در این نشست، ابتدا فاطمه شایانپویا در سخنانی گفت: بحث بلوغ، اهمیت زیادی در شکلگیری شخصیت نوجوانان دارد و در آینده هویتی یک ملت هم مهم است؛ اما بسیاری اوقات فقط بحث جسمی بلوغ در نظر گرفته میشود. در این رمان هم ناخودآگاه واردحیطههای روحی و جسمی قهرمان اصلی و قهرمانهای فرعی داستان میشویم و متاسفانه گاهی از این موضوع عبور میکنیم.
وی افزود: زبان این داستان، به زبان نوجوانان نزدیک است. شایان یک شخصیت برنده و پیشبرنده در داستان است که گاهی از برخی خط قرمزها عبور میکند؛ اما چون غیر قابل پیشبینی است، کار را به خوبی پیش میبرد. شخصیت عرفان (قهرمان اصلی داستان) هم خیلی ساده و حرفگوشکن است و هر جایی حرفی توسط پدر مادر بیان میشود، نه نمیگوید.
شایانپویا ادامه داد: کتاب در گفتوگوها خیلی خوب پیش میرود؛ اما در بخش مونولوگ، بیشتر شبیه منبر میشود. داستان باید در موقعیتها شکل بگیرد؛ اما در «پلنگ زخمی» مونولوگها، کار را پیش میبرد. هادی هیچ تعاملی با عرفان ندارد و وقتی وارد داستان میشود، این همه تحول را در عرفان به وجود میآورد و این جای سوال دارد. ما با شخصیتهای این ماجرا خیلی صفر و یکی برخورد میکنیم که اینها مسایلی هستند که داستان را از باورپذیری دور میکنند.
نویسنده «تیلههای شیشهای» گفت: تحولاتی که پس از تصادف و کمای حاج آقا رخ میدهد، باورپذیر نیست. من با خواندن این بخش، گریستم اما دلیل نمیشود که دختر همسایه با این اتفاق، چادری بشود و عرفان، تغییر کلی پیدا کند.
وی ادامه داد: استفاده از عبارات درسی بچهها در کار نوجوان بسیار تاثیرگذار است که در این کتاب دیده میشود. فصلبندیها هوشمندانه و اسم فصول و زیرتیترهای آن هم هوشمندانه و قابل توجه است. اول کتاب هم جملهای از نهج البلاغه نوشته شده که همه پیامهای کتب در آن خلاصه میشود.
این نویسنده تصریح کرد: مخاطب این کتاب را هم دختران و هم پسران میدانم و دختران را هم در این انحراف دوران بلوغ، دخیل میدانم. ما متولدان دهه شصت به رمانهایی عادت کردهایم که قهرمانانش پسر هستند اما شاگردان من اصرار میکنند رمانهایی به ما معرفی کنید که قهرمانش دختر باشد. البته هیجان و فانتزی هم جزو لاینفک داستانهایی است که دختران امروز خیلی آن را میپسندند. این کتاب به درد دختران هم میخورد و البته چه بهتر که کتابهایی مختص دختران هم در این موضوع نوشته شود.
نقش دختران در انحراف دوران بلوغ، بیشتر از پسران است
در ادامه این نشست، میثم رشیدی مهرآبادی نیز در سخنانی گفت: اگر ناشر در آخرین کلمه پشت جلد کتاب، آن عنوان خاص و انحراف شایع دوران بلوغ را ذکر نمیکرد، آیا مخاطب متوجه منظور نویسنده میشد؟ من هم از ابتدای داستان دنبال این بودم که نویسنده آن را چگونه بیان میکند. بخشی از احتیاط نویسنده در بیان این انحراف را به ناشر یا ممیزی کتاب در ارشاد نسبت میدهم و اگر سهم این دو را برداریم، این یکی از ضعفهای عمده کتاب است.
وی افزود: اگر قرار بود این داستان را بررسی کنیم، ضعفهایی دارد؛ اما آن چیزی که باعث شد ما این کتاب را بخوانیم و نقد کنیم، اهمیت موضوعی است که به آن پرداخته شده است. «پلنگ زخمی» داستان نوجوانی به نام عرفان برومند است که مادرش معلم است و پدرش گرایشان ضدانقلابی دارد و برایش اتفاقاتی میافتد که داستان را پیش میبرد. سن و سال نویسنده مناسب ورود به چنین موضوعی نبوده و داستان را به نحوی نوشته که بیشتر به درد همسن و سالان خودش در دهه شصت و هفتاد میخورد به نحوی که از نوجوانان خودشان مراقبت و نگهداری کنند.
وی ادامه داد: کسی که متولد دهه هشتاد است و دارد وارد دوران بلوغ میشود، چقدر با این داستان میتواند ارتباط برقرار کند؟ معلوم است که نویسنده سابقه حضور در مدرسه و کلاس را داشته و این بخشهای داستان به خوبی نوشته شده، چه اینکه در بقیه فضاهای داستان به رغم گسترده بودنشان، این موفقیت، زیاد دیده نمیشود. اشکالی که به این داستان وارد است ولی گریزی از آن نیست، این است که انحراف شایع، اتفاقا صرفا مربوط به دوران بلوغ نیست. وقتی این انحراف شکل میگیرد، حتی تا بعد از ازدواج هم ادامه پیدا می کند. همانطور که برخی میتوانند آن را مدیریت کنند و مثل هادی در داستان، از آن رهایی پیدا کنند، ممکن است کسی نتواند بر آن غلبه کند و تا سنین بالا هم درگیر آن باشد.
این نویسنده و خبرنگار حوزه کتاب گفت: در جاهای مختلف با سطح فرهنگهای مختلف، شوخیهای کلامی زیادی بین افراد گوناگون با موضوع این انحراف جنسی شکل میگیرد و این نشان میدهد درگیری زیادی با این موضوع داریم. چرا اینقدر ضریب بیانش در جمعهای مختلف زیاد است؟ نویسنده خطر کرده و درباره این موضوع نوشته اما خیلی با احتیاط از کنارش رد شده و اگر روحیه جسور ناشر نبود، شاید این نشست هم شکل نمیگرفت. اما این انحراف را نباید به دوران بلوغ محدود کنیم و باید آن را جدی بگیریم. موضوع مهمی است که همه دربارهاش سکوت کردهاند و این سکوت آنقدر عمیق است که حتی به کتابستان معرفت هم برای انتشار این کتاب، اعتراضی دیده نشد.
وی تصریح کرد: ناشر و نویسنده که وارد این گود شدهاند جا دارد بهتر و عمیقتر بنویسند و منتشر کنند چون به داستانهایی درباره این انحراف رفتاری نیاز داریم. کمکاریها برای آینده مضر خواهد بود و مثل آتش زیر خاکستر، روزی شعله خواهد کشید.
این نویسنده همچنین گفت: ویرایش کتاب قابل توجه است که باید از ویراستار و ناشر، تشکر کنیم. گویا هیچ اصلاحیهای از سمت ارشاد برای کتاب صادر نشده که این موضوع هم قابل توجه است و نویسندگان میتوانند برای ادامه راه، آن را مورد توجه قرار دهند.
وی خاطرنشان کرد: این کتاب برای پسران و دختران مناسب است اما نقش دختران در این انحراف دوران بلوغ، بیشتر از پسران است، چون دختران، هم درگیر و هم عامل آن میشوند.
رشیدی افزود: فضای کتاب چقدر برای نوجوان امروزی گیراست؟ به نظرم از نظر دایره لغات و محتوا، یک نوجوان دهه شصتی را میبینم و از طرفی میبینم که داستان در انتهای دهه نود اتفاق میافتد. این رفت و برگشتهای ذهنی آزاردهنده است؛ اما به عنوان اولین تجربه شجاعی در داستان و اولین تجربه صنعت نشر در این حوزه، این موضوع را قابل اغماض میکند. برای نوشتن داستان نوجوان امروز، باید حتما از مشاوران نوجوان بهره برد که فصل به فصل، ماجرا و داستان را با آنها هماهنگ کنیم.
اصرار داشتم از جاذبههای جنسی در این کتاب استفاده نکنم
تقی شجاعی، نویسنده کتاب هم در این نشست گفت: اصرار داشتم از جاذبههای جنسی در این کتاب استفاده نکنم. حتی آن عنوانی که پشت کتاب آمده را در متن داستان جز در یک بار، ذکر نکردهام. من چند اوج برای داستان در نظر گرفتهام که در پیشبرد داستان موثر هستند. مثلا جایی که مادرش به مدرسه میآید تا گوشیاش را تحویل بگیرد، یکی از اوجهای داستان است. عدم انتخاب در زورخانه به خاطر افت جسمی و افت تحصیلی هم میتواند اوجهای دیگر داستان باشد. اتفاقی که برای حاج آقا میافتد هم البته یکی از اوجهای داستان است.
این رمان در نظر من نمره بالایی میگیرد
مسعود آذرباد، کارشناس مجری و ویراستار کتاب هم در این نشست گفت: میخواهیم دست نویسنده را بگیریم و به انتخاب مخاطبان هم کمک کنیم. ما مسالهای را مطرح میکنیم که هر حرفزدن دربارهاش، هم سخت و هم واجب است. در عین حال میخواهیم مرز بین اشاعه گناه و نهی از منکر را هم رعایت کنیم و البته فرقی نمیکند که درباره چه گناهی صحبت می کنیم.
آذرباد افزود: متاسفانه در این حوزه کتابهای کمی داریم و حتی کانون پرورش فکری که کتابی درباره ایدز منتشر کرد، خیلی زود خودش این کتاب را جمعآوری کرد! من فکر میکنم «پلنگ زخمی» با همه نواقصی که دارد و با حساسیت موضوعش و نداشتن تجربه کافی برای نوشتن در این موضوع، سرراست است و توانسته استانداردهای فرمی را رعایت کند. خوبی کتاب «پلنگ زخمی» این است که قصهاش جذاب است و به ضد خودش تبدیل نشده و بدون ترغیب برای رفتن به سمت آن انحراف شایع، از ناخوشایندی آن میگوید.
وی در پایان و در جمعبندی درباره این اثر گفت: این رمان، در نظر من نمره بالایی میگیرد و پاکیزه نوشته شده است.
نظر شما