با اعلام فهرست قدرتمندترین افراد 2021 از دیدگاه مجله فوربز؛
مکنزی اسکات، نویسندهای که به قدرتمندترین زن جهان در سال 2021 تبدیل شد
روز گذشته مجله فوربز در هجدهمین رتبهبندی سالانه خود، اسامی ۱۰۰ زن قدرتمند جهان را اعلام کرد. مکنزی اسکات، رماننویس در صدر فهرست امسال قرار دارد.
سه سال پیش مکنزی اسکات یک نویسنده، همسر و مادر چهار فرزند بود که یک گروه «ضد-قلدری» تشکیل داده بود و در دهه ۹۰ به همسرش کمک کرد تا سایت آمازون را راهاندازی کند. او پس از جدایی از جف بزوس، یکچهارم سهام آمازون را به دست آورد و خیلی زود شروع به بخشیدن پولهای خود به سازمانهای خیریه کرد. در زمانی که میلیاردرهایی نظیر همسر سابق اسکات برای خوشگذرانی به فضا میروند، او از ثروت هنگفت خود نه تنها برای حمایت از سازمانهای غیرانتفاعی که کارهای خیریه انجام میدهند، بلکه برای به چالش کشیدن شیوه انباشت ثروت و قدرت در کشور خود استفاده میکند.
ماجرای نویسندگی اسکات خیلی زود شروع شد. او در شش سالگی از معلمش اجازه گرفت تا یک دسته کاغذ خمیری ارزان را از مدرسه به خانه ببرد و یک داستان ۱۴۲ صفحهای با عنوان «کرم کتاب» نوشت. چند سال بعد «در هم شکستن کشتی آبی» ریچارد آدامز را خواند و متوجه شد پر از نام گیاهان است. او در ضمیمه اولین رمان خود نوشت: «سوار دوچرخهام شدم و برای یافتن یک دایرةالمعارف گیاهشناسی به کتابخانه رفتم. سال بعد تمام داستانهایم مملو از اشاراتی عجیب و نامربوط به درختان و گیاهان بود.»
اسکات دبیرستان را در مدرسه شبانهروزی نخبگان هاچکیس گذراند که زمین گلف و دریاچهای در محوطهاش وجود داشت. در این مدرسه اسکات بیش از پیش شیفته داستان شد. او حتا از مسئولین درخواست کرد که ملزومات ورزشی را با پروژههای نویسندگی جایگزین کنند. آرزوی اسکات این بود که به دانشگاه پرینستون برود و نزد تونی موریسون نویسندگی بیاموزد. اما ورود به دانشگاه پرینستون مصادف شد با بروز مشکلات مالی در خانوادهاش و او مجبور بود حین تحصیل ساعتهای زیادی را در هفته به کارهای مختلف بپردازد. با این حال همچنان میخواست نویسنده شود و در سال آخر، تونی موریسون را به عنوان استاد راهنمای پایاننامهاش انتخاب کرد.
برای اسکات کتابها مصداق بارز هنر بودند. زن جوانی که از شش سالگی میخواست نویسنده شود به کاوش در «بازمانده روز» کازوئو ایشیگورو و «تاریخ پنهان» دونا تارت پرداخت. او عاشق ناباکوف، دیکنز و ملویل بود و تونی موریسون او را به نوشتن تشویق میکرد.
سرانجام در سال ۲۰۰۵ اسکات کتاب «آزمایش لوتر آلبرایت» را منتشر کرد، داستانی درباره یک مهندس از نظر عاطفی سرد که زندگی کاری و روابط پیچیدهاش با همسر و پسر خود را بازگو میکند. این رمان که نگارشش ۱۰ سال طول کشید نقدهای متوسطی دریافت کرد و نیویورک تایمز از «نمادپردازی ناشیانه» اسکات انتقاد کرد اما رمان را کاملا جذاب خواند. این کتاب کمتر از دو هزار نسخه فروخته شد اما جایزه کتاب امریکا را در سال ۲۰۰۶ از آن خود کرد. تونی موریسون کتاب شاگرد سابق خود را اثری نادر و پیچیده توصیف کرد که قلب را میشکند.
در سال ۲۰۱۳ اسکات دومین کتاب خود را با عنوان «تلهها» منتشر کرد. او برای این کتاب تحقیقات فراوانی انجام داد و نتیجه بسیار متفاوت از لوتر شد، داستان چهار زن که طی چهار روز در منطقه خشک و بیآبی از نِوادا زندگیشان با هم تلاقی پیدا میکند. او این بار کتابش را با مصاحبههای خبرساز با نشریات ووگ و چارلی رز تبلیغ کرد. اما تبلیغات بیشتر هم باعث افزایش فروش کتاب نشد و تلهها هم تقریبا مشابه کتاب قبلی فروخته شد.
کتابهای مکنزی آسان و سرگرمکننده نیستند؛ بلکه داستانهایی جدیاند که با تعلیقی طولانی آشکار میشوند. در واقع در داستانهای او شاهد افرادی بهظاهر عادی هستیم که با نوعی درگیری درونی که از زندگی روزمره دنیوی ناشی میشود دست و پنجه نرم میکنند.
نظر شما