سیدعلی کاشفی خوانساری در بخش اول صحبتهای خود این رمان را از منظر «داستان و تاریخ» بررسی کرد و گفت: بحث اول من نسبت داستان و تاریخ است و ویژگی نویسنده این است که در هر دو حوزه شناخته شده است. تحصیلاتشان تاریخی و علاقهشان داستاننویسی است.
وی اضافه کرد: ارزشها و نکات، تحلیلها و ناگفتههای پنهان تاریخ خوب است از طریق داستان به مخاطب منتقل شود و خوانندهای که دنبال کارهای تخصصی نیست در آن حال و هوا قرار بگیرد. اما برخلاف داستان «لالایی برای دختر مرده» شاهآبادی در دروازه مردگان، بیشتر درگیر داستان است تا تاریخ. داستان نسبت به یک اتفاق واقعی پیوند میخورد، پیش میآید و میرسد به یک تاسف، اندوه، نگرانی، و توجهی را به خواننده داستان امروز میدهد.
کاشفی تصریح کرد: در این کتاب، شاهآبادی بیشتر نگران داستان است تا تاریخ. در واقع استفاده از فضای دوره قاجار، معماری، بحث کودکان کار، فروخته شدن، یا به جای طلب برداشتن بچهها، بدرفتاریها، کمتوجهیها، فضای اجتماعی، دغدغههای روشنفکران ایرانی برای تغییر نظام آموزشی و نوسازی اجتماعی همه و همه تبدیل شده به مواد خام برای اینکه یک داستان قوی و تاثیرگذار پدید بیاید و نویسنده به درستی از تاریخ و اشخاص تاریخی و مکانهای تاریخی استفاده کرده است.
این منقد ادبی افزود: از فضای دوره قاجار همانندسازیهایی با فضاهای گوتیک یا باروک یا فضای وهمآلود و عدم قطعیتهای معنایی و چندگانه بودن دنیای شخصیتها را در این داستان میبینیم و در عین حال رفت و برگشتهایی را با تاریخ و واقعیتهای تاریخی دارد اما وزنه ادبیات و تخیل و جهان داستانی بیشتر است. در چنین اثری دیگر لزومی ندارد که ما دنبال تطبیق تاریخها باشیم.
وی ادامه داد: برای کسی که ادبیات برایش اهمیت دارد، با یک اثر قوی و منسجمِ سَرِپا و تاثیرگذار روبهرو است که جا دارد به عنوان یک خواننده داستان از نویسنده تشکر کنم.
سردبیر فصلنامه نقد کتاب کودک و نوجوان در بخش دوم صحبتهای خود به طرح، پیرنگ، زاویه دید راوی و سه زمان موجود در داستان اشاره کرد و گفت: ما در این سهگانه قصهای داریم که در سه زمان روایت میشود. زمانهایی که هر کدام در جای خود روایتی دارد و قصهای که بهم گره میخورند و داستان جذابی را به وجود میآورند.
در ادامه زینب علیزاده، نویسنده کودک و نوجوان درباره سهگانه «دروازه مردگان» گفت: آنچه با خواندن این داستان ذهنم را درگیر کرد، این بود که نویسنده داستان نوشته بود و نه تاریخ اما خرده روایتهایی که از تاریخ در داستان آورده بود، خیلی خوب در کنار هم چیده شده بودند و اینطور نبود که بخواهیم با انگشت اشاره کنیم کجای داستان تخیل نویسنده و کجا واقعیت است.
وی ادامه داد: برای مثال جاهایی که از لای دیوار صدا میآمد، فضایی ترسناک ایجاد کرده بود که با ذهن بازی میکرد و داستان هم لو نمیرفت. داستان صحنههای دارد که مختص زمان قاجار است و نویسنده به خوبی این صحنهها را پرداخت و روایت کرده است.
علیزاده یادآور شد: صحنهسازیها در این رمان جذاب و تصویری است. حتی با گذشت زمان برخی از این تصویرسازیها فراموش نمیشود و ما با رمانی روبهرو هستیم که قصهای پرماجرا دارد.
معصومه میرابوطالبی، نویسنده و مدرس داستاننویسی کودک و نوجوان نیز گفت: سهگانه «دروازه مردگان» یکی از بهترین رمانهای این دهه است و یکی از کارهای ماندگار است. اقبالی که به این رمان شده، به جهت فانتزیخوانی و جهانی است که در آن شکل میگیرد.
وی بیان کرد: از نظر من نویسنده سعی کرده با ارائه دو زمان در داستان زمینهای فراهم شود که ما از دروازه حوض سفر کنیم به جهانی دیگر و دیدن آنچه در آن جهان است سفر کنیم. جهان زیرین حوض برای ما جذاب است و در هر سه جلد حضور دارد؛ اگرچه هر جلد داستان خودش را دارد و میبینیم که در نهایت آن دروازهای که باز شده، بسته میشود.
میرابوطالبی افزود: از طرفی تقابل سفیدی و سیاهی را هم داشتیم اما نه اینکه این نگاه رو باشد. همان نگاه سودجویانه به کودکان بخش سیاه داستان است و آموزشی که برای کودکان داریم بخش سفید داستان است.
شاهآبادی در بخش دوم از صحبت خود به دو نکته درباره سهگانه «دروازه مردگان» اشاره کرد و گفت: ایده اولیه من از حوضها و کودکانی که در این حوضها میمردند در زمان قاجار و حتی بعد از آن میمردند، شکل گرفت که گویی حوضها دری هستند به جهانی دیگر. پس به نظرم رسید چهار بچه در چهار حوض جداگانه بیافتند و در دنیای دیگری بهم برسند.
وی افزود: نکتهای که تا پیش از این جایی نگفتهام این است که تجربههای ما مثل اثر انگشت بر انگشت ما حک میشود و هر نویسنده باید اثر انگشت خودش را پیدا کند و پایین اثر خود بگذارد.
سهگانه «دروازه مردگان» یادآور شد: من دوره متوسطه هنرستان حافظ بودم و برای همین به بازار فکر کردم و این هنرستان نزدیک امامزاده زید بود با حیاطی قدیمی که هنرستان ما گوشه ای از آن بود. روزی برای ساختن بخشی از مدرسه حیاط را کندند و به قبر و استخوانهایی رسیدند از دوره قاجار و مورد توجه من و بقیه نوجوانان بود و این اثر همان اثر انگشتی است که از من پای این رمان خورده است.
وی در پایان به این نکته اشاره کرد که من یک تجربه کلی از نوشتن این رمان به دست آوردم که راه آینده را برای من باز کرد و امیدوارم تبدیل به یک جریان شود و آن این بود که من به یک ادبیات «قصهگو» رسیدم. به یک جور رمانی که پایهاش قصه باشد و بتواند سوال «بعدش چی شد؟» را در ذهن خواننده جوانه بزند.
نظر شما