دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۸:۴۴
توانایی استدلال در دفاع از هر اثری، مستلزم مطالعه نظریه‌ها و شناخت ابزارهای نقد است

احسان عباسلو گفت: گاهی ما به عنوان منتقد حس خوبی به داستان داریم، اما برای اثبات این خوب بودن به استدلال نیاز است و توانایی استدلال در دفاع از هر اثری، مستلزم مطالعه نظریه‌ها و شناخت ابزارهای نقد است، زیرا هر ادله‌ای که طرح می‌کنیم، حتما باید منطقی پشت آن وجود داشته باشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، یکشنبه (بیست‌وچهارم بهمن‌ماه 1400) نشست «نقد آثار منتشر شده کتاب سال دفاع‌مقدس» با حضور احسان عباسلو و با محوریت داستان «حضور» در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

این منتقد ادبی در شروع صحبت‌هایش به برخی تعاریف و مفاهیم اولیه حوزه نقد اشاره کرد و گفت: منتقد برای هر حرفی که می‌زند باید دلیل و مصداق داشته باشد و در نقد هر نکته‌ای که به میان می‌آید نیاز به مصداق مشخص دارد. کلی‌گویی، نقد نیست و حتی بحث نقد از بحث صرف فهم متن هم فراتر می‌رود. باید دقت داشته باشیم که بسیار نقدها نادرست نیستند، اما تنها نقد موجود هم محسوب نمی‌شوند. مثلا نقد من تنها نقد ممکن بر داستان «حضور» نیست. اینکه برخی در نقد از واژه‌هایی مثل «باید» استفاده می‌کنند جای اشکال است، زیرا در داستان چیزی غیرممکن نیست و هیچ «بایدی» وجود ندارد.

وی افزود: برای نوشتن نقد می‌توانید از عنوان اثر، یا حتی از طرح روی جلد شروع کنید و بعد گشایش و بدنه و پایان‌بندی‌اش را ببینید و تناسب همه این اجزا با یکدیگر را بسنجید. بررسی کنید که کارکرد هر کدام از این اجزا و عناصر چیست و چه نسبتی میان‌شان برقرار است. دقت نظر داشته باشید و این دقت را تمرین کنید، ولی مته به خشخاش گذاشتن نیز خطاست و نباید به آن دچار شد. منتقدین ریزبین می‌توانند بر هر چیزی، حتی همان‌طور که گفتم بر طرح جلد کتاب‌ها هم تأثیر بگذارند و طراح جلد را ملزم کنند که در کارهای بعدی‌اش، طرح‌های بهتری آماده کند. همین نقش منتقد در پرداختن به بخش‌های فنی آثار منتشرشده می‌تواند در ارتقای صنعت چاپ موثر باشد و آن را رشد بدهد.

عباسلو توضیحات مقدماتی‌اش را چنین تکمیل کرد: ارجاع به آرا و نظرات بیرونی، مثلا اشاره به آیات قرآن بسیار خوب و جالب است، اما حتما باید مرجع و منبع بیرونی ذکر شود. منتقد نباید گول حجم کار را بخورد و لازم همیشه این را در نظر داشته باشد که کوتاهی یا بلندی نوشته، تعیین‌کننده اندازه پرداختن به آن نیست. می‌شود درباره یک داستان یک صفحه‌ای، ساعت‌ها حرف زد. متنی که حرف برای گفتن دارد و منتقدی که براساس این متن حرف می‌زند - و به‌عنوان منتقد باید حرف برای گفتن داشته باشد - عواملی‌اند که حد و حدود پرداختن منتقدانه به متن را تعیین می‌کنند. چنین نیست که باید درباره رمان بیشتر و درباره داستان کوتاه کمتر حرف بزنیم.
 
هر ابتکاری که هویت داستان را مخدوش کند خطاست
این منتقد ادبی در بخش دوم صحبت‌هایش به داستان مینیمال «حضور» رسید و برای درک بهتر آن گفت: قبل از هر چیز باید فرم و قالب اثر را در نظر گرفت و محتوا را نیز لحاظ کرد. سپس تناسب این سه را با یکدیگر بررسی کرد. یکی از آسیب‌هایی که ما در حوزه نقد به آن دچار هستیم این است که بسیاری از منتقدان فقط به محتوا می‌پردازند و قالب و فرم را چندان جدی نمی‌گیرند. ریشه داستان مینیمال در هایکوی ژاپنی است و در چنین داستان‌هایی فرم اهمیت بسیار زیادی دارد. به‌هیچ‌وجه نباید به‌راحتی از فرم‌ها بگذریم. گاهی نویسنده در چینش کلمات تعمدی دارد و در شکل عرضه کار خودش معنا و مفهومی را جای داده است. البته بسیاری از داستان‌های کوتاه در حد طرح باقی می‌مانند و گاهی هم از حد یک گزارش فراتر نمی‌روند. چون وارد جزئیات نمی‌شوند و نوعی شرح وضعیت باقی می‌مانند. برای داستان شدن باید رابطه علت و معلولی و شخصیت داشته باشیم.

عباسلو ادامه داد: وجود عنوان داستان، یعنی «حضور» در وسط صفحه، خودش تأکیدی بر حضور است. یعنی نویسنده این واژه را در وسط و در کانون توجه قرار داده تا بر مفهوم حضور تأکید کند. آیا چنین تأکیدی درست است؟ به نظر من این نکته مثبتی در کار است. اما این‌که واژه «حضور» در داستان وجود ندارد، اما در عنوان آن دیده می‌شود آیا ایرادی برای داستان است؟ می‌توان درباره‌اش بحث کرد. ما در داستان واژه «حضور» را نداریم، اما «حاضر» را داریم. پس اسم داستان از مضمون آن گرفته شده است، ولی «حاضر» هم در متن و هم در مضمون وجود دارد. کدام بهتر است؟ هر دو خوبند، ولی من فکر می‌کنم که عنوان «حاضر» می‌تواند عنوان بهتری برای این داستان باشد. هرچند تأکید می‌کنم که این سلیقه من است.

وی اظهار کرد: می‌توانیم به این هم بپردازیم که آیا شکستن جملات کار درستی است یا نه. این کار، شیوه رایجی است و نوشته را تاحدی شبیه به شعر می‌کند. باید دنبال پاسخ این پرسش باشیم که آیا این شکل از نوشتن، ماهیت داستان را به ماهیت شعر شبیه نمی‌کند؟ اگر چنین شود، و داستان هویت اصیلش را از دست بدهد، ایرادی در داستان به‌شمار می‌رود. هرچند در داستان «حضور» ما این ایراد را نمی‌بینیم و شکستن جملات، هویت داستانی اثر را مخدوش نمی‌کند و آن را به شعر سوق نمی‌دهد.
 
بهره‌گیری نویسنده از تجارت زیسته خواننده
این منتقد ادبی در بررسی عناصر داستانی موجود در «حضور» با اشاره به وجود شخصیت در این داستان، افزود: ما معلم را داریم که خاص و معرفه است. اینجا نویسنده از تجارب زیسته خودش و خواننده‌اش استفاده می‌کند و با همان نخستین جمله، خواننده را به درون داستان می‌کشد. معلم می‌گوید «قاسم» و ما می‌پذیریم که پشت این حضور و غیاب، رابطه علت و معلولی وجود دارد و معنایی بیشتر از چند واژه ساده در آن‌ها نهفته است. از این‌رو می‌توانیم بگوییم که این قسمت با محتوا و نگاه نویسنده تناسب کامل دارد. این را هم بگویم که گاهی ما به عنوان منتقد حس خوبی به داستان داریم، اما برای اثبات این خوب بودن به استدلال نیاز است و توانایی استدلال در دفاع از هر اثری، مستلزم مطالعه نظریه‌ها و شناخت ابزارهای نقد است. زیرا هر ادله‌ای که طرح می‌کنیم حتما باید منطقی پشت آن وجود داشته باشد.

وی گفت: این داستان ریتم جالبی هم دارد؛ معلم گفت «قاسم» و همه گفتند «حاضر». همین شباهت شکلی، متن را روان‌تر می‌کند و اتفاقاً برخلاف نظر برخی‌ها که معتقدند استفاده از افعالی مثل «گفت» و «گفتند» اضافی بوده، به نظر من استفاده از این دو واژه جذابیت متن را بیشتر کرده و به‌خوبی در آن نشسته است. داستان‌ها را باید بر مبنای نشانه‌های متنی نقد کرد، نه نشانه‌های ضمنی و ذهنی. برخی نویسندگان می‌گویند «ما می‌خواستیم فلان چیز را بگوییم» اما داستان همان چیزی است که در متن وجود دارد. آن چیزی که گفته شده است ملاک است نه آنچه می‌خواسته بگوید. البته داستان فقط کلمات نیست و هر چیزی که در متن هست، از نقطه و ویرگول گرفته تا علامت سوال و تعجب بخشی از داستان محسوب می‌شود. در این داستان هم علامت تعجب‌هایی داریم که به نظر من زاید و نادرست‌اند و مثلا می‌شد به‌جای علامت تعجب دوم، از سه‌نقطه استفاده کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها