شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۴
«تو شجاعی فرمانده» فقط مربوط به جنگ نیست/ این کتاب می‌تواند به بچه‌های درگیر با آثار طلاق و کرونا کمک کند

احمد اکبرپور درباره‌ی کتاب جدید خود به نام «تو شجاعی فرمانده» گفت: جنگ یک چیزی بیرون از زندگی عادی مردم نیست. جنگ به هر شکل ممکنش، در کوچک‌ترین روابط آدم‌ها، در روابط عاطفی و در شکل رفتاری‌شان تأثیر می‌گذارد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حدود بیست‌سالی از چاپ داستان کودکِ «شب‌به‌خیر فرمانده» می‌گذرد که احمد اکبرپور جلد دوم آن را به همت نشر افق روانه بازار کتاب کرد. در «تو شجاعی فرمانده» کودکی که مادرش را از دست داده است، با چالش بزرگی مواجه می‌شود و حالا باید برای حل چالش که پذیرفتن مادری جدید است کاری کند. این کتاب مصور است و 24 صفحه دارد. جلد اول با عنوان «شب‌به‌خیر فرمانده» با استقبال بسیارِ مخاطبان داخلی و خارجی روبه‌رو شد و جوایز متعدد گرفت و به زبان‌های مختلف نیز ترجمه شد. به سراغ احمد اکبرپور نویسنده‌ی این داستان‌ها رفته‌ایم تا از چرایی نوشتن جلد دوم و بازخوردهای کودکان و نوجوانان بیشتر بدانیم.
 
«تو شجاعی فرمانده» اثر جدید شماست که جلد دوم «شب‌به‌خیر فرمانده» است. چه شد که قصه‌ی جلد اول را ادامه دادید؟
شب‌به‌خیر فرمانده را 20 سال قبل نوشته بودم. خیلی مطرح شد و جوایز خوبی هم گرفت. به انگلیسی و چینی و چند زبان دیگر هم ترجمه شد. موقعیت خوبی داشت ولی واقعا هیچ‌وقت وسوسه نشدم که چون جلد اول مطرح شده است، جلد دوم را بنویسم. بعد از 20 سال یک روز این حس آمد که انگار خودش به من گفت جلد دوم را بنویس. حالا جلد دوم چاپ شده است و امیدوارم مخاطبان به من بگویند در چه سطحی است.

آیا ظرفیتی در قصه‌ی دوم وجود دارد که شما را به نوشتن جلد سوم ترغیب کند؟
باز هم مثل جلد اول به‌نظرم باید حس‌وحال خودش به سراغم بیاید. ولی باتوجه به اینکه یک بچه‌ای هست که مادرش را در جنگ و بمباران از دست داده است و دنیای ذهنی خودش را دارد با آن سربازها و آدمک‌ها و عروسک‌های نظامی‌اش، فکر می‌کنم که شاید باز هم بشود جلد بعدی هم داشته باشد. ولی صبر می‌کنم تا خودِ این شخصیت‌ها؛ این پسرک و آن آدمک‌هایش، در ذهنم آن آمادگی را پیدا کنند که روی کاغذ بیایند. الان تصمیمی برای جلد سوم ندارم. جلد اول تا دوم 20 سال طول کشید، فکر می‌کنم جلد دوم تا سوم 10 سالی طول بکشد.


صلح‌طلبی ویژگی آشکار این قصه‌هاست. چه در بحث انتقام‌جویی برای از دست دادنِ مادر، و چه در مسئله‌ی نپذیرفتن مادری جدید. آیا کودکان پیامِ صلح‌طلبی قصه را حس کرده‌اند؟ از بازخوردها برای‌مان بگویید.
درباره‌ی جلد اول بازخوردهایی دارم و درباره‌ی جلد دوم چون تازه منتشر شده است بازخوردی نگرفتم. بازخوردهای جلد اول بیشتر مرتبط با بچه‌های سوم، چهارم و پنجم دبستان و حتی بالاتر است. آن‌ها با این کتاب ارتباط برقرار کردند و شاید برای بچه‌های کلاس اول و دوم مناسب نباشد. ولی سنین بالاتر ارتباط خیلی خوبی گرفتند. جنگ را بیشتر ما در جبهه‌ها و سنگرها می‌دیدیم، در صورتی‌که درست است آن‌جا خط مقدم جنگ بود ولی در خط‌های غیرمقدم هم جنگ تأثیر خودش را می‌گذارد و خیلی چیزها می‌تواند تحت‌الشعاع این جنگ قرار بگیرد. جنگ یک چیزی بیرون از زندگی عادی مردم نیست. جنگ به هر شکل ممکنش، در کوچک‌ترین روابط آدم‌ها، در روابط عاطفی و در شکل رفتاری‌شان تأثیر می‌گذارد و به‌ هرحال این‌جا هم در این کتاب شاید امتیازش همین بوده که جنگی است که در یک خانه و به وسیله‌ی یک کودک و کیلومترها دورتر از مرز واقعیِ جنگ اتفاق افتاده است. و خودش یک جنگ است؛ در مورد یک خانواده و یک بچه که حالا او باید چه‌طور با این بمبارانی که شده و مادر خودش را از دست داده است، کنار بیاید.

واکنش کودک برای دستگیری عروس و حتی گذشتن از پای مصنوعی‌اش که مهم‌ترین دارایی‌اش به حساب می‌آید نشان می‌دهد که چقدر پذیرفتن مادری جدید برایش سخت است. به نظر شما چه‌طور باید به کودکان درگیر با این شرایط کمک کرد؟
بله، برای یک بچه سخت است که مادر جدید را بپذیرد و کمک‌کردنِ من به آن‌ها شاید در حد همین داستان‌هایی است که می‌نویسم ولی شکل علمی و دقیقش را قاعدتاً باید روان‌شناسان و مشاورانی که خبره هستند، آموزش دهند. قطعا خانواده‌هایی دچار این مسائل هستند؛ چه طلاق، چه جدایی‌های دیگر و عوامل دیگر. چون فقط جنگ نیست که بخواهد یک مادر جدید یا پدر جدید برای بچه‌ها بیاورد. باتوجه به خیلی از شرایطی که الان اتفاق افتاده، این نیاز حس می‌شود و داستان‌نویس به سهم خودش کارهایی می‌کند. قطعا بحث علمی‌اش کار مشاوران است که ابعاد دیگر مسئله را باز کنند و راه‌هایش را به خانواده‌ها بگویند. مطمئن هستم کسانی که دچار این مشکل‌اند بی‌نیاز به مشاور و روان‌شناس نیستند. کتاب‌هایی هم وجود دارد که می‌تواند کمک‌شان کند که این روابط شکل مخربی به خودش نگیرد و بچه آسیب ذهنی نبیند.
 
آیا فرمانده‌ی دشمن بُعد دیگرِ کودک قصه است؟
بله دقیقا. در این قصه فرمانده یک بُعد دیگر بچه است که به درستی اشاره کردید. همیشه ما تصویری که از دشمن داریم سیاه و تاریک است و شاید خیلی هم این‌شکلی نباشد. در جنگ ایران و عراق هم این‌طور بود که بعد از رفتن صدام، مردم ایران با مردم عراق هیچ‌وقت مشکلی نداشتند و دشمن درواقع یک گروه کوچک و خاص بودند و مردم معمولی به ناچار دشمنی را پیشه کرده بودند و به اجبار داشتند با ما می‌جنگیدند. این کتاب به هیچ‌وجه اشاره‌ی مستقیمی به جنگ خاصی ندارد. مثلا در زمانی که در آمریکا و کانادا ترجمه شد مقدمه‌ای بر کتاب نوشتند و به جنگ ایران و عراق نسبت دادند ولی من حتی به تصویرگر هم تأکید داشتم که اِلمان خاصی نگذارد که حتما ایران یا عراق را تداعی کند. جنگی هست که می‌تواند برای هر جایی اتفاق افتاده باشد. الان متاسفانه در دوروبر خودمان و هر کجای دیگر، از کشورهای همسایه بگیرید تا کشورهای آفریقایی و ... همچنان یک‌سری جنگ‌ها وجود دارند که به هیچ‌وجه دوست نداشتم داستان به جنگ ایران و عراق محدود شود. این‌طور به نظرم داستان جهان‌شمولیِ بیشتری دارد و می‌تواند هرجایی که جنگی رخ داده، این عوارض را هم با خود داشته باشد.

اوجِ داستان که فرمانده‌ی دشمن می‌گوید: «من مادر می‌خواهم» اثر احساسی قابل‌توجهی بر مخاطب می‌گذارد. احساس خودتان موقع نوشتن این بخش چه بود؟
قاعدتاً وقتی مادری فوت کند و نباشد حتی اگر بچه 60، 70 ساله هم باشد، می‌تواند فاجعه درست کند تا چه برسد به اینکه فرد، کودک باشد و وابستگی‌هایش خیلی بیشتر. در مورد مادر، من همیشه این جمله را می‌گویم که حتی زمانی‌ که در کلمه‌ها می‌آید، باید به واژه مادر خاص‌تر نگاه کرد و این هم شامل اکثر مادران می‌شود. البته مادرانی هم هستند که مسئولیت‌پذیر نیستند، ولی اکثریت به‌ هر حال آن حرمت خاص را دارند و در این قصه، این بچه مادر را از دست داده است و حالا برایش سخت است که مادری جدید را بپذیرد و قاعدتاً به هر کاری دست می‌زند ولی درنهایت سرنوشت داستان چیز دیگری می‌شود.
 
تصویرسازی‌های این کتاب هم از نظر تکمیل داستان و هم جذابیتِ بصری کار، موفق بوده است. آیا این نشان‌دهنده‌ی تعامل خوبِ نویسنده و تصویرگر است؟
دقیقا رابطه‌ی تصویرگر و من به‌خصوص در این کتاب‌ها که خیلی خوب بوده است. با خانم نرگس محمدی، یک کار دیگر هم انجام داده بودم به نام «من یک گوزن بودم» که روال متفاوتی داشت. ابتدا ایشان یک‌سری تصاویر فرستاد و من داستان برایش طراحی کردم. تعامل خوبی با تصویرگر داشتیم و داریم. اما این را هم بگویم که اولین‌باری که «شب‌به‌خیر فرمانده» را شورای کتاب کودک و دفتر سازمان ملل (یونیسف) چاپ کردند، در مرحله‌ی اول تصویرگرش آقای مرتضی زاهدی بود که آن هم موفقیت‌های خیلی خوبی در جهان داشت. ولی زمانی‌که نشر افق آن را چاپ کرد تصویرگر عوض شد و خانم نرگس محمدی بود. درواقع آن زمانی که شورای کتاب کودک و یونیسف مسابقه‌ای گذاشته بودند و سه کتاب برگزیده شد، یکی از آن‌ها این بود و 5000 نسخه از هر کتاب چاپ کردند ولی چون قیمت نخورده بود یک‌جورهایی رایگان توزیع شد. ولی به محض اینکه در نشر افق آمد و روال حرفه‌ای فروشِ خود را شروع کرد با تصویرگری خانم نرگس محمدی بود.
 
جنگ‌ها و بیماری‌ها مادران و پدران بسیاری را از بچه‌ها گرفته است. این اثر را به کودکانی هم که در اثر بیماری کرونا مادر یا پدر خود را از دست داده‌اند پیشنهاد می‌کنید؟
همان‌طور که قبلا هم به آن اشاره کردم، این مسئله به هیچ‌وجه فقط مربوط به جنگ نیست. الان ما کودکانی داریم که بر اثر کرونا پدر و مادرشان را از دست داده‌اند؛ حتی اگر کرونا هم نباشد، ما سالیانه تعداد قابل‌توجهی از پدران و مادران را داریم که در تصادفات رانندگی کشته می‌شوند و بچه‌ها یکی از والدین خود را از دست می‌دهند یا مسئله‌ی طلاق که آمار بسیار بالایی دارد. این کتاب شاید بتواند به همه‌ی این گروه‌ها کمک کند. قصد این را نداشتم که یک پیام آموزشی را در قصه بگذارم. داستانی شکل گرفت و حالا ما می‌توانیم پیام‌هایی از آن برداشت کنیم. و یکی از رمان‌های من به نام «سه سوت جادویی» هم همین‌طور است که به مسئله‌ی جدایی و طلاق می‌پردازد و آ‌ن‌جا یک دختر نوجوان است که پدرومادرش از هم جدا شده‌اند و متوجه می‌شود مادر قصد دارد با کسی دیگر ازدواج کند و پدر هم با کسی دیگر. آن کتاب خوشبختانه طنز است و مثل این قصه‌ی کودک، داستان غم‌انگیزی ندارد. ولی بازخوردهای آن هم از طرف نوجوانان این‌طور بود که به آن‌ها کمک کرده است و اگر احیاناً به‌صورت تک‌والد زندگی می‌کنند تأثیرات خیلی خوبی بر آن‌ها گذاشته و چاپ‌های متعددی داشته که برای من جالب بوده است. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها