در نشست «نقش زنان در تولید آثار فاخر ملی» مطرح شد؛
اگر ندانیم منظورمان از اثر فاخر چیست به افراط و تفریط میافتیم
احمد شاکری گفت: باید بدانیم منظورمان از اثر فاخر چیست. اگر ندانیم، به افراط و تفریط میافتیم. بدون تعریف ملاکهای مشخص، گاهی زیاد سخت میگیریم و گاهی زیاد آسان، که هر دو نادرست است.
بدون طرح درست مسائل، به نتیجه مطلوب نمیرسیم
احمد شاکری در این نشست با بیان اینکه برای رسیدن به نتیجه در نشستهای اینچنینی نیاز به مسألهمحوری در حوزه ادبیات دفاع مقدس و ادبیات بهطور کلی داریم، گفت: لازم است گذشته و حال را بشناسیم و موانع رسیدن به هدف را پیدا کنیم. میدانیم که در حوزه ادبیات دفاع مقدس در حال سیر و حرکت هستیم و خب، هنوز به جایگاه مطلوب نرسیدهایم. حرکتمان، مبتنی بر همان شناخت گذشته و حال، باید حرکت بهسوی جایگاه مطلوب باشد. البته ناگفته نماند که ممکن است این امر مطلوب، در نگاه هرکسی معنی و مفهوم متفاوتی با دیگری داشته باشد.
این پژوهشگر افزود: ما در فضای علمی کشورمان به دو عارضه کلیگویی و تکراریگویی گرفتار هستیم و تحلیلگران و پژوهشگران ما مدام مباحث کلی و تکراری را بازگو میکنند. هرچند بخشی از این مشکل به شیوه طرح سوالات هم برمیگرد و در واقع سوالات کلی، پاسخهای کلی را هم به دنبال خودش میآورد. مثلا میپرسیم وضعیت ما در ادبیات دفاع مقدس چگونه است؟ این سوال، سوال خوبی است و از دغدغه ناشی میشود، اما برای یک بحث هدفمند به کار نمیآید. ما قبل از ورود به هر بحثی، باید مسائل مبنایی را حل کرده باشیم. متأسفانه در کشور ما به پژوهشهای مبنایی کمتوجهی و کملطفی میشود و حتی رشتههای مناسبی برای کار روی مبانی تعریف نشده است. همین موضوع جلسه ما را درنظر بگیرید، برای پرداختن به آن لازم است به دهها پرسش مرتبط پاسخ داده و مقدمات را فراهم کرده باشیم. آیا ادبیات زنانه و مردانه دارد؟ تاریخچهاش چیست؟ آیا آنچه در غرب بوده و هست به ما مربوط میشود؟ نسبتمان با ادبیات وارداتی و فمنیستی چیست؟ پرسشها زیاد است و تازه خود ادبیات و نوشتههای زنان دهها بحث دیگر را پیش میکشد.
وی در ادامه صحبتهایش، اظهار کرد: ادبیات شاخهها و ژانرهای مختلفی دارد و هر شاخه و ژانر هم مسائل و تاریخچه خاص خودش را به همراه میآورد. مثلا اگر خاطرهنویسی را درنظر بگیریم، کتاب «دا» را داریم که در آن نویسنده و راوی دو نفر هستند، ولی در داستان چنین نیست. در خاطرهگویی و خاطرهنویسی که براساس تجربه شخصی است، زنانه و مردانه از هم متمایز میشوند، اما در داستان این تفکیک درست نیست، چون داستاننویس نیازی به تجربه بیواسطه آنچه روایت میکند، ندارد. نمونههایش داستانهای تاریخی یا علمی ـ تخیلی هستند که نویسنده، روایتش را براساس تخیلاتش خلق میکند. همه اینها به کنار، اگر بهعنوان نشستمان «نقش زنان در تولید آثار فاخر ملی» برگردیم، باید بدانیم منظورمان از اثر فاخر چیست. اگر ندانیم، به افراط و تفریط میافتیم. بدون تعریف ملاکهای مشخص، گاهی زیاد سخت میگیریم و گاهی زیاد آسان، که هر دو نادرست است. حتی باید برای این پرسشها هم پاسخ داشته باشیم که آیا اساسا به چیزهای فاخر نیاز داریم؟ چون ادبیات از خاستگاه فوران تجربه شکل میگیرد، باید بدانیم تجربه زن، پیش و پس از انقلاب چه تفاوتهایی باهم دارد که ما این تقسیمبندی را میپذیریم و انقلاب را نقطه تحول میبینیم. همچنین ما باید ضرورتهای علمی و مقتضیات اجرایی را همزمان باهم درنظر بگیریم و یکی را فدای دیگری نکنیم. متأسفانه امروزه دچار افراط در عملگرایی هستیم و تازه در این عملگرایی هم ثبات نداریم و برنامههایی که میریزیم - به خاطر تغییر مداوم مدیران - پایدار نیست.
نیازمند جایزهای مختص ادبیات دفاع مقدس زنان هستیم
احسان عباسلو نیز در این نشست با اشاره به ضرورت برگزاری چنین جلساتی، گفت: تاریخ برای ملتها مایه مباهات است و ما میبینیم کشورهایی که تاریخ پرافتخاری ندارند، به سمت تاریخسازی، یعنی بازتعریف گذشته برای ساختن روایتهای افتخارآمیز میروند تا دستشان خالی نباشد و چیزی برای مباهات داشته باشند. اما ما در کشورمان واقعا مایههای فخر و مباهات زیاد داریم، ازجمله یکی همین جنگ هشتساله با عراق و دفاع مقدسمان. دورهای که حضور زنان در آن افتخارآمیز و حتی شاید از نقش مردان هم مهمتر بود. جنگ که فقط روبهرو شدن دو سپاه نیست، جنگ یعنی درگیر شدن کل افراد یک کشور و از همینرو حضور زنان اهمیت بیشتری پیدا میکند. در دفاع مقدس، نقش مردان به رزمندگی محدود میشد، اما زنان نقشهای فراوان و متنوعی داشتند. از زنان پشتیبان (مادر، همسر، دختر، خواهر) و زنان فعال فرهنگی در بسیج و نویسندگی و جاهای دیگر گرفته تا زنانی که خودشان اسلحه بهدست گرفتند و لباس رزم پوشیدند یا بهعنوان امدادگر در صحنه حضور پیدا کردند. پس نقشهای زنان متنوع بوده، اما از دیدن مخاطبان مغفول مانده است. البته این ضعف، که در آثار گذشته بسیار پررنگ بود، در سالهای اخیر کمی جبران و شرایطمان نسبت به قبل کمی بهتر شده است.
این کارشناس ادبیات دفاع مقدس، افزود: زن، زن است، باید هم زن باشد. داستانی باورپذیر است که این زن بودن زنان را درست روایت کند. حتی اگر زنی جانباز یا اسیر شد، باز این زن بودن او باید باقی بماند. آن زمان است که مخاطب داستان را میپذیرد و باورش میکند. مثل «حوض خون» که روایتی از زندگی زنان، از زبان زنان و برای زنان است. بهنظرم اگر یک مرد این کتاب را مینوشت، به این خوبی درنمیآمد. ما در آن مقطع از تاریخ کشورمان، زنانی را داشتیم که از لالاییخوانی به رجزخوانی رسیدند، سلاح به دست گرفتند و رزمنده شدند.
وی ادامه داد: ما باید روی قالبهای داستانی کار کنیم و با تکیه به قالبهای تقلیدی به داستانهای ایرانی مطلوب نمیرسیم. همانطور که در جبهه خطشکنی میکردیم، باید در اینجا هم قالبشکن باشیم. چرا؟ چون بخشی از اتفاقات و تجربیات ما در دفاع مقدس در قالبهای رایج جای نمیگیرند. هرچند هر کاری که میکنیم، در حوزه ادبیات باید به این نکته توجه داشته باشیم که مخاطبمان باید از روایت لذت ببرد و با آن پیوند برقرار کند. باید درنظر بگیریم که مخاطب امروزی، چه ویژگیهایی را از زن دیروز باور میکند. همچنین نیاز به دورههای آموزشی خاص برای زنان نویسنده داریم، زیرا بدون آموزش، قلم ارتقا پیدا نمیکند. این موجی که در این سالها در کشور ما شکل گرفته است اگر نظم و علم پیدا کند، میتواند به دستاوردهای ارزشمندی منتهی شود. باید برخی کاستیها را هم رفع کنیم، مثل اینکه داستانهای خوبی نوشته میشوند، اما دیده نمیشوند. پس به جلسات منظم و مستمر نقد نیاز داریم، و به سازمانی که متولی برگزاری این جلسات باشد. نه اینکه فقط به خاطر مناسبتی خاص نشستی برگزار کنیم.
عباسلو گفت: در کنار همه اینها، بهنظرم به جایزهای مختص ادبیات دفاع مقدس زنان هم نیاز داریم، جایزهای که به نام یکی از شهدای زن ما برگزار شود و کار برگزاری و اجرای آن را هم تماما خود زنان بر عهده داشته باشند. بدیهی است که ما برای رسیدن به شرایط بهتر به مدیران دارای ایده نیاز داریم، کسانی که اولویتشان کارهای این حوزه باشد. کسی که 10 مسئولیت دارد و به اصطلاح سنگین است، تمرکز لازم برای انجام درست این کار را ندارد و مناسب مدیریت در این بخش نیست.
این منتقد ادبی در پایان سخنانش به بحث تجربه و تخیل پرداخت: چون ذات ادبیات تخیل است، ممکن است که زن از مرد بنویسد و مرد هم از زن، اما گاهی در این تخیل، زنان از مردان بهتر هستند. مثلا یک زن احتمالا زایمان را بهتر از یک مرد روایت میکند، چون تجربه حسی مستقیم به خلق روایت بهتری میانجامد. البته لازم به ذکر است که صحبت از ادبیات زنانه، الزاما ادبیات فمنیستی نیست و این نوع از ادبیات، فقط یکی از زوایای دید است. همچنین باید درنظر داشته باشیم که تفکیک ادبیات به زنانه و مردانه، معنای تقابلی ندارد. اما معتقدم در کارهایی مثل ثبت خاطرات و انجام مصاحبهها، زنان با زنان بهتر صحبت میکنند و تجربیات خودشان را کاملتر عرضه میدارند.
نظر شما