نویسنده کتاب «مادر ایران» معتقد است که این کتاب متمایز از کتابهایی است که درمورد مادران شهدا نوشته شده، زیرا در این اثر سعی شده شخصیت مادر شهیدان، مستقل از فرزندانش به تصویر کشیده شود و بهعنوان الگویی مناسب از تربیت فرزند و کارآفرینی معرفی شود.
این کتاب، روایتی داستانی از زندگی پرفراز و نشیب عصمت احمدیان، مادر شهیدان ابراهیم و اسماعیل فرجوانی است. خانم احمدیان که ازجمله بانوان فعال در ستاد پشتیبانی دفاع مقدس اهواز بود، پس از جنگ، بهصورت جدی وارد فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی میشود، بهطوریکه او امروز یکی از بانوان تأثیرگذار و الگو در اهواز است و همچنان در 73 سالگی، علاوه بر امور خیریه، با پیگیریهای فراوان، به دنبال کارآفرینی و ایجاد شغل برای مردم است.
توضیحی پیرامون موضوعات مطروحه در این کتاب بفرمایید.
در این کتاب سعی شده شخصیت خانم فرجوانی، مستقل از شخصیت فرزندان شهیدش به تصویر کشیده شود و هدف اصلی ما این بود که به سمت کلیشهای که از مادران شهدا ساخته شده، نرویم. بنابراین تلاش کردیم بودجهبندی کتاب را به سمتی ببریم که دوران کودکی هم پررنگ باشد. در کتاب به دوران کودکی، ازدواج و فعالیتهای دهه 90 که اکنون نیز ادامه دارد و فعالیتهای کارآفرینی هستند، پرداخته شده است. بنابراین با یک شخصیت دختربچه روستایی از شهر اصفهان مواجه هستیم که ازدواج میکند و در سن یازده سالگی به اهواز میآید.
مادر شهیدان فرجوانی، اولین جرقههای کارآفرینی را در اهواز آغاز میکند، سپس ازدواج میکند و بعد از ازدواج هم با انقلاب مواجه میشوند و فرزندانش در انقلاب سهم دارند. البته فرزندان ایشان در آن زمان نوجوان بودهاند، اما چون در پخش اعلامیه شرکت میکنند، باعث میشوند که مادر هم با مفاهیم اولیه انقلاب آشنا شود. با اینکه مخالف هم بوده و ترسو دلهرههایی هم داشته است، ولی به قول خودش پابهپای اسماعیل رشد میکند و بعد هم فعالیتهای کارآفرینی خود را ادامه میدهد.
در سالهای جنگ هم به واسطه اینکه در اهواز زندگی میکنند و حاضر نمیشوند شهر را ترک کنند، زندگی آنها به شدت تحت تاثیر جنگ قرار میگیرد. دخترشان ۸۰ درصد دچار جراحات شدید میشود که هنوز هم ادامه دارد و در طول جنگ زندگیشان با پشتیبانی جبهه گره می خورد، اما همه تلاششان را میکنند که مردم را در شهر نگه دارند و در اینجا فعالیتهایشان گستردهتر میشود.
بعد از جنگ هم بروز و ظهور استعدادهای معیشتی را در این خانواده داریم و با شخصیتی مواجه میشویم که عقل معاشش خوب کار میکند و در زمینههای اقتصادی خلاقیت دارد و در مواردی که خیلی از مسئولان مخالفت میکنند و فکر میکنند، طرحهای اقتصادی ایشان ممکن است توجیه نداشته باشد، اما خانم فرجوانی به دل خطر میزند و خیلی خوب میتواند طرحها را پیادهسازی کند.
وقتی کتاب به پایان رسید، من فکر میکردم ممکن است این فعالیتها دیگر تمام شده باشد، هنگامی که با ایشان تماس گرفتم، کتاب به چاپخانه رفته بود. ایشان گفتند من الان در یک بیابان هستم و دنبال زمین برای پرورش شتر میگردم. من به ایشان گفتم، خدا شما را حفظ کند، منتهی من از نوشتن این همه فعالیت عاجز هستم و اگر بنا بود زندگی شما را بنویسیم، باید بهصورت لحظهشمار مینوشتیم.
کار نوشتن کتاب چقدر طول کشید؟
کار نوشتن کتاب از سال 1395 یعنی از زمانی که تیم مصاحبهکننده شروع به انجام گفتوگوها کردند، آغاز شده بود، مصاحبههای اولیه گرفته شده بود و وقتی به دست من رساندند، احساس کردم اگر میخواهم شیوه تدوین را به سمتی ببرم که پرجزئیات باشد، باید نواقص را برطرف کنم و صحت مطالب سنجیده شود. تمام اینها احتیاج داشت که سوال تکمیلی طراحی شود و مصاحبهها بهروز شوند. بنابراین در ادامه مصاحبههای تکمیلی گرفته شد و آقای آل عمران و خانم اسکندری در زمینه انجام مصاحبهها همکاری کردند. کار مصاحبههای تکمیلی تقریبا دو ماه به طول انجامید در این مرحله تحقیقات وسیعتر انجام شد. با بسیاری از رزمندهها و هر که فکر میکردیم ممکن است به حافظه حاجخانم کمک کند، گفتوگو کردیم، سپس مطالب را تحویل ایشان دادیم، پس از اینکه تأیید کردند، کار نگارش کتاب را آغاز کردیم. نوشتن این کتاب، یک سال و دوماه به طول انجامید، چون شبانهروز برای این کتاب وقت گذاشتم و بارها بازنویسی انجام شد، نسخه نهایی سال قبل تحویل واحد طراحی شد و تا امسال هم طول کشید.
منطقی کتاب و ویژگی بارز آن از نظر شما چیست؟
ویژگی بارز کتاب این است که خانم فرجوانی به هیچ عنوان ناامید نمیشود. بسیاری مواقع بوده که من فکر میکردم دیگر اینجا راوی زمینگیر میشود و کتاب تمام میشود، زیرا این کتاب از اتفاقات سخت و دردناکی میگوید که کمر یک آدم را میتواند خم کند، اما خانم فرجوانی یک جمله دارد و میگوید در برابر تمام این سختیها با خودم میگفتم، مثلا اگر من الان گریه کنم، چه اتفاقی میافتد؟ نهایت باید دستم را به زانویم بگیرم و بلند شوم. من بهعنوان نویسنده فکر میکنم هیچوقت نمیتوانستم شخصیتی مثل ایشان باشم، گرچه سعی کردهام از ایشان الگو بگیرم، اما فکر میکنم اگر این اتفاقات برای من میافتاد، آن زمان، لحظه پایان زندگی من بود، ولی خانم فرجوانی همواره امیدوار است و وقتی با دیگران صحبت میکند، دایره لغاتش پر از انرژی است، لحن ایشان لحن طنز است، حتی وقتی یک واقعه دردناک را توصیف میکنند.
گاهی ممکن است در مسیر تدوین کتاب تابوهایی وجود داشته باشد که امکان نشر آن نباشد، نظر شما در این زمینه چیست؟ آیا اساسا خود شما هم دچار خودسانسوری شدهاید؟
در بین گفتوگوها گاهی مطالبی بیان میشد که شاید خود راوی مایل نبود که در کتاب درج شود، مثلا یک سری مطالب خانوادگی بود که دوست داشتند مخفی بماند. همچنین مباحثی وجود داشت که بارها کارشناسان به من میگفتند از کتاب خارج کنید، مثلا درمورد شخصیتی صحبت شده که کار اشتباهی انجام میدهد و باعث میشود خانم فرجوانی را از بنیاد مسکن اخراج کنند و این موضوعی بود که نمیشد در کتاب بیان کرد. این فرد بعدا به نیروهای ضد انقلاب پیوست و از ایران رفت و در رادیوهای بیگانه مصاحبههایی انجام میداد و فحاشی میکرد که راوی آنها را به یاد داشت و میخواست این مطلب در کتاب آورده شود، من هم کلمات را آوردهام، منتها خلاف میل خودم هست و میگفتم ای کاش اینها نبودند و از طرفی میگفتم به هر حال نیروهای ضد انقلاب را چگونه میتوانیم نشان دهیم؟ یک بخش کوچک این بود که ادبیات و لحن آنها را در کتاب بیاوریم.
مطالعه این کتاب را برای نسلهای جدید کشورمان، دختران و مادران چقدر ضروری میدانید و مهمترین پیام کتاب چیست؟
بهعنوان اولین مخاطب کتاب، وقتی مصاحبههای خانم فرجوانی را میخواندم با توجه به اینکه آن زمان که این سوژه به من واگذار شد، من نیز دو پسر کوچک داشتم، خودم را جای خانم فرجوانی میگذاشتم که دو پسر بچه کوچک داشتند و اولین نکته که برایم اهمیت داشت و از ایشان الگو گرفتم، شیوه تربیت فرزندانشان بود. خانم فرجوانی خود را سانسور نمیکند و به قول خودش میگوید، خشم و محبتم در زمینه تربیت بچهها توأمان بود. یکی از کارهای جالبی که ایشان انجام دادند، این بود که در سنین کودکی مسائل شرعی را به فرزندانشان آموزش میدادند. مثلا غسل کردن را به بچهها میآموختند و در پاسخ به افرادی که به ایشان ایراد میگرفتند که چرا مسائل را برای اینها باز میکنی، میگفتند خانواده مثل رود میماند و اگر به بچهها به عنوان ماهیهای کوچک این رودخانه شنا یاد دهم بعدا در دریای جامعه غرق نمیشوند و این برای من بهعنوان یک مادر که همیشه دغدغه داشتم که از چه کسی میتوانم برای تربیت فرزندانم الگو بگیرم، اهمیت داشت.
این کتاب نه به خاطر شیوه تدوین، بلکه به خاطر نوع شخصیت راوی و زندگی پرفراز و نشیبی که دارد، فکر میکنم این ظرفیت را دارد که نظر طیف گستردهای از مخاطبان را به خود جلب کند.
اثر جدیدی در دست نگارش دارید؟
در حال حاضر روی زندگینامه خانم دکتر بهجت سادات معیری اصفهانی که دکترای ایمنی خون دارد بهعنوان یک بزرگ بانوی ایرانی کار میکنم که در زمینه پیشرفت علمی و خودکفایی کشور خیلی دخیل بوده است. ایشان زندگی زیبایی دارد و تا یک سال دیگر این کتاب به چاپ خواهد رسید.
نظر شما