شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۲
قصه انسانیت در دل جنگ/دفاع مقدس را واقعه‌محور روایت کنیم

جواد کلاته عربی با بیان این‌که «عملیات عطش» قصه انسانیت را در دل جنگ روایت می‌کند، گفت: جنگ با نگاه واقعه‌محور، اتفاقات منحصر به‌فرد و قشنگی دارد و به‌نظرم خوب است به سراغ روایت‌هایی از جنگ برویم که واقعه‌محور باشد، نه فردمحور و این را اساس کارمان قرار دهیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «عملیات عطش»، ششمین کتاب از مجموعه کتاب‌های خاطرات شفاهی انتشارات 27 بعثت است که به روایت مستند نبرد گردان عمار در تنگه ابوقریب به قلم جواد کلاته عربی می‌پردازد.
 
این کتاب حاصل 50 جلسه گفت‌وگو با رزمندگان حاضر در صحنه عملیات تنگه ابوقریب، گفت‌وگوهایی با فرمانده وقت لشکر 27، کادر فرماندهی و رزمندگان گردان عمار، رزمندگانی از گردان تخریب و واحد اطلاعات عملیات لشکر 27 و یکی از شاهدان ماجرا در لشکر 7 ولیعصر(عج) دزفول، سه مصاحبه با افراد دخیل در ماجرا از مرکز اسناد انقلاب اسلامی و یک فیلم 26 دقیقه‌ای از خود تنگه ابوقریب است.

این کتاب را جواد کلاته عربی براساس پژوهش‌هایش در زمینه گردان عمار و تنگه ابوقریب به رشته تحریر درآورده که گفت‌وگو با این نویسنده را در ادامه می‌خوانید.
 
درباره کتاب «عملیات عطش» و نحوه شکل‌گیری آن توضیح ‌دهید؟
این کتاب یک رویکرد واقع‌محور دارد و شخص محور نیست؛ یعنی با توجه به این‌که من بیشتر از هر چیز زندگی‌نامه شهدا و خاطره شفاهی نگاشته‌ام که روایت‌های شخص‌محور است، درمورد این اثر، اگرچه براساس تاریخ شفاهی نگاشته‌شده، اما واقع‌محور است و یک اتفاق را در جنگ روایت می‌کند و آدم‌های مختلف از فرمانده لشکر 27، جانشین ایشان که در عملیات شهید می‌شود تا فرمانده گردان عمار، فرمانده گروهان‌ها، فرمانده رسته‌ها و بسیاری از بسیجی‌های گردان عمار، روایت‌های خود را از این واقعه روایت می‌کنند.
 
در مجموع، خاطرات یک عملیات، مطالب این کتاب را تشکیل داده است. در رابطه با عنوان کتاب نیز «عملیات عطش»، روایت نبرد گردان عمار در تنگه ابوقریب است. کتاب 11 فصل دارد. عملیات عطش، عنوان آخرین فصل از کتاب است که مربوط به روایت لحظات آخر عملیات گردان عمار می‌شود که مسئله تشنگی و عطش در آن خیلی موضوعیت دارد. این عملیات به لحاظ زمانی جزء عملیات‌های منحصربه‌فرد دوران دفاع مقدس است، زیرا چند روز قبل از قبول قطعنامه اتفاق می‌افتد و در کتاب بحث‌هایی در مورد پذیرش و عدم پذیرش قطعنامه وجود دارد. عملیات تنگه ابوقریب نیز به لحاظ چگونگی و شرایط انجام، منحصربه‌فرد است. تمام گردان‌های لشکر 27 مرخصی هستند و تنها گردانی که مانده، گردان عمار است، چون لشکر 27، عملیات بیت‌المقدس 7 را پشت‌سر گذرانده و یک مقدار آسیب‌دیده و رزمندگان خسته شده‌اند و تحلیل رفته‌اند، بنابراین این مرخصی هستند و تنها گردانی که در دوکوهه حضور دارد، گردان عمار است.
 
رژیم بعث عراق از صبح 21 تیرماه یک حمله وحشتناک به خوزستان می‌کند و حمله از طریق فکه صورت می‌گیرد. اگر نیروهای گردان عمار یک واکنش سریع نشان نمی‌دادند و در عرض چند ساعت خود را به منطقه نمی‌رساندند، عراقی‌ها به رودخانه کرخه، دزفول و شوش می‌رسیدند. شرایط انجام عملیات، یک شرایط بسیار اضطراری بود، اما گردان عمار سریعا آمادگی خود را به‌دست آورد و در عرض 2 ساعت به منطقه اعزام شدند. این هم اتفاقی است که شاید در جنگ تحمیلی کمتر رخ داده باشد.
 
این اتفاق در تابستان رخ داده در شرایطی که نیروها آمادگی برای عملیات نداشتند و همه رزمندگان با یک قمقمه آب اعزام می‌شوند؛ یعنی ساعت 4 بعدازظهر روز 21 تیر تا فردا ظهر که عملیات پایان می‌یابد، (تقریبا 24 ساعت) با یک قمقمه آب در جنگ حضور داشتند که همان ساعت اولیه تمام شده بود. از ساعت 12 شب عملیات در دشت ابوغریب شروع می‌شود و تا 12 ظهر که با عراقی‌ها می‌جنگیدند، دسترسی به آب نداشتند. ساعت‌های پایانی عملیات که در گرمای خوزستان اتفاق می‌افتد، شرایط وحشتناکی برای رزمنده‌ها به‌وجود می‌آورد و تعدادی از رزمندگان در اثر همین تشنگی به شهادت می‌رسند. وقتی از عملیات تنگه ابوقریب صحبت می‌کنیم، واژه‌ای که در ذهن رزمندگان کلید می‎خورد، همین عطش است.
 

انجام مصاحبه‌ها با راویان به چه شکل انجام شد؟
برای نگارش این اثر، هم مصاحبه و هم پژوهش صورت گرفته و با حدود 50 نفر از رزمندگان گردان عمار، از فرمانده لشکر تا بعضی از نیروهای اطلاعات عملیات، مخابرات و فرمانده گردان عمار مصاحبه کردم. حدود 70 جلسه مصاحبه انجام شد. بخشی از اطلاعات نیز از طریق اسنادی که در رابطه با این عملیات وجود دارد، جمع‌آوری شد. البته در این زمینه اسناد زیادی در دسترس نیست، چون این عملیات از پیش تعیین‌شده نبوده، تعدادی از دست‌نوشته‌های رزمنده‌ها و بعضی فایل‌های صوتی و تصویری روزهای نزدیک به عملیات را پیدا کردیم. مثلا یک ویدئوی شش دقیقه‌ای از روز تفحص شهدا به دستمان رسید که مربوط به 45 روز بعد از عملیات می‌شود و وضعیت منطقه و شهدا را نشان می‌دهد و رزمنده‌ها در مورد آن عملیات صحبت می‌کنند.
 
به منبعی در مورد عقب‌نشینی ارتش دسترسی پیدا کردیم. من تاکنون دو کتاب مطالعه کرده‌ام که در این زمینه نوشته شده، (کتاب «روزهای آخر»، نوشته احمد دهقان و «هفت روز آخر»، نوشته محمدرضا بایرامی) هر دو نویسنده آن موقع سرباز بودند و روایت خود را به‌عنوان سرباز از آن ماجرا نوشته‌اند. اما برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با این اتفاق به سراغ اسناد و مدارک دیگر رفتم، در این زمینه به کتابی دسترسی پیدا کردم که مربوط به خاطرات یکی از فرماندهان ارشد لشکر 21 حمزه سیدالشهدا است که در بخشی از خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده است.
 
در واقع برای بیان این اتفاق، پژوهش‌ها را در کنار مصاحبه‌ها قرار دادم، زیرا روایت‌هایی که برخی رزمندگان از عقب‌نشینی ارتش عنوان می‌کردند، همراه با غلو بود و برای روایت این موضوع باید با ارتشی‌ها هم مصاحبه می‌کردم و کتاب امیرعلی رزمی این سند را در اختیار من قرار داد تا بتوانم از آن روایت‌ها استفاده کنم و در واقع منطقی برای روایت‌ها شکل گرفت.
 
مخاطب این کتاب با چه ویژگی بارزی نسبت به آثار مشابه مواجه می‌شود؟
روایت این عملیات کوتاه است، چون عملیات ۲۴ ساعته تمام می‌شود. مثلا عملیات خیبر چندماه برای شناسایی زمان می‌‌برد. امکانات، لشکرها و رزمنده‌ها درنظر گرفته می‌شوند و گاهی هشت‌ماه یک عملیات با مقدمات و مؤخراتش به‌طول می‌انجامد. اما این عملیات، یک عملیات یک روزه است. «عملیات عطش» صرفا جنگ را روایت نمی‌کند، شرح انسانیت و خاطرات آدم‌ها از جنگ است.
 
اگر از من سؤال شود که انگیزه‌ام از از نگارش این اثر چه بوده؟ می‌گویم سعی کردم با وسواس و دغدغه‌هایی که در حوزه مستندنگاری دارم، چیزی بنویسم که به لحاظ فرمی شبیه قصه‌گویی باشد، اما محتوا کاملا مستند باشد؛ یعنی حالت‌ها و جزئیاتی که در کتاب آمده را از زبان راوی‌ها بنویسم و در کتاب نقل کنم. به همین دلیل بعد از اینکه با خیلی از افراد مصاحبه کردم، چندماه ارتباط تلفنی و جلسات حضوری داشتم تا به جزئیات آن‌چه که در مصاحبه‌ها نقل نشده، پی ببرم.


با توجه به مؤلفه‌هایی که اشاره کردید، روایت امروز از جنگ هیچ‌کدام کامل نیست، به‌نظر شما روندی که در موضوع روایتگری جنگ تاکنون طی شده، روند درستی بوده؟ اگر نه، روایت درست جنگ چیست؟
ما وقتی از جنگ می‌گوییم، در مورد یک امر کلی صحبت می‌کنیم. ما در رابطه با روایت‌های جنگ خیلی نقص داریم و کوتاهی کرده‌ایم و سال‌ها باید کار کنیم تا گوشه‌ای از جنگ را بتوانیم روایت کنیم، چون جنگ یک اتفاق وسیع و عمیقی است. از رزمنده‌ای که در خاکریز تیراندازی می‌کند تا عقبه این آدم‌ها، خانواده و بستگانشان، همگی درگیر جنگ هستند. در این بین هزاران موضوع می‌تواند وجود داشته باشد که ما به آن‌ها ورود نکرده‌ایم، حتی در مورد عملیات‌ها هم کوتاهی شده، تنها یگانی که توانسته بخشی از رزم خودش را روایت کند، لشکر 27 بوده که حداقل چند مورد از عملیات‌هایش را در قالب کتاب‌هایی مانند «همپای صاعقه»، «شراره‌های خورشید»، «کوهستان آتش» و ... به رشته تحریر درآورده است. بقیه یگان‌ها کم‌کاری کرده‌اند و برخی اصلا کاری انجام نداده‌اند.
 
به‌نظرم جنگ با نگاه واقعه‌محور، اتفاقات منحصربه‌فرد و قشنگی دارد. در عملیات‌های بزرگ این برش‌ها بیشتر به چشم می‌خورد. به‌نظرم خوب است به سراغ روایت‌هایی از جنگ برویم که واقعه‌محور باشد، نه فردمحور و این را اساس کارمان قرار دهیم.
 
وقتی کتاب‌هایی که چاپ می‌شود را می‌بینم فکر می‌کنم یکی از چالش‌های کار شما به‌عنوان مورخ یا راوی این است که خیلی از فرماندهانی که آن موقع در میدان بودند چندان رغبت ندارند که صحبت کنند و خاطره بگویند. این فرهنگ هم چندان در بین مسئولان نظامی و حتی سیاسی ما رایج نیست که روزنوشت‌هایی داشته باشند. در کنار آن چندان راغب هم نیستند که خاطره بگویند. بسیاری از بزرگان ما فوت می‌کنند در صورتی که هیچ کتاب خاطراتی از خود به جا نمی‌گذارند. مشکل از کجاست و به نظر شما این موضوع چقدر به مساله روایت‌گری ضربه می‌زند؟
هر رزمنده‌‌ای که روایت‌های خود را نگوید و از دنیا برود، بخشی از اسناد روایت‌های جنگ از بین رفته است.
 
به‌نظر شما خاطراتی که در این کتاب منتشر شده می‌تواند به عنوان مواد خام برای خلق آثار هنری و مستند مورد استفاده قرار گیرد؟
در رابطه با موضوع «عملیات عطش»، یک کتاب و یک فیلم تهیه شده است. فیلم و کتابی که موضوع آن‌ها واحد است، اما از نظر محتوایی نسبتی باهم ندارند. اگر شخصی در مورد این کتاب و فیلمی که عنوان آن تنگه ابوقریب است، پژوهش کند، به‌نظرم بحث‌های خوبی در بگیرد و خروجی‌های خوبی داشته باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها