نشست «چرا سهروردی؟» برگزار شد
محقق داماد: زندگی سهروردیها به ما خطر تیغ جهل را هشدار میدهد/ اعوانی: سهروردی احیاکننده حکمت است
محقق داماد گفت: زندگی سهروردیها این هشدار را به ما میدهد که تیغ جهل به آسانی میتواند یک حکیم و فیلسوف و عارف را سر ببرد.
چرا سهروردی تا قرنها آن طور که بایست شناخته نشد؟ چرا مورد بغض و کین بعضی از علمای قشری قرار گرفت و به فتوایشان به قتل رسید؟ چرا سهروردی در عین اینکه با فلسفهی مشائی مخالفت کرده و بسیاری از مسائل آن را به زیر سوال برده است با شخص ابنسینا احساس انس و الفت میکند و به هیچ وجه خود را از او دور نمیداند؟ حکمت اشراق چه تاثیراتی در فلاسفهی بعد از سهروردی تاکنون داشته است و چه آموزههایی برای انسان امروز دارد؟ سهروردی در تکوین و تدوین سنت رسالهالطیرنویسی در زبان فارسی چه نقشی داشته است؟
مرکز فرهنگی شهر کتاب در ۱۵ سال گذشته درسگفتارهایی دربارهی مولوی، فردوسی، سعدی، حافظ، خاقانی، خواجو، بیهقی، عطار، سنایی، ناصرخسرو، نظامی، شمس تبریزی، عبید زاکانی و ابن سینا را برگزار کرده است. این مرکز از امروز چهارشنبه ۲۰ بهمن با همکاری موسسه حکمت سهروردی، درسگفتارهایی دربارهی سهروردی را آغاز کرده که هر هفته در روزهای چهارشنبه ادامه دارد.
نخستین نشست از این مجموعه با عنوان «چرا سهروردی؟» با حضور غلامرضا اعوانی، نجفقلی حبیبی و سیدمصطفی محققداماد برگزار شد.
حبیبی در ابتدای این نشست ضمن اظهار امیدواری از اینکه کارهای جدی در موسسه حکمت سهروردی صورت گیرد افزود: سهرودی یک ایرانی خالص است و آثارش به زبان فارسی و عربی نوشته شده و این فرصت برای بحث و گفتوگو درباره اوست که بتواند انگیزه خوبی برای جوانان ما در راستای شناخت فلسفه اسلامیفراهم کند.
او با اشاره به مزایای فلسفی سهروردی توضیح داد: در روزگاری که تشتت دیدگاهها به جامعه آسیب میزند ،او تمام کوشش را برای نزدیکی آرا همه متفکران قدیم تا کنون میکند سعی کرده افلاطون، ارسطو، حکمای ایران و ... را در یک مجموعه سازمان دهی شده قرار دهد. بنابراین همان طوری که از فیلسوفان غرب سخن میگوید از اندیشمندان ایرانی اسلامیهم بحث میکند و همه اینها را در یک منظومه متحد قرار میدهد چون میداند تفرق جامعه را از بین میبرد. فلسفه یونان از طریق ترجمه به دست مسلمانان رسید و همه متفکران ما با فلاسفه ای مانند افلاطون، ارسطو و ... آشنا شدند. سهروردی همه اینها را تلفیق کرده و در یک مجموعه واحد قرار میدهد و بیان میکند تفرقهها ناشی از کج فهمیاست وگرنه اندیشه اسلامی، یونانی، زرتشتی و ... با هم تعارضی ندارند.
این استاد فلسفه گفت: او در تلفیق اندیشههای ایرانی، یونانی، آیات قرانی سازمان دهی بسیار منظمیدارد و این روش را در همه این آثار او میتواند دید. حکمت الاشراق به عنوان مهمترین اثرش واجد این ویژگی است. او همچنین در پایان همه آثارش پند و اندرزهایی را برای زندگی بیان میکند. پس تعلیمات زندگی فردی و اجتماعی سهروردی بسیار مهم است که باید بررسی شود.
محقق داماد نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه امیدوار است موسسه حکمت سهروردی بتواند کمک کند از آموزههای سهروردی استفاده شده و زندگی مردم با زندگی تعقلی و فکری آمیخته شود گفت: این سوال طرح شده که «چرا سهروردی؟» ممکن است در پاسخ این سوال جوابهای متعددی داده شود اما آنچه که امروز سهروردی و فلسفه او را برای نسل حاضر مهم میکند این است که امکان اینکه یک فردی در راس حکمت، فقیه، اصولی، مفسر، الهیاتی کامل و ... باشد اما به آسانی توسط جهل خونش ریخته شود و همیشه این احتمال بوده و هست. زندگی سهروردیها این هشدار را به ما میدهد که تیغ جهل به آسانی میتواند یک حکیم و فیلسوف و عارف را سر ببرد.
او ادامه داد: فقه سهرودی که در ریاض تصحیح شده نشان میدهد او یک مجتهد به تمام معناست در عین حال او را با چه استدلالهای عامیانه ای به اعدام محکوم میکنند. جهل قدرتی دارد که از قدرت علم کمتر نیست علم خیلی قدرت دارد اما قدرت جهل هم کم نیست و میتواند چنان نفوذ کند که چنین شخصیتهایی را سر ببرد، بسوزاند و از بین ببرد. بنابراین نسل حاضر باید بیدار باشد و از هیاهوی علیه یک عالم اجتناب کنند.
او با طرح این سوال که سهروردی را به چه اتهامی سر دار بردند توضیح داد: اگر به تاریخ فلسفه اسلامیو ابن سینا را ببینید مجموعه چند آیه در سراسر کارهای فلسفی او بیشتر نمیبینید. در قرن نهم و دهم هجری ملاصدرا را میبینید که هر صفحه از کتابش آیات قرآنی است و قرآن از ارکان فلسفه اوست. اما برداشتهای فلسفی از قرآن مجید که ملاصدرا آن را آغاز میکند میکند دنباله روی کارهای سهروردی است. سهروردی کارش را با برداشت جدید از یک آیه قران آغاز کرده و حکمت الاشراق را بر همین اساس بنا نهاد. همین هم باعث قتلش شد بدین معنی که سهروردی از آیه وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ» برداشتی ارائه میدهد. این آیه میفرماید: «به تحقیق او، او را دیده است در افق مبین و او نسبت به غیب بخیل نیست» اما مشهور مفسران میگوید که فاعل او در این آیه پیامبر است. اما پیامبر که را دیده است؟ مشهور مفسران میگویند: پیامبر جبرئیل را دیده است. جمله بعدی بیان میکند که پیامبر هر چه به آن وحی شود منتقل میکند و یک رساننده موفق است. علامه طباطبایی در المیزان این را به جبرئیل منصوب میکند.
محقق داماد گفت: جناب سهروردی از این آیه برداشت دیگری میکند که بنیاد حکمت الاشراق میشود و میگوید پیامبر عقل فعال را در افق مبین میبیند. پس عقل فعال بخیل نیست که علوم را به پیامبر اختصاص دهد و هر کسی میتواند به عقل فعال متصل شود و خودش را تزکیه دهد. حرف سهروردی کاملا درست و مشروع است چون او امکان این قضیه را مطرح میکند و ممکن است انسانی با اتصال به عقل فعال علومیرا دریافت کند اما عوام النفس با جهل مقدس گفتند او میخواهد بگوید پیامبر(ص) ختم نشده و افراد دیگری میتوانند پیامبر شوند. در حالیکه اساسا سهروردی چنین چیزی نمیگوید و فقط میگوید این امکان عقلی وجود دارد. گرفتن علوم از غیب رسالت نمیشود چون رسالت شرایط دیگری هم دارد.
این استاد فلسفه در پایان گفت: امروز معرفی کردن جناب سهروردی و عین القصات همدانی و شخصیتهایی در علم کلام مانند دو شهید اول و ثانی نشان میدهد قدرت جهل زیاد است و انسان نباید بمباران اطلاعاتی و مستضعف واقعی شود.
اعوانی نیز در ادامه این نشست ضمن ابراز خشنودی از تاسیس موسسه حکمت سهروردی گفت: حکمت اشراق یکی از مکاتب برتر جهان اسلام است. در یونان اکثر مکاتب به سقراط میرسیدند. در جهان اسلام هم مکتب مشا، اشراق، عرفان نظری و حکمت متعالیه داریم. ما باید ببینیم سهروردی در چه زمانه ای زندگی میکرد. 45 سال قبل از سهروردی غزالی میزیسته که فلاسفه را تکفیر کرده بود و راه را عرفان میدانست و معاصر ابن رشد در غرب بوده است.
او گفت: ابن رشد احیا کننده ارسطو بود و معتقد بود خدا عقل را در ارسطو افریده است. بنابراین غرب وارث ابن رشد بود و اندیشه ابن رشد باعث شد دین و فلسفه از حکمت جدا شود اما کسی که فلسفه را از جزم اندیشی نجات داد سهروردی بود ما نباید خواجه نصیر را احیا کننده بدانیم چون سهروردی با تاسیس حکمت اشراق احیا کننده حکمت است.
اعوانی یادآور شد: امروز تمام کتابهای تاریخ فلسفه میگویند فلسفه یونانی است اما سهروردی در حکمت الاشراق میگوید: هر نفسی که طالب باشد بهره از نور الهی و حکمت دارد از سوی دیگر نظریه ارسطویی را رد میکند و میگوید علم وقف یک قوم نیست. خداوند بخشنده مطلق است و علم را از ملتها دریغ نمیکند. سهرودی حکمت ذوقی را نهایت حکمت میداند و البته این حکمت شبیه عرفان است. او دامنه حکمت را به کل تاریخ بحث میدهد.
او در پایان گفت: سهروردی تفاوت حکمت بحثی و ذوقی را در تمام آثارش شرح میدهد اما این مبادی اساسا مورد توجه قرار نمیگیرد.
نظر شما