چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۹
کنش شخصیت‌ها در مواجهه با رویدادها «سوز سفید» را رازآلود کرده است

کنش‌هایی که شخصیت‌های مختلف در کتاب «سوز سفید» در مواجهه با رویدادها از خود بروز می‌دهند، این کتاب را رازآلود کرده و البته سؤال‌هایی در ذهن مخاطب نیز ایجاد می‌کند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ ندا رسولی: «سوز سفید» داستان بلندی، نوشته‌ علی چنگیزی است که توسط انتشارات چشمه منتشر شده است. این کتاب از این لحاظ که نویسنده ژانری را انتخاب کرده است که در ادبیات داستانی ما کمتر به آن پرداخته شده، می‌تواند قابل توجه باشد.
 
سوز سفید فضایی رازآلود و تقریبا موهوم دارد، در محیط و فضایی خاص، اتفاق می‌افتد و مخاطب در آن به چیزهایی از جمله ترس، نفرت، کینه‌توزی و انتقام، کشمکش با طبیعت، حیوانات درنده و موجودی ماوراء‌طبیعی و گاه شخصیت‌ها و فضایی عجیب و خشن و تاریک برمی‌خورد. در «سوز سفید» همه‌ این‌ها در هم‌تنیده هستند و داستان را پیش می‌برند؛ وجود چنین مؤلفه‌هایی در این کتاب باعث می‌شود که بتوان از سوز سفید به عنوان یک اثر گوتیکی سخن گفت.
 
داستان «سوز سفید» در فضایی سرد و برفی اتفاق می‌افتد و از دفن شدن جنازه پدری آغاز می‌شود؛ جنازه‌ای که به جای دفن شدن، توسط موجودی که کسی نمی‌داند دقیقا چگونه موجودی است، دزدیده می‌شود؛ و از اینجا به بعد حس انتقام و کینه‌توزی و یافتن آن موجود؛ پسران را وارد ماجراجویی تازه‌ای و کشمکش با خود، با طبیعت و با دیگری می‌کند.
 
سوز سفید پیوندهایی بینامتنی با کتاب «موبی‌دیک» اثر هرمان ملویل دارد. در موبی‌دیک دریایی وجود دارد و شخصیتی که درصدد انتقام از نهنگی عظیم‌الجثه است؛ در سوز سفید نیز شخصیت‌ها برای رویارویی با موجودی عجیب و غریب در برهوتی برفی و قبرستان و فضایی خشن سرگردانند. خواننده می‌تواند در طول داستان دست و پا زدن شخصیت‌ها در جدال با طبیعت و نزدیک‌‌تر شدن آن‌ها به بدویت خود را مشاهده کند.
 


شخصیت‌‌ها در سوز سفید هر کدام ویژگی‌های منحصر به فرد خود را دارند؛ اما چندان شباهتی به شخصیت‌های دور و بر ما ندارند، یکی در گورستانی استخوان‌های مرده‌ها را از قبرها می‌کشد بیرون و چیزی شبیه مجسمه می‌سازد و یکی همه چیز را رها کرده و چسبیده است به یمن و شگون و خرافه و دودوتا چهارتای چنین چیزهایی. یکی ناگهانی می‌میرد و یکی یکدفعه غیبش می‌زند؛ چنین شخصیت‌هایی و کنش‌هایی که آن‌ها در مواجهه با رویدادهای داستان از خود بروز می‌دهند بخش‌هایی از سوز سفید را رازآلود کرده و البته سؤال‌هایی در ذهن مخاطب نیز ایجاد می‌کند... علی چنگیزی همه‌ این‌ها را در داستانی کم‌حجم اما متفاوت ارائه داده است.
 
بخشی از متن کتاب:
هیچ به سن و سال پیرمرد نمی‌آمد که چنین دندان‌های سالمی داشته باشد، انگار که تازه پا گذاشته باشد به سرگل زندگی‌اش. بین سایه‌های کج و کوژ مردها که آتش منقل روی در و دیوار می‌ساخت، قوز سایه‌ پیرمرد بیش‌تر بود و دست‌های سایه باریک و بلند بودند و انگار ناخن‌های بلندی داشتند کمابیش شبیه ساحری که ایوب‌پاشا نقشش را توی کتاب‌ها دیده بود و نقال‌ها هزارهزار بار نقلش را توی قهوه‌خانه‌ها گفته بودند. ایوب وقتی چشم از دیوار برداشت دید پیرمرد با چشم‌های رک‌زده به او خیره است؛ در حالی که هنوز چپق می‌کشید. ایوب از ترس نفسش را بیرون داد و تیره‌ پشتش لرزید و لرز افتاد به جانش و سرما به استخوانش نشست. قادر جوری به ایوب نگاه می‌کرد که انگار او را می‌شناسد اما هیچ نگفت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها