نگاهی به نامزدهای بخش رمان و داستان بلند جایزه جلال/ شماره دو؛ علیرضا حسنزاده
پریکشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال
کتاب «پریکُشی» نوشته علیرضا حسنزاده نامزد چهارمین دوره جایزه جلال آلاحمد در بخش رمان و داستان بلند، با الهام از داستانها، قصهها و افسانههای پریان از عشق میگوید.
حسنزاده که پیشتر کتابهای «تراژدی خریت»(انتشارات مروارید/ چاپ دوم 1400)، «نادرشاه و دختر کولی»(انتشارات مروارید/ چاپ دوم 1399) و «کودکان و جهان افسانه»(نشر افکار/ چاپ دوم 1399) از او منتشر شده است، در سال 1350 و در شهر رشت به دنیا آمد. او رماننویس، شاعر، انسانشناس و پژوهشگر و تحلیلگر در حوزه افسانههای عامیانه است.
رمان «پریکشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال» با بهکارگیری و الهام از افسانهها، روایتها و داستانهای پریان نوشته شده است، به این ترتیب مخاطب با روایتی سرشار از خیال، افسانه و گاهی ترسناک، همراه با تصاویری وهمانگیز روبهرو است.
داستان از عروسی دختری به نام کرشمه و قادر آغاز میشود. راوی میگوید کسی جز قادر به این وصلت راضی نیست و این ازدواج را برای کرشمه همچون به دام افتادن پرنده تعبیر میکند. ماجرا از میان مردمی روایت میشود که باور دارند هرگاه پریان غیبشان بزند و رابطه میان آدمها و پریان قطع شود، حتما اتفاق ناگواری یا مصیبتی رخ خواهد داد و حالا همه متوجه نبودشان شدهاند و در واقع غیبت پریان شروع میشود. راوی در توضیح این مساله با اشاره به پچپچههای مردم میگوید که «از زمانی که قادر توی شهر پیدایش شده، پریها غیبشان زده است.»
سالها بعد تارا، مادرش کرشمه را از دست میدهد، و به این ترتیب پریگیسو، پری مهربانی که سرزمین پریان را رها کرده و در سرزمین آدمیان زندگی میکند، برایش مادری میکند و داستان از این پس رنگ رویا و خیال به خود میگیرد؛ خوابها و بیداریهای تنیده در هم، رویا و واقعیتی که نمیتوان از یکدیگر مجزا کرد. تارا در میانه ماجرایی وهمآلود به خواب میرود، در خواب رویاهایی همراه با وحشت میبیند و زمانی که از خواب بیدار میشود، رویایی دیگر را تجربه میکند.
رمان سرشار از تصویرهای عجیب، جذاب و فانتری است، همچون خانهای که به یکباره از میان دشت سربرمیآورد، دود سیاهی که از دودکش خانه به هوا میرود و بر همهچیز گرد سیاهی میپاشد، آب کدر و بدبویی که به رودخانه میرسد، 2222 ماهی که دیگر هوایی برای تنفس ندارند و ...
در توضیح نشر آمده که رمان «پریکُشی» تاریخ عشق به روایت پریان شمال است و خواننده را در برابر حکایتها و داستانهایی از سرزمینهای پریان شمال قرار میدهد. در این دورهی طولانی از تاریخ، «عشق» حلقه و پل اتصال آدمیان و پریان است و افسانههای عشق، حکایت دلدادگی آدمی به پری و پری به آدمی است. در این رمان برای نخستینبار با پریان دریا، مرداب، جنگل، و کوه و سرزمینهای آنان در شمال ایران آشنا میشویم. در این رمان از پریان و عشاقی حکایت میشود که اشباح و خوانین قصد نابودی آنان را دارند. این رمان پرینامهای است که از نوجوان تا جوان و میانسال و پیر میتوانند در آن با دنیای شگفتانگیز پریانِ شمال و رابطهی آنها با آدمیان آشنا شوند.
در برشی از رمان «پریکشی» میخوانیم:
«کالسکه میان طوفان، شبیه کشتی کوچکی که در موجهای خشمگین دریا گرفتار شده باشد، تلوتلوخوران جلو میرفت. چرخهای کالسکه که صدایی مثل صدای ناله داشت، بهسختی از معبر باریک کنار رودخانه به سمت خانهی قادر حرکت میکردند. باد همچنان میوزید و بارانی سیلآسا شروع به باریدن کرد. آن شب آبهای رودخانهها موج برداشت و به سمت خشکی سرازیر شد. انگار آسمان چشم پر از اشک پریها بود که از غصه و غم میگریستند. تصور یک پری که همیشه لبش با خندهای زیبا میدرخشد، با چشمی پر از اشک، بیشتر دلها را از غم لبریز میکرد. حال آسمان رشت، چشم گریان پریان بود.»
نظر شما