«زمانی که امین فقیری به من گفت میخواهد رمانی را که با ذرهذره وجودش نگاشته –ظلمت شب یلدا- برای انتشار به نشر آفتابکاران بسپارد، شور و شوقی وصف نشدنی وجودم را فرا گرفت. چراکه مسئولیت من را در این نشر دو چندان میکرد. امین جان فقیری را از سالهای دور میشناختم. در سال 93 و زمانی که در انتشارات ققنوس مشغول فعالیت بودم افتخار همکلامی و آشنایی مستقیم را با این بزرگمرد حیطه داستاننویسی پیدا کردم. او آن زمان پیشنهاد مجموعه داستانی را به نشر ققنوس داده بود به نام «من و محمد فری» که نشر ققنوس آن را منتشر کرد. هفت داستان که استاد امین فقیری به زیبایی هرچه تمام در این هفت داستان نشان داده بود هنوز توانایی آن را دارد خواننده را با اعجاز داستان کوتاه غافلگیر کند.
بعد از آن ارتباطم را با او حفظ کردم تا زمانی که از او تقاضای همکاری کردم و ایشان با مناعت طبع مثالزدنی رمانش را برای انتشار به ما سپرد و برایم نوشت که این رمان را با دستدردی که دارد به زحمت نوشته، زحمت از آنرو که استاد آن را بر روی کاغذ و با خطی خوش از سویدای جان تحریر و سپس دوباره آن را پاکنویس کرده بود. او برایم نوشت که داستان ظلمت شب یلدا را چون فرزندش دوست میدارد و از ما خواست مراقب آن باشیم. در سطرسطر این رمان عشق و علاقه امین فقیری به قصهگویی هویداست.
امین فقیری در سیام آذر ماه سال 1322 به دنیا آمد. در یک شب طولانی زمستانی که آن را یلدا مینامیم. شاید چنین تقارنی است که او را شیفته نام یلدا کرد و قهرمان داستانش را در رمانش یلدا نامید. او در «ظلمت شب یلدا» داستانی از عشق دو جوان به نام عیسای سنگتراش و یلدا را روایت میکند. در این رمان ما با فضای صمیمی محلههای قدیم شیراز آشنا میشویم. کوچه پسکوچههای شهر داشآکل صادق هدایت. از شیراز به جنوب و از آنجا به سرزمین هفتاد و دو ملت سفر میکنیم. سفری طول و دراز به سرزمین رویاها. در این کتاب خواننده صدای امین فقیری را با آن گویش شیرین شیرازی با گوش خود میشنود که دارد برایش قصه میگوید. در کتاب همهچیز یافت میشود. از عشق و جوانمردی و مرام و دوستی تا تاریخ معاصر و آشنایی مخاطب با واژهها و گویشهای محلی زادگاه نویسنده یعنی شیراز. فقیری در این کتاب اشارهای هم دارد به تاریخ ایران و مهاجران اولیهای از کشورمان که به هندوستان میروند و آنجا ساکن میشوند. هنر سنگتراشی و خطاطی هم در این رمان نمود دارد. از زرتشتیان ایرانی میخوانیم که در قرون دهم و یازدهم خورشیدی این سرزمین را برای اقامت برمیگزینند و در آن سرزمین به تدریج ریشه میگیرند و ساکن میشوند.. امین فقیری به همین خاطر است که داستانش را عاشقانهای بر بستر تاریخ نام مینهد. به نظر من شاهکار امین فقیری در آغاز داستان رخ میدهد. صدای کوبه در و صدایی که میپیچد در حیاط نمور، خبر از حادثهای میدهد ...
واژهها به راستی در رمان ظلمت شب یلدا غوغا میکنند و امین فقیری با مهارت هر چه تمامتر آنها را به بازی میگیرد و استادانه اثری خلق میکند شایسته نام خویش. از اینکه توانستیم در نشر آفتابکاران رضایت این نویسنده دوستداشتنی را جلب کنیم به خود میبالیم. زادروز جان شیفته او را تبریک میگویم و به قول شاعر همشهریاش: صحبت حکام ظلمت شب یلداست/ نور ز خورشید خواه بو که بر آید.»
نظر شما