جمعه ۱۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۱
ماجرایی غریب که نوش باید کرد

سیده‌ رقیه آذرنگ، شاعر و نویسنده عرصه دفاع مقدس، در یادداشتی بر کتاب «عملیات عطش» اثر جواد کلاته‌عربی نوشت: «واقعیتی کمتر شنیده شده در دل تاریخ مقاومت دفاع مقدس از لسان روایانی شاهد و گواه ماجرایی غریب که نوش باید کرد و خواندنش را در هر شرایط غنیمت دانست.»

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)ـ سیده‌رقیه آذرنگ: «عملیات عطش که هر کس آن را ورق زند یقینا در نخستین سطور در خود خواهد شکست و در اولین واژه‌ها بهت و حیرت در جانش فرو می‌نشیند و تا آخرین سطور، لب به آب نخواهد زد، چراکه عطش سهم جانش خواهد شد و ذره‌ای از هرم گرمای آن، نگاهش را تا فراسوی سال‌های خون و حماسه خواهد برد. واقعیتی کمتر شنیده شده در دل تاریخ مقاومت دفاع مقدس از لسان روایانی شاهد و گواه ماجرایی غریب که نوش باید کرد و خواندنش را در هر شرایط غنیمت دانست.
 
کتاب عملیات عطش روایتگر 24 ساعت ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن بعثی با لبانی تشنه است. تکرار روایت یاران اباعبدالله الحسین ع در روز عاشورا؛ که هر کدامشان گویی در دشتی غریب فریاد برآورده است: «مرا با خنکای آب چه‌کار! که در هیمنه‌ خورشید سوزان و در همهمه‌ هجوم لشکریان دشمن از جام عطش کاروانیان قیام عاشورا جرعه‌ای برای رسیدن به بهشت وعده داده شده پروردگارم ننوشم».
 
چه زیبا...چه آراسته... و چه مصمم...
با سطور این کتاب زمزمه خواهیم کرد: ای شور عطش عاشورایی و ای نام بلند تاریخ؛ حسین(ع)، فرزند صالحان و عابدان، هر کس به راه تو آمد تشنه شد. هر که تشنگی از تو یافت در جانش همه‌ دریاها جاری شد. هر کس تو را فهمید از جوشش آب معرفت الهی و زلال عرفانی بی‌نیاز شد. ای تشنه‌ غریبی که کهکشانی از تشنگان عاشق را بر کشتی نجات خویش سوار کرده‌ای! این رزمندگان عاشورایی از تبار یاران تو هستند که ماندند تا اسلام بماند، تا قرآن بماند و  نقش دین جدت رسول‌الله(ص) به عالم عیان شود.
 
کتاب عملیات عطش که هر کس آن را ورق زند یقینا در نخستین سطور در خود خواهد شکست و در اولین واژه‌ها بهت و حیرت در جانش فرو می‌نشیند و تا آخرین سطور، لب به آب نخواهد زد، چرا که عطش سهم جانش خواهد شد و ذره‌ای از هرم گرمای آن، نگاهش را تا فراسوی سال‌های خون و حماسه خواهد برد. واقعیتی کمتر شنیده شده در دل تاریخ مقاومت دفاع مقدس از لسان روایانی شاهد و گواه ماجرایی غریب که نوش باید کرد و خواندنش را در هر شرایط غنیمت دانست.
 
خاطراتی زنجیره‌وار از مردانی که اسرار یک حادثه‌ را در کنج گنج دل‌های گمنامشان سال‌ها به همراه داشته‌اند؛ از فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص) تا فرمانده گروهان‌ها و رده‌های دیگر و بسیجی‌های جان بر کف حاضر در میدان نبرد همه و همه؛ روایت نبرد گردان عمار در تنگه ابوقریب را در این کتاب بیان نموده‌اند تا آیندگان از آن بهره جویند.
 
این کتاب در یازده فصل به قلم شیوای جواد کلاته عربی نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی نگاشته شده است. پشتوانه‌ تحقیق آن روایتی متفاوت از این عملیات را که طی سال‌ها با روایات متعدد و پراکنده زیادی مطرح شده است. شرح می‌دهد. در بین متن منسجم و به دور از خیال نویسنده رویارویی جان‌های پاک و صادق را با دشمن تا بن دندان مسلح می‌توان باور داشت و هزاران بار بر قلم نویسنده درودها نثار کرد که اسیر زیاده‌گویی مرسوم در برخی کتب ثبت وقایع تاریخی نگشته است، بلکه سعی کرده با ارائه توضیحات بیشتر، فضای ذهن خواننده را به دلایل اصلی اتفاقات تنگه ابوقریب در آن برهه تاریخی حساس و ملتهب که علی‌رغم اهمیت زیاد برای نسل‌های بعد یا پژوهشگران تاریخ شفاهی کمتر شناخته شده آشنا کند.


از جهت تخصص و ابعاد نظامی انجام این عملیات با امکانات و محدودیت‌های تکنیکی آن زمان و ایستادگی رزمندگان بسیار حیرت‌آور و شجاعت بی‌مثال آنان که ماندن را بر فرار از معرکه‌ای مهلک ترجیح دادند، مثال زدنی است، چرا که وقوع این عملیات به لحاظ زمانی جزء اتفاقات نادر متصل و پس از اتمام جنگ تحمیلی است و دقیقا پس از قبول قطعنامه حادث شده است، به نحوی که گردانی تنها بدون حامی در وسط معرکه حاضر است. آن هم در تابستانی گرم از سرزمین داغ خوزستان که تشنگی بر دشت غالب می‌شود و عطش در این نبرد برای رزمندگان معنایی دیگر می‌یابد. شرح پاکی و پاکبازی، سلوک تیر و ترکش و آتش و عطش... و همسفران آفتاب که تشنگی را مردانه تاب آورده‌اند.
 
یک روز؛ در چشم من و ما، زمان زیادی نیست اما چه طولانی و توان فرساست غربت و هجران در تب صحرای سوزان و عطش که لهیب می‌زند بر جان‌های عاشق و نگا‌ه‌های منتظر و گام‌هایی استوار در جاده وصال به کاروان شهدا.
 
شگفتا از کلماتی که قرار است در این کتاب از حقیقت نبرد رزمندگان با دشمن بعثی بگوید. دهان از سخن می‌ایستد و این چشم‌ها هستند وقتی به این جمله از کتاب عملیات عطش میخکوب می‌شوند: «بدن‌ها یک هفته زیر آفتاب تیرماه خوزستان و روی آسفالت داغ آرمیده‌اند....»، اما به گواه مواج کلمات این کتاب؛ آن روز قیامتی بر پا بود. روز تداعی عاشورا، عطش، خون و شهادت. روز سرافشانی و جان‌نثاری؛ بهشتی‌ترین لحظه‌ها...
 
دشت بود و هیچ‌کس نبود. زمین همه شهید و آسمان همه آتش و عطش که تاب و توان از فرزندان خمینی(ره) ربوده بود.... بخوانید این روایت از دل برآمده را که پلک‌های از زیارت این قتل‌گاه آمده‌ام هنوز در تب این واقعه به آفتاب خیره مانده است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها