«حامد جنتی» دانشجوی دکترای مدیریت کسب و کار، مدیر و مدرس آکادمی آواز پارت و مدیرعامل «موسسه فرهنگی، هنری نوای سرزمین پارت» است که به عنوان یکی از مولفان در انتشار این اثر نقش داشته است.
از «حامد جنتی» تا به امروز کتابهایی چون «آنچه یک خواننده پاپ باید بداند»، «برندینگ شخصی هنرمندان»، «هوش نگرشی» و «تفکر خلاق، «تفکر استراتژیک» روانه بازار نشر شده است. با او به عنوان یکی از مولفان کتاب «از خودت شروع کن» درباره این اثر به گفتوگو نشستیم. او در این مصاحبه درباره موضوع کتاب و مباحثی چون نگرش مثبت، هوش نگرشی، اعتماد و عزت نفس مطالبی خواندنی را مطرح کرد که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
باوری وجود دارد که نگرش مثبت برای خوشبختی، شادی و پیشرفت زندگی ضروری است؛ موضوعی که شما در این کتاب به آن اشاره کردید. تعریف نگرش مثبت دقیقا چیست؟
بهطورکلی داشتن یک نگرش مثبت به معنای خوشبین بودن نسبت به موقعیتها، تعاملات و خودتان است. افرادی که نگرش مثبت دارند، حتی در شرایط دشوار نیز میتوانند امیدوار باشند و بهترینها را ببینند. کسانی که نگرش منفی دارند، ممکن است بدبینتر و ناخوشایندتر باشند و در شرایط سخت معمولاً انتظار بدترین نتایج را دارند؛ گرچه داشتن نگرش مثبت لزوماً باعث کاهش استرس شما نمیشود، اما میتواند بهعنوان ابزاری برای مقابله با استرس مورد استفاده قرار گیرد. زیرا افراد با نگرش مثبت ممکن است از استرس بهعنوان چیزی که ناامیدکننده و خطرناک حس میشود، نترسند.
در مجموع نگرش مثبت یک حالت ذهنی است که نتایج مطلوبی را متصور میشود و انتظار دارد؛ نگرش مثبت این باور است که همه چیز درست خواهد شد و چیزی است که کمک میکند خوبیها را در دیگران ببینید. حتی نگرش مثبت یک نگرش ذهنی است که بهجای چیزهای منفی و شکستها، بر خوبیها و دستاوردهای زندگیتان تمرکز دارد.
در ابتدای کتاب به مفهوم «هوش نگرشی شخصی» اشاره کردید؛ این مفهوم بیانگر چیست و برای تقویتش چه راهکارهایی را پیشنهاد میدهید؟
نگاه منفی به زندگی میتواند پیامدهای جدی برای سلامتی روابط، احساس و حتی احساس رضایت شما از زندگیتان داشته باشد. تغییر نگرش میتواند از طریق ذهن آگاهی و توجه آگاهانه حاصل شود. ایجاد یک نگرش مثبت تمرین سپاسگزاری و شکلگیری گزینشی عادتهای جدید است که سبب ارتقای مثبت بودن میشوند و فرایند مادامالعمر است که میتواند منجر به تغییر نگرش شود. حال نگرش، یک نوع ارزیابی است که بر اساس قضاوتی درباره شخص، موضوع یا رویدادها انجام میشود.
نگرش غالباً از تجربیات، باورها یا هیجانات گذشته فرد ناشی میشود. تغییر نگرش شامل تغییر نحوه قضاوت درباره محیط اطراف است. برای تغییر یا بهبود نگرش باید ارزیابی کنید که چه چیزی در قضاوت شما تأثیرگذار است. سپس به دنبال اطلاعاتی باشید که میتواند آن قضاوت را تغییر دهد که منجر به چشمانداز مطلوبترین میشود.
نگرش مثبت در کل میتواند باعث شادی شما شود. برای پرورش یک نگرش مثبت باید یاد بگیرید که آن را کنترل کنید و همچنین ممکن است بخواهید مدتی را صرف یادگیری ارزش قائل شدن برای خود و زمانتان کنید؛ زیرا این امر میتواند به افزایش نگرش مثبتتر به زندگی کمک کند. همچنین نگرش مثبت موفقیت را آسان اما نگرش منفی موفقیت را دستنیافتنی میکند. اگر واقعاً میخواهید موفق باشید، وظیفه شما ایجاد و حفظ نگرش مثبت است. وقتی احساس خوشبینی، امید و اشتیاق پیدا میکنید، فرصتها رشد میکنند و مسائل کوچک میشوند.
از مفهومی به نام «منبع کنترل» در آغاز فصل دوم گفتهاید؛ چیزی که به میزان باور افراد مبتنی بر اینکه میتوانند آنچه را در زندگی آنها اتفاق میافتد، کنترل کنند، اشاره دارد. از این منبع بگویید و برای افزایش آن باید چه کنیم؟
منبع کنترل به زعم «فیلیپ زیمباردو»، باوری است در مورد اینکه آیا پیامدهای اقدامات ما به آنچه انجام میدهیم (جهتگیری کنترل درونی) یا به وقایع خارج از کنترل شخصی ما (جهتگیری کنترل بیرونی) بستگی دارد؟ منبع کنترل به درجهای که فرد نسبت به زندگی خود احساس اختیار میکند، اشاره دارد. کسی که دارای یک منبع کنترل درونی باشد، باور دارد اتفاقاتی که برایش رخ میدهد بسیار تحت تأثیر تواناییها، اقدامات و حتی اشتباهات خودش است.
فردی که دارای یک منبع کنترل بیرونی است؛ تمایل دارد احساس کند سایر نیروها نظیر شانس، عوامل محیطی و اقدامات دیگران مسئول وقایع زندگی او هستند. بسیاری از افراد باور دارند که منبع کنترل چیزی است که شما با آن متولد میشوید؛ یعنی بخش ذاتی از شخصیت شما. با این حال شواهد نشان میدهد که والدین میتوانند نقش عمدهای در چگونگی ایجاد منبع کنترل در فرزندشان داشته باشند. منبع کنترل به فرض شخص در مورد مسئولیت وقایع خوب و بد اشاره دارد.
تحقیقات نشان داده که افرادی که دارای منبع کنترل درونی هستند (احساس میکنند سرنوشت خود را کنترل میکنند نه اینکه سرنوشت آنها توسط دیگران تعیین میشود) تمایل بیشتری به شادی دارند و همچنین افسردگی و استرس کمتری دارند. درست است که بسیاری از عوامل استرسزا که در زندگی با آنها روبرو هستیم عمدتاً از کنترل ما خارج است؛ اما میتوانیم با تنظیم نحوه تفکر درباره مسائل، کار بر روی تابآوری شخصی و تمرکز در مواردی که میتوانیم انجام دهیم بر مسائل موصوف غلبه کنیم.
ما در این کتاب 9 راهکار برای افزایش منبع کنترل درونی ذکر کردهایم که بازی سرزنش را خاتمه دهید، مسئولیت را به عهده بگیرید، شکست را در آغوش بگیرید، از انتخاب خودتان آگاه باشید، گزینههای خود را مرور کنی، ایدههای دیگران را دریافت کنید، بهترین موارد را برای خود انتخاب کنید، انتخابهای خود را به یاد بیاورید و زبان و گفتگوی درونی خود را بررسی کنید را شامل میشود.
اعتمادبهنفس، نگرش یک شخص در مورد مهارتها و تواناییهایش است. این بدان معناست که شما خودتان را قبول دارید و به خودتان اعتماد دارید. احساس کنترل بر زندگی خود دارید. نقاط قوت و ضعف خود را بهخوبی میشناسید و دیدگاه مثبتی نسبت به خودتان دارید. انتظارات و اهداف واقعبینانهای تعیین میکنید. قاطعانه ارتباط برقرار میکنید و میتوانید انتقادات دیگران را مدیریت کنید.
از سوی دیگر اعتماد به نفس پایین ممکن است باعث شود شما احساس تردید به خود داشته باشید. منفعل و مطیع باشید. در اعتماد به دیگران مشکل داشته باشید. ممکن است احساس حقارت کنید. انتقاد را دوست نداشته باشید یا نسبت به انتقاد حساس باشید.
نکته مهم این است که احساس اعتماد به نفس ممکن است به موقعیت بستگی داشته باشد. به عنوان مثال شما میتوانید در برخی از حوزهها نظیر تحصیل دارای اعتماد به نفس باشید، اما در برخی دیگر نظیر روابط فاقد اعتماد به نفس باشید.
در این کتاب چند روش برای افزایش اعتماد به نفس ذکر کردهایم که به عنوان نمونه شامل عناوینی چون: درباره خودتان مثبت باشید، واقعبین بودن و مثبت بودن در مورد وضعیت، تکنیکهای مدیریت هیجانات منفی، تمرین خود مراقبتی و حفظ اعتماد به نفس است.
در ادامهی «اعتماد به نفس» به چیزی به نام «عزتنفس» پرداختهاید که ممکن است در نگاه اول برای برخی از مخاطبان یکسان به نظر برسد؛ آیا وجه اشتراک و تمایز دارند و اینکه توجه به این دو چه کمکی به محور کتاب یعنی «از خودت شروع کن» میکند؟
اصطلاح «عزت نفس» برای توصیف حس ذهنی کلی یک شخص از میزان ارزش یا ارزشمندی شخصی استفاده میشود. به عبارت دیگر چقدر قدر خودتان را میدانید و خودتان را دوست دارید که شامل باورهای مختلفی درباره خود نظیر ارزیابی ظاهر، باورها هیجانات و رفتارهای خودتان است.
عزت نفس شامل تمام باورهای مختلفی است که افراد درباره خوددارند. از جمله باورهای مربوط به شکل و ظاهر خودشان و همچنین احساس آنها در مورد ویژگیها و تواناییهای خاص نظیر من یک نقاش عالی هستم! من یک دوست بد هستم! بهزعم «موریس روزنبرگ»، عزتنفس درواقع نگرش فرد نسبت به خودش است. روزنبرگ عزتنفس را بهعنوان نگرش مطلوب یا نامطلوب نسبت به خود توصیف میکند.
عزتنفس قطعاً اعتماد به نفس نیست. اعتماد به نفس در مورد اعتماد شما به خودتان و تواناییتان در مواجهه با چالشها، حل مسائل و تعامل موفق با دنیای پیرامون است. همانطور که احتمالاً از این توصیف متوجه شدهاید اعتماد به نفس بیشتر بر اساس معیارهای بیرونی موفقیت و ارزش است تا معیارهای درونی که در عزتنفس نقش دارند. فرد میتواند اعتمادبهنفس بالایی داشته باشد ولی بااینوجود ممکن است از عزتنفس پایینی برخوردار باشد.
در این کتاب از سازه «کنترل درون» صحبت شده است؛ که این سازه را بهصورت یک مثلث میتوان ترسیم نمود که در زاویه اول نگرش مثبت در زاویه دوم منبع کنترل درونی و در زاویه سوم خودکارآمدی (با تأکید بر اعتمادبهنفس و عزتنفس) قرار دارد.
این کتاب با عنوان «از خودت شروع کن» مبتنی بر سازه کنترل درون ساختاربندی شده است و ضمن بیان تعاریف و مفاهیم برای هر زاویه، ارائه راهکارهای کاربردی جهت تقویت هر زاویه نیز مدنظر قرار گرفته است.
یکی از بخشهای جذاب کتاب تبیین 2 سهگانهی روشن و تاریک شخصیت افراد است؛ لطفاً برای مخاطبان ما از این سهگانهها بگویید.
کافمن و همکارانش در سال 2019 مفهومی با عنوان سهگانه روشن شخصیت را بیان کردند که ویژگیهای آن عبارتاند از: ایمان به انسانیت، نوعدوستی و کانتییسم. کانتییسم یا کانتگرایی، تعامل با افراد به خاطر خودشان و وسیله نپنداشتن آنهاست. این مفهوم غالباً بهعنوان نقطه مقابل سهگانه تاریک شخصیت مطرح میشود ولی نتایج برخی تحقیقات نشان میدهد که منحصراً نقطه مقابل آن نیست، بلکه رابطه منفی با یکدیگر دارند.
اصطلاح سهگانه تاریک شخصیت، به سه ویژگی شخصیتی منفی یعنی خودشیفتگی، ماکیاولیسم و سایکوپات اشاره دارد. افرادی که دارای سهگانه تاریک شخصیت هستند تمایل به بیعاطفه بودن و فریبکاری دارند.
بخش پایانی کتاب به «خودکارآمدی» اختصاص دارد که در نگاه اول کمی متمایز با بقیهی مباحث طرح شده است؛ اما وقتی دقیق میشویم، اتفاقاً ما را بیشتر و بهتر به کلیت کتاب وصل میکند؛ خودکارآمدی چه نقشی دارد و برای افزایش آن باید چه کنیم؟
«آلبرت بندورا» خودکارآمدی را باورهای افراد به قابلیتهایشان برای کنترل عملکردشان و رویدادهایی که زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد، تعریف کرده است. احساس خودکارآمدی فرد میتواند زمینه ایجاد انگیزش، بهزیستی و موفقیت شخصی را فراهم کند.
خودکارآمدی باوری است که یک شخص به تواناییها و شایستگیهای خود دارد. خودکارآمدی به میزان باور یک شخص در خصوص تواناییهایش برای دستیابی به یک نتیجه دلخواه اشاره دارد. بهبود خودکارآمدی مستلزم ایجاد اعتماد و اعتمادبهنفس است. یک شخص باید خود تردیدی را کنار بگذارد و باقدرت، ذوق و احساس موفقیت به اهداف خود بپردازد تا روابط شخص با خودش، کارش و دیگران قویتر و اصیلتر شود.
هدفگذاری مؤثر، افزایش اعتمادبهنفس و داشتن ذهنیت مثبت کمک میکند که به خودتان ایمان داشته باشید و پیشرفت کنید. در این کتاب سه روش افزایش خود کارآمدی شامل هدفگذاری،افزایش اعتمادبهنفس و پرورش مثبت بودن اشاره و پرداخته شده است.
نظر شما