کتاب «الأصابه» اثر ابن حجر عسقلانی (درگذشته ۸۵۲ق.) جستجو کرد. بیشتر زنانی که در کتابهای طبقات و تراجم معرفی شدهاند راویان اخبار و احادیث بودهاند و بدین ترتیب این بانوان راوی به نوعی مرجع و منبع تاریخی به شمار میروند و در شکلگیری روایتی تاریخی نقش داشتند. اما در این روایت تاریخی نیز مردان نقش اصلی را ایفا میکنند. با این حال، معدود آثاری نیز طی یکصد سال اخیر تدوین شدهاند که به گونهای به تاریخ زنان پرداختهاند که از آن جمله میتوان از کتاب«الدُرّ المنثور فی طبقات ربات الخدور» نام برد که زینب فواز عاملی سوری (درگذشته ۱۹۱۴م.) دربارهی «تراجم» یا احوال زنان نامدار مسلمان و غیر مسلمان تالیف کرد.
تاریخ سنتی تاریخ اخبار پادشاهان، پیامبران و فرماندهان و چهرههای شاخص است و مردم در تاریخ سنتی نقشی ندارند و توجهی به آنها نمیشود. در این تاریخنگاری به دلیل غفلت از مردم، به صورت طبیعی، زنان نیز به حاشیه رانده شدهاند و زن به عنوان یک مسئله نظر مورخ را به خود جلب نمیکند. در این نوع تاریخنگاری حتی اگر زنان هم تاریخنگاری کنند همینگونه به تاریخ مینگرند. مثلاً اگر چند زن راوی کربلا داریم، اینطور نیست که نظرشان را معطوف به زنان کرده باشند بلکه در انجا هم باز مردان بیشتر سوژه بودند، چه عواملی روی این نوع از تاریخنگاری نقش داشته و باعث شده زنان حتی در مقام تاریخ نویس هم در حاشیه باشند؟
اگرچه مردان به عنوان نویسنده و یا شخصیت تاریخساز، نقش اصلی را در تاریخنگاری سنتی ایفا میکنند، توجه به این نکته ضروری است که این مردانی که در تاریخ به شهرت رسیدهاند، فرزند مادران، برادر خواهران، همسر زنان و پدر دخترانی بودهاند. بدیهی است که زندگی این مردان تاریخی، در ابعاد و جوانب مختلف تحت تاثیر مناسبات آنها با مادر، همسر، خواهر یا دخترشان نیز بوده است. اما این تاثیرپذیری در متون تاریخی آشکار نشده است یا اتخاذ رویکرد یا دیدگاهی روانشناختی یا جامعهشناختی برای بازخوانی آن ضروری است. همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، محدود شدن نقش اجتماعی زنان به امور خانه و خانواده، حُرمت زنان و نیز گاه جاهطلبی و بلندپروازی مردان در به حاشیه راندهشدن زنان در متون تاریخی بیتاثیر نبوده است. آن هنگام که از زنان نیز یاد شده است، کمابیش نشانههایی از تاکید بر زیرکی یا اغواگری آنها در این روایات به چشم میخورد. از سوی دیگر، آن هنگام که زنی به ثبت تاریخ روی آورده است، از آنجا که تاریخ به بیان رخداد سیاسی محدود میشده است و فعالان بیشتر این رخدادها نیز مردان بودهاند، به ناچار آن چه یک زن مورخ نگاشته است، متمرکز بر تاریخی مردانه بوده است.
در برههای زمانی، در مقابل تاریخنگاری مردانه، تاریخ زنانه پدیدار شد که زنمحور است و به رویکرد مشهور فمنیستی تعلق دارد. رویکرد فمنیستی مواجهه خیلی جدیتر و خشنتری نسبت به تاریخ اجتماعی در برابر تاریخنگاری سنتی داشت. پیشفرض تاریخنگاری فمنیستی این بود که اصولاً تاریخ بشریت آنگونه که در متون منعکس شده است، تاریخ مردانه است و همه ساختارها و روابط خودش مبتنی بر تبعیض جنسیتی است. نگاه این رویکرد اینگونه است که در تاریخنگاری سنتی نسبت به زن ستم شده و عالماً و عامداً زن از جایگاهی که میباید داشته باشد، محروم شده است و یک نگاه مردسالارانه مبنا قرار گرفته است. این نوع تاریخنگاری آیا توانسته زن را به جایگاه خودش در تاریخ و زنان تاریخ نویس را به جایگاه خودشان برگرداند؟
یکسونگری در پژوهش همواره با نواقصی همراه است و پژوهشگر را از بازخوانی جوانب و ابعاد مختلف یک رخداد یا شخصیت دور میکند. رویکرد فمنیستی نیز اگر با افراط همراه شود، بدین نقص گرفتار میشود. درواقع، اگر در تاریخنگاری سنتی نگاه مردسالارانه غالب است، در رویکرد فمنیستی پژوهشگر به اصطلاح عام در معرض خطر «افتادن از آنسوی بام» قرار میگیرد. بدین ترتیب، در این شرایط تبیین نقش زن در تاریخ یا تفسیر دیدگاه و جایگاه زنان تاریخنویس خالی از اغراق نخواهد بود.
در مقابل رویکرد فمنیستی رویکرد جنسیتی هم به تاریخ وجود داشته است. این رویکرد واکنشی بود به تاریخنگاری فمنیستی در زمانی که وقتی تاریخنگاری فمنیستی تداول یافت. اگر در تاریخنگاری زنانه جنس وجود داشت و مطرح بود، اکنون جنسیت مطرح میشود و این که جنسیت چهقدر در تاریخ نقش داشته است. در این رویکرد به تاریخ زن به عنوان تاریخ مکمل به آن نگاه میشود اما کنار زن، تاریخ مرد هم مستقلا مطرح است. نگاه جنسیتی میگوید دو جنس زن و مرد را مستقل از هم نمیتوان درک کرد. حتما باید اینها را در پیوند با هم و معطوف با هم نگاه کرد. اهمیت پرداختن به این رویکرد چیست؟
بدیهی است که تاریخ با حضور، تعامل و نیز تعارض زنان و مردان شکل گرفته است. بنابر این، رویکرد جنسیتی در چارچوب یک پژوهش علمی فارغ از پیشداوری و جانبداری میتواند در تبیین تاریخ زنان مد نظر قرار گیرد.
بهترین رویکرد در پرداختن به تاریخ زنان چیست و اساسا چه روش و ابزارهایی را باید برای پرداختن درست به سوژه زن به کار گرفت؟
برای پرداختن به تاریخ زنان، نمیتوان به متون مکتوب تاریخی صرف متکی بود. خاصه آن که بیشتر این متون به بازخوانی رخدادهای سیاسی اختصاص دارند که مردان بازیگران اصلی آنها به شمار میروند. البته بدیهی است که حضور زنان در برهههایی از تاریخ سیاسی انکارناپذیر و تاثیرگذار است. اما تاریخ زنان را میتوان در حوزههای دانشی چون تاریخ فرهنگی و تاریخ اجتماعی جستجو و بیان کرد که به نقل از برخی پژوهشگران این عرصه، تاریخی است که درآن جایی برای سیاست نیست. بدین ترتیب، تاریخ زنان میتواند در بازخوانی تاریخ فعالیت اجتماعی و روزمره، روابط مردم، شامل زندگی روزانه، به ویژه آن چه به دستاوردهای فرهنگی در حوزه خوراک و پوشاک، بهداشت سلامت و سبک زندگی مرتبط میشود، مناسبات جامعه با زیستجهان مادی و معنویشان ازجمله آیینها، باورها و آداب و رسوم، همچنین لایهها، گروهها و طبقات پایین جامعه، جنبشهای اجتماعی این گروهها،... بررسی، بیان و تفسیر شود. بنابر این، برای بازخوانی تاریخ زنان به واسطهی مطالعهی تاریخ فرهنگی و اجتماعی، بهرهگیری از روشهای پژوهشی مرتبط با مطالعات بینرشتهای، دانش و مطالعات فرهنگی، جغرافیای فرهنگی، جمعیت شناسی و مناسبات خویشاوندی، حوزههای دانشی انسانشناسی، قومشناسی، شناخت فرهنگ عامه، تاریخ اقتصادی، تاریخ کار، تاریخ شهرنشینی، تاریخ روستایی، تاریخ طبقات و گروههای اجتماعی، تاریخ تحولات و جنبشهای اجتماعی، بسیار ضروری و اجتنابناپذیر است.
به طور مثال، در جوامع روستایی و عشایری که زنان نقش عمدهای را در گذران زندگی ایفا میکردند، شرایطی برای ثبت عملکرد و تاثیر فعالیت اجتماعی و تاریخی آنها محیا نبود. از اینرو، نقش زنان روستایی و عشایری را در روایات بازمانده به شکل افسانههای بومی میتوان جستجو کرد. در گوشه و کنار داستانهای بومی است که زنان به قهرمانانی زیرک برای حل مشکلات و رهایی از موانع تبدیل میشوند. ماندگاری این روایات نیز به واسطهی نقش زنان به عنوان راوی آنها محقق شده است. آن چه امروز به عنوان میراث صنایع و هنرهای دستی چون بافت قالی، گلیم، گبه، دیگر زیراندازها، آثار سوزندوزی، آثار سفالین خاص ازجمله سفال کلپورگان،... که در موزهها نگهداری میشود، نشانی است از ثبت فعالیت اجتماعی و فرهنگی زنان در روزگاران کهن. زنانی که حال و هوای روحی، آمال و آرزوهای خود را در قالب نقش و نگار هنرهای دستی خلق کردند و به یادگار گذاشتند؛ برای خلق این آثار هنری، ابزار و فناوری ابداع کردند و بخشی از تاریخ فرهنگی و تمدنی جامعه را شکل دادند. بدین ترتیب، بازخوانی و بررسی روند شکلگیری و دگرگونی این هنرهای دستی میتواند گونهای تاریخنگاری زنان به شمار آید. همچنین، به گواه مستندات باستانشناختی، زنان در شکلگیری و دگرگونی برهههای شاخص تاریخ بشر نقش انکارناپذیری ایفا کردهاند. ازجمله کهنترین نشانهها از حضور تاریخی زنان میتوان به نقش آنها در شناسایی گیاهان و فیزیولوژی و خواص آنها که به تبحر آنها در مداوای بیماریها و ابداع داروهای گیاهی منجر شد و به ویژه ابداع کشاورزی، بهرهبرداری از محصولات کشاورزی، ابداع سفال و چرخ سفالگری،... اشاره کرد. نشانی از حضور تاریخی زنان را در شخصیتهای اساطیری نیز میتوان جستجو کرد. به طور مثال، آن هنگام که آناهیتا به عنوان ایزدبانوی درمانبخش، بخشندگی و باروری، آزادگی، پاکی، عشق، مادری، بالندگی و نیرومندی مجسم و ستایش میشود، خویشکاری او نشانی است از آن چه بانوان شاخص جامعه به آن شهرت داشتند. بنابر این، اگرچه حاصل فعالیت تاریخی زنان در آثار مکتوب ثبت نشده است، دستاوردهای مادی و معنوی آنها در تاریخ فرهنگی جوامع به جا مانده است و به گونهای امکان بازآفرینی و ثبت آنها وجود دارد. بدین ترتیب، همان طور که در ابتدای این مطلب بیان شد، با تکیه بر مطالعات بینرشتهای میتوان گوشهای از روایات پنهان تاریخ زنان را شناسایی، بیان و تفسیر کرد.
