دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۰
آماده جان باختن در راه معشوق

روز جانباز با تکیه بر روز تولد صاحب نامش حضرت ابوالفضل (ع) و زندگی و شهادت ایشان، نشان از جان برکف بودن و آماده جان باختن در راه معشوق دارد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مرسده محمدی: بازماندگان جنگ کسانی هستند که بیشترین آسیب را در طول جنگ دیده‌اند. خانواده‌ای که عزیزشان را از دست داده، کسی که به اسارت درآمده و کسانی که قطع عضو شده و مجروحان جنگی، به همه اینها اگر آسیب‌های روحی ناشی از جنگ را نیز اضافه کنیم، جنگ خانمان‌براندازتر و دهشتناک‌تر از هر پدیده ساخت بشری است.

اما جنگ تحمیلی، یک نگاه معنویت‌گرایانه به همه‌چیز داشت؛ نگاهی که جنگ را به خدا و ائمه متصل و جبهه معرفت تبدیل کرده بود. همین نگاه است که نام جنگ ما را دفاع مقدس و کشتگانش را شهید و مجروحینش را جانباز و اسرایش را آزاده گذاشته، همین معنویت و خلوص است که رنگ و بوی دیگری به دفاع مقدس ما داده است. بویی که خوب از سرودهای حاج صادق آهنگران به مشام می رسید.

و حاج صادق آهنگران چه زیبا می‌خواند برای جانبازی که از قافله شهدا جا مانده است،: «اگر دیر آمدم مجروح بودم، اسیر قبض و بست روح بودم ...» این بیت شعر بهانه‌ای شده تا مریم محمدی زندگینامه سرهنگ شهید حسین بخشنده را در قالب رمانی 196 صفحه‌ای به رشته تحریر درآورد.
حسین بخشنده که سال‌های جوانی اش را در میدان نبرد می‌گذراند، بارها و در عملیات‌های مختلف مجروح می‌شود. او که یک کاراته‌کار برجسته است، همواره با استفاده از قدرت بدنی بالایش مجروحیت ها را یکی پس از دیگری پشت سرگذاشته و تا پایان جنگ مرتب به جبهه می‌رود.

بعد از بازگشت از جنگ با آنکه پاسدار است و مشغله فراوانی دارد، اما به دانشگاه می‌رود و با وجود چهار فرزند به تحصیل ادامه می‌دهد. سال‌ها مجروحیت، مبارزه و درس خواندن از او مردی سرسخت ساخته است، اما دلتنگی برای رفقای شهیدش لحظه‌ای ذهن او را آزاد نمی‌گذارد.
نویسنده سعی کرده با توجه به روحیه شاد حسین بخشنده، تصویری واقعی و زنده از این سرهنگ شهید برای خوانندگان کتاب ترسیم کند. این کتاب را انتشارات فاتحان به سفارش کنگره شهدای دانشجو در سال 1395 به چاپ رسانده است.


کتاب «اگر دیر آمدم مجروح بودم» سعی دارد به ساده‌ترین شکل ممکن و با روایت خاطراتی واقعی و صمیمی از حسین بخشنده و خانواده و دوستانش در قالب رمان، مشقت‌های زندگی یک جانباز را ترسیم کند. این کتاب با نشان دادن روحیه حسین بخشنده و سال‌ها ممارست برای رسیدن به هدف زندگیش که شهادت است و دردهایی که متحمل شده، اما با شوخ‌طبعی از آن‌ها می‌گذرد، مانند درس‌نامه‌ای برای جوانان امروز است تا بتوانند تلاش یک نفر را حداقل در طی سه دهه از زندگی‌اش برای رسیدن به هدف ببینند.

در قسمتی از کتاب «اگر دیر آمدم مجروح بودم » می‌خوانیم: «از صدای مهیب انفجار پرده گوشش پاره شد، تمام دنیا دور سر حسین می‌چرخید. دیگر تشخیص موقعیت برایش ممکن نبود، نمی‌توانست لحظه‌ای بایستد. تمام بدنش می‌لرزید، فقط می‌خواست برود، بدود و از این موجی که او را احاطه کرده بود، فرار کند.
بچه‌ها دورش را گرفتند، به سمت عراقی‌ها می‌دوید. چند نفری دست‌هایش را گرفته بودند، اما بازهم زورشان به او نمی‌رسید. ورزشکار بود و قدرت بدنی‌اش حرف اول را می‌زد، موج‌گرفتگی هم مزید بر علت شده بود. بچه‌ها هر کار می‌کردند نمی‌توانستند جلوی او را بگیرند.
کافی بود یکی دو ضربه کیوکشن به آن‌ها بزند تا نقش زمین‌شان کند. آخر مجبور شدند کمرش را بگیرند و او را که نمی‌شد به هیچ طریقی روی زمین نگهش داشت به زمین بزنند. یکی دو نفر رویش نشستند تا بالاخره توانستند او را متوقف کنند.
خون از گوش، پا و کمر حسین سرازیر شده، تمام سرو صورت و لباسش را پر کرده بود. سرانجام وقتی آتش دشمن کمی سبک‌تر شد، بچه‌ها از روی حسین برخاستند، صحنه بدی بود، مجبور شده بودند روی عزیز دلشان بنشینند تا زنده بماند.»
 

شاید نامگذاری یک روز برای عده‌ای که بسیار درد کشیده‌اند و سال‌هاست رنج مجروحیت را با خود همراه دارند، حق مطلب را ادا نکند، اما می‌تواند تلنگری برای هر کداممان باشد تا بخش بزرگی از جامعه دفاع مقدس‌مان را به خاطر بسپاریم و قدر زحماتشان را بدانیم. روز جانباز با تکیه بر روز تولد صاحب نامش حضرت ابوالفضل (ع) و زندگی و شهادت ایشان، نشان از جان برکف بودن و آماده جان باختن در راه معشوق دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها