همگام با تاریخنگاران انقلاب اسلامی/ شماره دوازدهم(پایانی)؛ محمدحسن رجبی
جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی خلاهای تاریخنگاری انقلاب را رفع میکند/ ثبت و ضبط نگاه و نظر مردم درباره انقلاب ضروری است
محمدحسن رجبی معتقد است جایزه «کتاب تاریخ انقلاب اسلامی» باعث میشود که تاریخنگاران انقلاب اسلامی تشویق شوند آنها که در کار ثبت و ضبط تاریخ، خاطرات و تحلیل رویدادهای انقلاب کتابها یا مقالاتی را نوشتند و شاخص بودند به نحوی از آنها تقدیر شود، کار ضروری است و متقابلا خلاهای تاریخنگاری انقلاب مشخص شود.
شما شاید بیشتر از یک دهه مجموعه مقالاتی درباره تاریخنگاری انقلاب اسلامی گردآوری و در یک کتاب با همکاری خانه کتاب به چاپ رساندید، با توجه به اینکه خودتان در این زمینه دغدغه داشتید، بفرمایید تاریخنگاری انقلاب اسلامی چه ویژگیهایی دارد؟
ویژگی تاریخنگاری اسلامی ابتدا به نقش رهبری تاکید ویژهای دارد و به حق هم این تاکید را دارد. چون در قیامهای دیگری چون قیام تنباکو، مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت گرچه نقش رهبری موثر بود به ویژه در نهضت تنباکو. لذا نقش رهبری در بسیج مردم و تبعیت آنها از رهبری و به کرسی نشاندن سخنانش به ویژه در انقلاب اسلامی با رهبری مشخص فوقالعاده بود برخلاف قیام ملی شدن صنعت نفت و نهضت مشروطه که رهبری مشخص نبود و به یک معنا با رهبری جمعی صورت گرفت. نکته دوم اسلامی بودن مکتب، نهضت و انقلاب بود؛ یعنی انقلاب برخاسته از آرمانهای دینی مردم بود به صورت یک آرمان و آرزوی دیرینه که در طول تاریخ گاهی ظهور و بروز داشت اما هیچگاه به ثمر و فعلیت در نیامد یا اگر به ثمر نشست خیلی کوتاه مدت و وجه منطقهای و محلی داشت؛ مثل جنبش سربداران، جنبش آل مشعشع در خوزستان یا جنبش مرعشیان و از همه مهمتر صفویه اما درست است که حکومتهای شیعی و منطقهای بودند اما به معنای حاکمیت اسلامی نبود. لذا این آرزوی دیرینه مردم ایران در سال 57 با رهبری که مرجعیت سراسری ایران را داشت به حکومت رسید.
سومین نکته؛ وجه ضد استبدادی و ضد استعماری انقلاب بود. در واقع طی نهضتهای یک سال اخیر اگرچه ما انقلابهایی داشتیم مانند انقلاب مشروطه یا در نهضتهای ملی شدن نفت وجه ضد استعماری پررنگ بود در حالی که در انقلاب اسلامی علاوه بر وجه استعماری وجه ضداستبدادی نیز به میان آمد. چهارمین ویژگی انقلاب؛ مشارکت بالای مردم را در بر داشت به این معنا که هم مردم شهری هم روستایی مشارکت داشتند، ما چنین مشارکتی را در هیچ یک از جنبشهای قبل مانند جنبش ملی شدن صنعت نفت و انقلاب مشروطه سراغ نداشتیم. عامل پیروزی انقلاب اسلامی متکی به خواست و اراده مردم بود و تکیه به حکومتهای خارجی نداشت و برای پیروزی هیچگونه چشمداشتی به قدرتهای خارجی نداشت. شاخص دیگری را که باید به آن اشاره کنم، در جنبشهای گذشته آنچه سابقه نداشت حضور بانوان بود که در انقلاب اسلامی چشمگیر بود و همه اینها را مرهون راهنمودهای مرجع تقلید احاد مردم سبب شد بانوان در این جنبش حضور خودشان را تکلیف بدانند و ورود آنها به جنبش باعث یک نوع قداست، معصومیت و مظلومیت بخشید و باعث تشویق و ترغیب آقایان شد. ما در دو جنبش گذشته به این نحو و گستردگی حضور بانوان را نداشتیم.
یکی از ویژگیهای تاریخنگاری انقلاب اسلامی که به آن تاکید میکنند پرداختن به تاریخ قاجار است که در دوره پهلوی به صورت محدودی بروز پیدا کرد و پس از انقلاب به شکل گستردهتری دنبال شد، شما چه ارزیابی از این بخش تاریخنگاری انقلاب دارید؟
دوره قاجار چون بستر آشنایی ما با مدرنیته یا تجدد است، خوب این موضوع مهمی هم در گذشته بود، هم در دوره انقلاب اسلامی با این تفاوت که نوع نگاه به این رویکردها وجود داشت؛ در دوره قبل از انقلاب اغلب رویکردها به این شکل بود که از اواسط دوره قاجار یعنی دوره ناصری که باب آشنایی ما با تجدد آغاز شد شاهد برخورد برخی از روشنفکران با مظاهر تمدن شدیم چه به صورت مظاهری که وارد ایران شد چه تحصیلکردگانی که به اروپا رفتند و در آنجا تحصیل کردند و با خود اندیشههای جدید غربی را به کشور آوردند. برای همین تلقی برخی از مورخان بر این بود از این مظاهر غربی که به ایران آمد مانند چاپخانه و به تبع آن چاپ روزنامه باعث روشن شدن مردم نسبت به حقوق خودشان شد و بستری برای جنبش مشروطه به وجود آورد. از طرفی استبداد سیاسی وقت در حکم موانع این جنبش بود که با پیروزی انقلاب مشروطه توانست این جریان فکری که از دوره مشروطه شروع شده به فعلیت برسد، این یک تلقی بود. در واقع اصالت دادن به این تفکر تجددخواهی در ایران.
اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جریانی که پیش آمد و عمدتا متعلق به تاریخنگاران مسلمان بود که درصدد برآمدند نقص گذشته را برطرف کنند و اولا تا زمانی که به قول مرحوم عنایت این تجددخواهی از نظر علما مفسران دینی این جنبش بودند تحقق پیدا نکرد، جنبش نتوانست عمومی شود، یعنی به عنصر دین و تلقی دینی و مذهبی علما که مورد قبول مردم بودند از عناصری از تجدد باعث اسباب پیشرفت مشروطهخواهی شد یعنی اگر قرار بود مشروطه سکولار در ایران محقق شود به هیچ وجه امکان وقوع پیروزی این جنبش نبود. وقتی علما که متفکران قوم بودند و نزد مردم مقبولیت داشتند مشروطه را تئوریزه کردند و مبانی شرعی آن را برای مردم توجیه کنند این جنبش از جانب مردم مورد قبول واقع شد. این رویکردی بود که پس از انقلاب پدید آمد. البته برخی مانند آلاحمد اشاراتی به این قضیه دارند اما به نحو مبسوط این تفکر بعد از انقلاب و با مصداق یافتن انقلاب اسلامی خلاهای تحلیلی تاریخنگاری گذشته روشن شد و این تلقی و رویکرد متعلق به تاریخنگاران مسلمان بعد از انقلاب اسلامی بود که در دوره قاجار به جا گذاشتند که کاملا تفاوت آشکاری دارد با تاریخنگاری ماقبل انقلاب.
شما چه قدر با این نگاه موافقید که تاریخ ما بیشتر تاریخ نخبگان سیاسی و فرهنگی است؟
به نظرم نخبگان هم از مردم جدا نبودند و به نوعی سخنگویان مردم بودند. هر چند با سخن و نگاه شما موافق هستم در صورتی که تحقیق مفصلی صورت بگیرد و مناظر سایر گروههای اجتماعی و تلقی که از انقلاب داشتند و پیوستن آنها به انقلاب مورد بازبینی قرار بگیرد. بخشی از این روایت در اسنادی که مراکز و موسسات دست اندرکار انقلاب منتشر میکنند به چاپ رسیده است در واقع گزارشهای ساواک است که در آنها مستتر است. به نظرم لازم است که از سوی نهادها و موسساتی که در این کار حضور دارند، صورت بگیرد و رویکرد مردم و تصوری که از انقلاب اسلامی داشتند، دلایل تعلق خاطر آنها به انقلاب اسلامی و پیوستن به انقلاب را بررسی کنند اگرچه به نظرم در این زمینه کار اندکی صورت گرفته است هر چند در زمینه جنگ تحمیلی به این انگیزهها بیشتر توجه شده است تا انقلاب اسلامی. سوای کار ضرورت دارد که نقش مردم در بستر عظیم انقلاب بیشتر روشن شود اما آنچه میتوان گفت در واقع وجه مشترک گروههای مختلف مردم و پیوستن آنها به انقلاب است در نگاه نخست جایگاه رهبری انقلاب به معنای بالاترین مرجعیت دینی بوده است و به دلیل اینکه مردم ایران مسلمان و شیعه بودند و آن تکلیف دینی برای مردم که شیعه بودند به عنوان یک تکلیف سیاسی وجه پیدا کرد و حکم مرجع شیعه که رهبری انقلاب را به عهده داشت برای مردم مطاع تلقی میشد و این به یک گروه اجتماعی خاص شهرنشین، روستایی یا عشایر منحصر نبود و در اینجا گروهبندی اجتماعی معنا پیدا نمیکرد.
دوم اینکه شبکه عظیم روحانیون که در شهرها و روستاها بودند پیام انقلاب را به سراسر جامعه رساندند؛ شبکهای که در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت در این اندازه گسترده نبود و اصلا هم مورد توجه قرار نگرفت. لذا آن منظر و تلقی و نکات مورد نظر رهبری انقلاب توسط این شبکه و با وسایل مدرنی که در اختیار داشتند مانند نوار کاست به قول یکی از متفکران فرانسوی که میگفت انقلاب اسلامی انقلاب کاست بود، در فرصت بسیار کوتاهی به اعماق جامعه شهری، روستایی و عشایری نفوذ کند و با توجه به آن زمینه تبعیت و تقلیدی که مردم ایران از رهبر خودشان داشتند، توانست به آرمان آنها جامعه عمل بپوشاند. این هم یکی از دلایل گستردگی انقلاب بود و دلیل سوم زمان کوتاهی که این انقلاب به پیروزی رسید و شاید در مجموع کمتر از دو سال بود، به تاریخنگاران انقلاب فرصت نداد که بتوانند ابعاد آن را شناسایی کنند. به نظرم همچنان کاملا احساس میشود که تلقی مردم شرکت کننده در انقلاب به صورت تاریخ شفاهی را جویا شوند و مکنونات آنها را ثبت کنند. این کار باید زودتر انجام شود و چون با رفتن آنها بخشی از تاریخ مردم ثبت نشده باقی میماند.
حتما اطلاع دارید دو سالی است که جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی با همکاری موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران و پژوهشکده تاریخ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران برگزار میشود. به نظرتان این جایزه چه تاثیری در تاریخنگاری انقلاب اسلامی میتواند داشته باشد؟
به نظرم این کار خیلی دیر صورت گرفته است اما با این حال کار لازمی است. چون اولا باعث میشود که تاریخنگاران انقلاب اسلامی تشویق شوند آنها که در کار ثبت و ضبط تاریخ، خاطرات و تحلیل رویدادهای انقلاب کتابها یا مقالاتی را نوشتند و شاخص بودند به نحوی از آنها تقدیر شود، کار ضرروی است و متقابلا خلاهای تاریخنگاری انقلاب مشخص شود که در چه زمینههایی خلاء داریم به ویژه در این دورهای که ما قرار داریم که در داخل و خارج سعی میکنند با نظریهپردازی گوناگون انقلاب را زیر سوال ببرند و مبانی انقلاب را مخدوش کنند و با یکسری نظریات جعلی تفسیر و تعبیر جدیدی از انقلاب ارائه دهند، نیاز است تا نیروی محرکی باعث شود که وقایع انقلاب ثبت و ضبط شود. برای همین بحث راهاندازی جایزه تاریخ انقلاب بسیار حرکت ضروری و لازمی است.
در این باره بیشتر بخوانید:
نظر شما