پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۰
ملک‌الشعرای بهار؛ منشوری از فرهنگ و سیاست

بهار در آن دوران عجیب‌ و غریب، به‌عنوان یک روزنامه‌نگار واکنش‌های صریح و مستقیمی نسبت به اتفاقات و سیاست‌ها حاکم در زمانه خود نشان داد که البته این واکنش‌ها، برای او خالی از تبعات هم نبود...

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- هادی حسینی‌نژاد: هجدهم آذرماه، سالروز تولد محمدتقی بهار، ملقب به ملک‌الشعرا است؛ کسی که حتی بدون درنظرگرفتن جایگاهی که در شعر پارسی دارد، به‌واسطه‌ی گستره فعالیت‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی‌اش باید او را یکی از نوادر تاریخ خواند. فعالیت به‌عنوان نماینده مردم در چند دوره از مجلس شورای ملی، انتصاب در مقام وزیر فرهنگ، فعالیت اثرگذار در جایگاه روزنامه‌نگار، تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و... تنها بخشی از گستره فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی بهار را تشکیل می‌دهد.

او در دوران زندگی پربار خود، توانست عناوین ارزشمند و ماندگاری را نیز در حوزه‌های مختلف به انتشار برساند؛ آثاری همچون سه‌جلدی «سبک‌شناسی»، «تاریخ تطور شعر فارسی»، «رساله در احوال محمدبن جریر طبری»، ترجمه‌ها و تصحیحاتی چون «مجمل‌التواریخ و القصص» یا «جوامع الحکایات».

محمدباقر کلاهی اهری،‌ شاعر، نویسنده و منتقد خراسانی معتقد است؛ تنها ملک‌الشعرای بهار بود که می‌توانست همه این موارد و فعالیت‌ها را در بالاترین استانداردهای ممکن دنبال کند. از نظر او: « بهار توانست سیر تحول و تطور شعر و نثر فارسی را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. این توانمندی، کم‌چیزی نیست. امروزه شاید یک بنیاد فرهنگی هم زیر بار چنین کاری نرود...»
 
ملک‌ الشعرا بهار، یکی از چهره‌های شگفت تاریخ فرهنگ و ادبیات کشورمان به‌شمار می‌آید که گستره فعالیت‌هایش در حوزه شعر، پژوهش‌های ادبی، سیاست، روزنامه‌نگاری، تدریس و... از او، شخصیتی کم‌نظیر ساخته است. این وجوه و گستره فعالیت‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید و در این میانه، شعر بهار چه میزان از این وجوه مختلف، تاثیر پذیرفته است؟
کارنامه ادبی بهار را نمی‌شود به صورت یک‌پارچه مورد بررسی قرار داد؛ زیرا نزدیکی بهار به وجوه مختلف سیاست، روزنامه‌نگاری، ادبیات و... روی شعرش تاثیر داشت. طبیعتا در وهله نخست، او پیشینه ملک‌الشعرایی داشت. همانطور که می‌دانید، پدرش هم در زمان مظفر‌الدین شاه، به این عنوان نایل شده بود و در آن فضا، شعر پیکره‌ای پولادین داشت و قصیده‌ی خراسانی، دارای شاکله خدشه‌ناپذیری بود و بهار نبوغ شگرفی در ارائه آن نوع شعر از خود بروز داد. اما ورود به عرصه‌های دیگر، به تدریج بهار را با الزاماتی روبه‌رو کرد که پاسخ گفتن به آن‌ها، موجب ایجاد تغییراتی، حتی در پوسته ستبر شعر او شد. بعضی از قصاید بهار، برای این‌که بتواند مضامین آن زمانه را دربربگیرد، با چرخش‌ها و نرمش‌های زیادی همراه می‌شد که بررسی هرکدام از مصادیق آن‌، نیاز به بررسی مجزا دارد.

اما به‌هرصورت، الزاماتی که بهار با آن مواجه بود، باعث شد اشعارش به سمت سادگی سوق پیدا کند و به خلق آثاری بینجامد که در میان مردم نیز نفوذ بیشتری داشتند. البته نباید از ترانه‌سرایی بهار نیز در این زمینه غافل ماند. در آن دوره، ورود موسیقی به عرصه‌های امور اجتماعی و سیاسی، پیشامد قابل توجهی بود؛ به‌طوری که شاهد ظهور و فعالیت چهره‌هایی مانند عارف قزوینی و علی‌اکبر شیدا و دیگران هم بودیم. البته تمایلات محفلی هم وجود داشت که بخشی از آن ریشه در وارد کردن دودمان فراهانی به دربار ناصرالدین شاه توسط امیرکبیر دارد و به‌نوعی، ردیف‌ها و مقام‌های موسیقایی در آن دوره، زیرساخت‌های موسیقی ملی ما را شکل داد. این موضوع هم جای بحث و نقد دارد اما در ادامه این جریان، نوعی تصنیف‌سازی را در موسیقی ما پایه‌گذاری کرد که بهار هم اتفاقا در این حوزه، سابقه ترانه‌سرایی‌ دارد.
 
بهار، از مشروطه خواهان خراسان بود و شرایط سیاسی آن دوران، الزامات و موقعیت‌های خاصی را برای فعالان فرهنگی رقم می‌زد. به نظر شما، به‌جز عوامل سیاسی، چه عواملی وجود داشت که روزگار نوجوانی و جوانی بهار را به دورانی خاص تبدیل می‌کرد؟
در آن زمان، جامعه ایران وارد دوره جدیدی شده بود. از یک طرف امور اجتماعی مدنظر بود و از طرف دیگر، با رواج پیدا کردن آموزش و توان خواندن و نوشتن در بین مردم، امکان دسترسی جامعه به آثار کتاب‌ها و نشریات، شکل‌گیری و توسعه چاپ که منجر به شکل‌گیری نشریات و مطبوعات متعددی شده بود و... همه و همه اقتضا می‌کرد که نه تنها در شعر، بلکه در نثر فارسی نیز انقلابی اتفاق بیفتد. اتفاقا بهار در سبک‌شناسی خود، از اصطلاح «شعر منثور» استفاده می‌کند؛ یعنی نثر آنقدر پیشرفت کرده بود که حتی می‌توانست شعر را از شاکله عروضی خود خارج کند.

بنابراین؛ شعر بهار را می‌توان به چند گونه تقسیم کرد. نخست شعرهایی که در فضای ملک‌الشعرایی می‌سرود، دوم شعرهایی که به اقتضای الزامات سیاسی و اجتماعی، رو به سادگی می‌گذاشت و سوم، ترانه‌هایی که اجرای موسیقایی می‌شدند. در کنار این‌ها، اخوانیاتی هم داشت که خطاب به افراد خاص و برای مناسبت‌های یا به علل خاصی سروده شده‌اند. برخی از آن‌ها به‌قدری خصوصی‌اند که حتی در دیوان بهار نیز درج نشده‌اند و رسمیت نداشتند. محاورات، مناظرات، مطایبات (که گاهی حتی از عرف زمانه خود نیز فراتر می‌رفتند) و... همه در شعر بهار وجود داشتند که مجموع آن‌ها باعث می‌شود، بهار را منشوری چند وجهی بیابیم.
 
کمی‌درباره دغدغه‌ها و رویکردهای سیاسی بهار در آن دوران توضیح دهید.
برای بررسی این بعد از شخصیت بهار، کافی است نگاهی بیندازیم به کتابی که بهار، فروتنانه آن را «تاریخچه مختصر احزاب سیاسی» می‌نامد اما درواقع، تاریخچه کامل و مفصلی است از اتفاقات سیاسی آن دوره. بهار در این کتاب، حتی به طرح نظریات قابل توجهی نیز پرداخته است؛ مثلا درمورد آمدن افکار چپ به ایران که سلیمان میرزااسکندری و دیگران (که همه از اشراف بودند) سردمدار آن شده بودند، بهار می‌گوید ورود این افکار به ایران از همسایه شمالی، ضرورتی ندارد چون اینجا، پول و سرمایه‌ای برای تقسیم کردن بین مردم موجود نیست؛ و تنها یک‌سری املاک موروثی وجود دارد که کسی پول خریدنشان را ندارند و تنها بین مالکان و وراث در گردش است، و نمی‌توان آن‌ها را به سرمایه‌های عمومی تبدیل کرد.

علاوه بر این کتاب، بررسی مقالات بهار نیز جای تامل فراوانی دارد؛ مقالاتی که خود بهار آن‌ها را جمع آوری نکرد اما محمد گلبن بخشی از آن‌ها را که در آن دوره در نشریات منتشر شده بودند و به‌ هرشکل، امکان دسترسی به آن‌ها وجود داشت، جمع‌آوری و در قالب دو جلد کتاب، به انتشار رساند. این مقالات نشان می‌دهند دامنه معلومات بهار، تا چه حد وسیع است؛ به‌طوری که از کهن‌ترین مضامین گرفته تا موضوعات دم‌دستی و روزمره در آن‌ها مورد بررسی قرار گرفته.

در دایره فعالیت‌های سیاسی بهار، سلوک روزنامه‌نگارانه اودر آن روزگار عجیب‌وغریب نیز جای بررسی دارد. او در این قالب، واکنش‌های صریح و مستقیمی نسبت به اتفاقات و سیاست‌ها حاکم در زمانه خود نشان داد که البته این واکنش‌ها، برای او خالی از تبعات هم نبود.
 
بهار پیوندهای ناگسستنی با فضای آکادمیک و دانشگاه داشت و یکی از نخستین اساتید ادبیات و زبان فارسی در کشور به شمار می‌آید. این مساله، چه جایگاهی در بازشناسی شخصیت و تاثیرات فرهنگی و اجتماعی او دارد؟
وجه استاد دانشگاهی او از اهمیت زیادی برخوردار است. وقتی قرار به تاسیس دانشگاه شد، عده‌ای از ادبا مامور می‌شوند که رسالاتی را برای آموزش زبان و ادبیات فارسی، تدوین و تالیف کنند. بهار در بازه زمانی کوتاهی اثر قابل توجه «سبک‌شناسی» را خلق و ارائه کرد. در نظر داشته باشید که در آن زمان، منابع چندانی وجود نداشت و مثل امروز نبود که برای نگارش یک رساله، امکان دسترسی به منابع و رفرنس‌های متعدد، به طرق مختلف مهیا باشد. همانطور که می‌دانید، بهار بنا داشت سبک‌شناسی تخصصی شعر فارسی را نیز تهیه و تدوین کند اما عمرش کفاف نداد. به طور کلی بهار توانست سیر تحول و تطور شعر و نثر فارسی را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. این توانمندی، کم‌چیزی نیست. امروزه شاید یک بنیاد فرهنگی هم زیر بار چنین کاری نرود. همچنین یکی دیگر از وجوه فرهنگی بهار هم آموختن و توجه به زبان‌های باستانی ایرانی بود که بن‌مایه تلاش‌های بعدی پژوهشگران در این زمینه، خصوصا تحقیقات مهرداد بهار را فراهم کرد.
 
توجه به کارهای بنیادین و البته طاقت‌فرسا در زمینه تحقیق و پژوهش، اتفاقی است که در آن دوران چهره‌های مختلفی چون بهار به آن روی آوردند و آثار ارزشمندی نیز از آن‌ها به یادگار مانده. چه عاملی باعث می‌شد در آن بازه زمانی، شاهد حجم قابل توجه فعالیت‌های پژوهشی از سوی چهره‌هایی چون بهار باشیم؟
زنده‌یاد سپانلو در تشریح شرایط تاریخی و فعالیت‌های ادبی بزرگانی چون ملک‌الشعرا، به مساله برخوردهای سخت‌گیرانه رضاشاه اشاره کرده است. به گفته او اینکه چهره‌های سیاسی-فرهنگی در آن مقطع، به کار تحقیق و پژوهش‌های ادبی و تاریخی دست زدند، به‌خاطر آن بود که در زمان رضاشاه، ورود به عرصه‌های سیاسی بسیار خطرناک شده بود و این افراد برای اینکه نشان دهند فعالیت‌های سیاسی را کنار گذاشته‌اند، به سمت تتبعات فرهنگی رفتند. به عنوان مثال، دهخدا به سمت فرهنگنامه‌نویسی و گردآوری امثال و حکم می‌رود، در حالی که او در علوم سیاسی ورودهای جدی داشت و مقالات اثرگذاری داشت و اگر فشارهای سیاسی نبود، چه‌بسا به تحقیقات ادبی ورود نمی‌کرد.

یا مثلا مشیرالدوله پیرنیا که تاریخ ایران باستان را نوشت، می‌خواست بگوید کاملا از مسائل سیاسی پرهیز دارد و حتی با باستانگرایی حکومت نیز، همسو است. اینگونه بود که زیر بار نوشتن آن کتاب سترگ می‌رود؛ کتابی که بعدها وقتی باستانی پاریزی مکلف می‌شود به نگارش «فهرست اعلام محیط سیاسی و زندگانی مشیرالدوله پیرنیا»، از شدت حیرت، کتاب ارزشمند «تلاش آزادی» را می‌نویسند. خود بهار هم که روی می‌آورد به تحقیقات ادبی، و معلوم می‌شود که این فعالیت‌ها، به نوعی سرپوشی بوده است بر تفکرات و فعالیت‌های سیاسی او. بنابراین مطابق با نظر سپانلو، چرخش جامعه ایران به سمت تجدد از یک‌سو و تحجر سیاسی از سوی دیگر، عامل قابل توجهی در شکل‌گیری بسیاری از تحقیقات تاریخی و فرهنگی نزد چهر‌های سرشناس آن دوران، از جمله ملک‌الشعرای بهار بوده است.
 
عواملی چون اقتضائات و تحولات اجتماعی، فعالیت به‌عنوان روزنامه‌نگار و همچنین دامنه فعالیت‌های سیاسی بهار، بستری را فراهم کرد تا به گفته شما، شاهد سرایش اشعاری ساده، با ارجاعات و اشارات ملموس‌تری نسبت به فضای شعر پیش از مشروطخه- برای جامعه در آثار او باشیم. نظر شما در این باره چیست؟
یکی از مسائلی که بهار به آن عشق می‌ورزید، فرهنگ عوام بود. همانطور که می‌دانید تا آن زمان، مظاهر فرهنگ عوام را، نوعی عقب‌ماندگی می‌دانستند که می‌خواستند به طرق مختلف آن‌ها را پیدا کنند. اما امثال صادق هدایت، استاد بهمنیار، دهخدا و البته ملک‌الشعرا بهار در آثارشان به جمع‌آوری و انتشار این مصادیق پرداختند.

من شفاها از استاد فقید محمد قهرمان شنیدم که در دوران نوجوانی به واسطه زنده‌یاد یزدانبخش قهرمان -که داماد بهار بود- به بهار معرفی می‌شود و او تعدادی از شعرهای خود را که با لهجه تربت حیدریه سروده بود، برای بهار می‌خواند. ملک‌الشعرا به ایشان تاکید می‌کند که این راه را ادامه بده؛ چراکه مواد اصلی زبان فارسی در این لهجه‌ها مستترند و با از بین رفتن آن‌ها، بخش قابل توجهی از مصالح زبان فارسی از بین خواهد رفت؛ اتفاقی که متاسفانه امروز شاهد رخ‌دادن آن هستیم. استاد قهرمان نیز یک عمر، به اعتبار توصیه ملک‌الشعرا بهار، کار سرایش شعر با لهجه تربت حیدریه را ادامه داد و مجموعه این اشعار، منتشر هم شده و بسیار معتبر است.

به‌ هرحال؛ همه این ‌موارد را که در کنار یکدیگر قرار دهیم، می‌بینیم این عناصر چقدر با یک‌دیگر ضد و نقیض‌اند! و به نظرم تنها شخصی مانند بهار بود که می‌توانست همه این موارد و فعالیت‌ها را در استانداردهای بالا دنبال کند. منوچهر آتشی جایی گفته بود، بهار آخرین پرتوی رنگین خزان شعر کهن فارسی بود. به اعتقاد من بعد از او، کسی را به آن قوت نداشتیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها