به بهانه فرا رسیدن 19 آذرماه که در تقویم به نام «روز پرستار» نامگذاری شده است، با این پرستارِ اهل قلم به گفتوگو نشستیم که ماحصل آن در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
گویا از کودکی با فضای کتابخوانی آشنا بودهاید. بله؟
بله، من از کودکی با توجه به داشتن پدر و مادری علاقهمند به کتابخوانی با کتاب آشنا شدم و از زمانی که توانستم خواندن و نوشتن را بیاموزم، شروع به خواندن کتابهای غیردرسی هم کردم. با توجه به اینکه فرزند کوچک خانواده هم بودم، انواع کتابهای مختلف در زمینههای اجتماعی، فلسفی، مذهبی، شاهنامه، سعدی و حافظ و... توسط خواهر و برادرهای بزرگترم در کتابخانه ما موجود بود و من حتی یادم میآید کتابهایی را میخواندم که معنی بسیاری از واژههای آن را متوجه نمیشدم.
همان زمان کودکی هم نوشتن را شروع کردید. درست است؟
در مقطع ابتدایی، علاوه بر مطالعه، شروع به نوشتن داستانهای کوتاه در زمینه کودک کردم، در دوران دبیرستان حیطه فعالیتهایم در زمینه نشریه بود که مقامآور هم میشد و این اتفاق نوشتن همچنان تا زمان دیپلم ادامه داشت اما نه طور جدی. تا اینکه وارد دانشگاه شدم و تقریبا 4 سال از فضای نوشتن دور ماندم.
یعنی نویسندگی را با پرستاری را جمع کردید؟
از ترمهای آخر دانشگاه دغدغه من در این حرفه مقدس، آغاز و بیشتر و بیشتر شد تا اینکه نتیجه دغدغهها از زمان فارغ التحصیلی به ایده و طرحی رسید که منجر به چاپ اولین کتابم با عنوان «چگونه پرستار بینظیری شویم؟» شد. این اثر نتیجه عشقی است که نسبت به حرفه و شغلم پیدا کردم که همچنان هم ادامه دارد. این کتاب اولین اثرم بود که حدود 10 سال پیش توسط انتشارات فرهنگ شرق در 70 صفحه و 3 هزار نسخه به چاپ رسید.
از محتوای کتابتان بیشتر برایمان بگویید.
در این کتاب از پرستاری و خدمترسانی به عنوان یک موهبت از سوی خداوند نام برده شده و اینکه هر کسی لیاقت این موهبت را ندارد، نوشتم. از داشتن یک اعتماد به نفس بالقوه که پرستاران و افرادی که مسئولیت مراقبت از بیماران را دارند، باید برخوردار باشند. کتاب «چگونه پرستار بینظیری شویم؟» از عشق و علاقه به این حرفه حرف میزند. هر کاری با توجه به سختیهایش با عشق قابل تحمل و دوستداشتنی میشود. در این کتاب از نحوه صحیح برقراری ارتباط با بیماران که نیازمند کمک هستند، نوشتم. در مجموع بر اساس نظر اساتید در این کتاب و در قالب داستانهای کوتاه نکات ارزشمند بیان شده است.
در ادامه نویسندگی را به صورت حرفهایتر ادامه دادید؟
سال 1396 با مدرسه داستاننویسی استاد موسوی واقع در مجتمع فرهنگی امام رضا (ع) مشهد آشنا شدم و نویسندگی را به طور اصولی حدود دو سال آموزش دیدم و به خلق داستانهای کوتاه پرداختم و مجموعه داستانهای کوتاه در حال پیگیری برای چاپ داشتم که دوران کووید 19 آغاز شد و بالطبع من هم پرستار و بیمارستان ما به عنوان مرکز کووید 19 اعلام شد و ما از 7 اسفند 98 وارد به طور مستقیم وارد دوران خاصی شدیم و شرایط متفاوت شد. کتاب و داستانهای جدیدم ماند و به انتشار نرسید.
از دوران آغاز و اوج کرونا بگویید.
همه چیز از حالت عادی خارج شده بود. کرونا در زندگی خصوصی پرستاران به خصوص خانمها تغییر اساسی ایجاد کرده بود. خُب من هم دور از این تغییرات نبودم. وقتی همکارانم را در هر شیفت کاری ملاقات میکردیم و همدیگر را در رختکنها که نیم ساعت لباس پوشیدن و همین طور خارج کردن این لباسها و شرایط نظافت زمان میبرد و ... در این موقعیتها صحبتهایی انجام میشد که بیشتر اوقات روایت رنجها و دردها بود.
و همین روایتها ایده اثر جدیدتان شد؟
این ایام باعث ایجاد نقطه عطفی برای من که دغدغهام نوشتن بود، شد. به دنبال خلق اثری بودم که بتوانم در آن هم حرفهام و هم مخلوقی به نام زن را روایت کنم. ایده را به اطلاع استادم رساندم و با استقبال و حمایت ایشان، من هر روز روایت زن، این موجود سراسر مهر و محبت را در قالب مستند داستان مینوشتم.
کتاب «زن، جنگ، کووید 19» به قلم شما از همین دوران متولد شد؟
بله، البته حدود دو سال زمان برد. کتاب «زن، جنگ، کووید 19» توسط نشر سخن گستر در 1000 نسخه منتشر و آبان امسال رونمایی شد. در این اثر در فصلهای مختلف و هر فصل به شکل داستانگونه گفتگوهای بین یک زن و پرستار در شرایط کنونی و یک زن که در جنگ تحمیلی حضور داشته، صورت گرفته است و در نهایت خاطرات و دغدغههای همکاران عزیزم یعنی کادر درمان و مدافعان سلامت را که با هم شانه به شانه در این دفاع در برابر این ذره بودیم، بر صفحه کاغذ جاری کردم. زنان در هر دوره از زندگی قهرمانانی هستند که شاید به فراموشی سپرده شده باشند. من با هدف شناساندن این موجود مقدس این ایده را به واقعیت تبدیل کردم تا بتوانم دِین خودم را حداقل به مادرم ادا کرده باشم. همین جا از تمامی افرادی که در مصاحبهها شرکت کردند و با اینجانب همکاری لازم را انجام دادند، صمیمانه سپاسگزارم.
کار جدیدی هم در دست انتشار دارید؟
همان داستانهایی که قبل از شروع کرونا آماده انتشار داشتم و به علت این شرایط موفق به انتشار نشدم طی چند ماه آینده روانه بازار کتاب خواهم کرد.
برای چاپ این دو کتاب، نهاد و ارگان یا ناشر حمایت داشتند یا با هزینه شخصی منتشر کردید؟
کتابها کاملا با هزینه شخصی به چاپ رسیدهاند.
وضعیت کتابخوانی در میان کادر درمان هم مانند کل جامعه است؟
متاسفانه علاقه به کتابخوانی در کادر درمان هم مثل تمامی جامعه است و کادر درمان هم درصد کمی از زندگی خود را ممکن است به این مسئله اختصاص دهند. شاید هم علاقهمند باشند اما زمان محدود و مشغله کار و زندگی خصوصی این توان و علاقه را از کادر درمان گرفته باشد. من البته به شخصه تلاش کردم در تمام شرایط روزی نیم ساعت تا یک ساعت را به مطالعه اختصاص دهم. حال چه یک یادداشت باشد، چه یک کتاب، چه متن یک شعر و یا نکته انگیزشی.
به عنوان سوال پایانی به موانع موجود در زمینه کتابخوانی بپردازیم. به نظرتان چه باید کرد؟
نوبت گلههاست؛ نبود فرهنگسازی و درعوض آموزش و تبلیغ نادرست در سیستم آموزشی و فرهنگی باعث شده همچنان ما از کشورهای کتابخوان جهان عقب بمانیم. کشور ما همچنان در سقوط مطالعاتی به سر میبرد. افزایش کتابخانهها و قرار دادن کتاب با شرایط ویژه میتواند در مسیر علاقهمند شدن افراد دیگر که شاید به دلیل هزینه بالای کتاب امکان تهیه نداشته باشند، موثر است و آنها با این شرایط ویژه بتوانند صاحب کتاب شوند و به مطالعه روی آورند. همچنین برنامههای محلی و منطقهای جهت تبلیغ کتاب و عرضه با تخفیفهای ویژه بسیار میتواند جهت علاقمند کردن اقشار جامعه با کتاب و کتابخوانی کمککننده باشد.
نظر شما