در صحنه جهانی، پس از انقلاب کبیر در دنیای کنونی ما و خاصه در غرب، تغییرات سیاسی - اجتماعی عظیمی به وقوع پیوست از جمله روزنامه نگاری بانوان نخست در غرب، پدیدار شد و به دنبال کشانده شدن ناگزیر نیروهای مختلف اجتماعی به ساحت ها و صحنه های حیات مدنی، این حرفه به ایران عصر قاجاری راه یافت. چه قدر روزنامهنگاری زنان، راه را برای تاریخنگاری زنان هموار کرد؟
ورود بانوان به عرصه روزنامهنگاری، زمینه انتقال پیام آنها به مخاطبان زن و مرد در سطوح مختلف سنی را فراهم کرد. هدف از فعالیت زنان در حوزهی روزنامهنگاری، اطلاعرسانی و آموزش جامعه به ویژه زنان بود. مقالاتی که زنان روزنامهنگار دربارهی شرایط زنان عصر قاجار، ارائهی راهکار برای رفع نقاط ضعف آنها یا شرح فعالیتهای زنان در جوامع اروپایی مینگاشتند، گونهای ثبت تاریخ زنان آن عصر نیز بود. همچنین این مطالب، زنان را به تبیین هویت، آمال و آرزوهای آنها تشویق میکرد. این امر به ثبت متون خاطرات و یادداشتهایی از زنان منجر شد. بدین ترتیب، فعالیت زنان روزنامهنگار، به تولید متونی منجر شد که امروز به عنوان منابعی برای تاریخنگاری زنان آن عصر به کار میروند.
چرا در ایران بررسی آثار و روش تاریخ نگاری زنان مورد توجه قرار نگرفته است؟ با توجه به اینکه بررسی روش تاریخنگاری این دسته از مورخان زن، اندیشه آنها را نسبت به تاریخ و جایگاه و نقش آنها در تاریخنگاری معاصر ایران مورد ارزیابی قرار دهد.
پرداختن به مبحث «تاریخنگاری» کمابیش یکی از رویکردهای جدید در مطالعات تاریخی در ایران به شمار میرود. از سوی دیگر، بخش درخور توجهی از نسل زنان مورخ ایران به دهههای اخیر تعلق دارند و شاگردان استادان و مورخان پیشکسوتی چون سرکار خانم دکتر منصوره اتحادیه و سرکار خانم دکتر شیرین بیانی، همچنین مادر ایشان شادروان ملکه ملکزاده (بیانی) و... به شمار میروند. از اینروست که بررسی شیوه و رویکرد تاریخنگاری این استادان پیشکسوت به تازگی مد نظر قرار گرفته است و نیازمند پژوهشی مستمر و هدفمند است. بدیهی است که حاصل پژوهشهای از این دست میتواند در تبیین و تفسیر تاریخنگاری مورخان زن ایرانی معاصر نقش مهمی ایفا کند.
آیا زنان تاریخ نویس ایرانی توانستهاند در روش تاریخنگاری خود صاحب سبک و روش خاصی باشند؟
همانطور که پیشتر اشاره شد، از آنجا که بخش درخور توجهی از جامعهی زنان ایرانی تاریخنویس و پژوهشگر حوزهی دانشی تاریخ به دهههای اخیر تعلق دارند، بازخوانی کارنامهی آنها نیازمند بررسی مستمر است. اما آن چه میتوان در این برهه از تاریخ تاریخنگاری زنان و مورخان زن ایرانی مد نظر داشت، اتخاذ رویکردی متمرکز بر مباحث خاص است. درواقع، در مقایسه با مورخان مرد چنین به نظر میرسد که زنان مورخ ایرانی در بررسی یک موضوع یا مولفهی تاریخی از تمرکز بیشتری برخوردارند و کمتر مسیر و موضوع پژوهشی خود را تغییر دادهاند.
در این باره بیشتر بخوانید:
نظر شما