دوشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۰
كتاب «آيشمن در اورشليم» از یهودیان سودجو و پرنفوذی می‌گوید که با کارگزاران رایش سوم همکاری می‌کردند

مظفر شاهدی، پژوهشگر تاریخ معاصر در نگاهی به کتاب «آیشمن در اورشلیم» معتقد است: در اين كتاب، هانا آرنت، از يهوديان سودجو و پرنفوذی سخن به‌ميان می‌آورد، كه صرفاً راستای به‌چنگ آوردن ثروت و دارايی‌های نقدی و غيرنقدی گرانبهای يهوديان، در روند دستگيری، تجميع و انتقال آنان به‌مراكز كشتار با كارگزاران رايش سوم (در مناطق و كشورهاي مختلف اروپا) همكاری می‌كردند!

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مظفر شاهدی، پژوهشگر تاریخ معاصر: کتاب «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر» که حاصل گزارش تاریخی و تحلیل و تبیین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، حقوقی و فلسفی هانا آرنت (1906- 1975م) فیلسوف سیاسی پرآوازهِ آلمانی، از موضوع بعدها موسوم به‌هولوکاست، با محوریتِ چندین ماه محاکمه آدلف آیشمن (1906- 1962م)، در دادگاهی در اورشلیم است، می‌شود گفت، با تأخیری طولانی، به‌زبان  فارسی ترجمه و در ایران چاپ و منتشر شده است. هم‌چنان‌که از شناسنامه کتاب برمی‌آید، این کتاب، اولین بار در سال‌های 1963- 1964م/ 1342- 1343ش، با فاصله‌ای نه‌چندان طولانی از پایان محاکمه و اعدام آدولف آیشمن در اسرائیل، به‌زبان اصلی، چاپ و منتشر شده بود. بدین‌ترتیب، نسخه فارسی کتاب (با ترجمه زهرا شمس و توسط انتشارات برج)، با حدود 55 سال تأخیر، در اختیار خوانندگان و مخاطبان فارسی‌زبانِ آن قرار گرفته است (این کتاب اولین بار در سال 1398 منتشر شده است).

آدولف آیشمن، عضو بلندپایه اس اس و از کارگزاران اداری- سیاسی و امنیتی آلمان در دوره 6 ساله جنگ جهانی دوم، که جایگاه بوروکراتیک‌اش در سلسله‌مراتب اداری- مدیریتی، با سه و گاه با دو واسطه به‌شخص هیتلر، می‌رسید، در جایگاه یک بوروکراتِ منظم و قانون‌گرا!!، که در حرف‌شنوی و مجراساختن بی‌چون‌وچرای دستورات و قوانینِ بالادستی، کمترین تردیدی روانمی‌دارد (و به‌اصطلاح المأمور المعذور! است)، در فرایند سازماندهی، اجرا و علمی‌ کردنِ تصمیم‌سازی‌های حکومت رایش سوم (و در درجه اول شخص آدولف هیتلر) در موضوع حل مسئله یهود در چارچوب «راه حل نهایی»، نقش‌های بسیار مؤثر و بلکه تعیین‌کننده‌ای ایفا کرد.

هم‌چنانکه اطلاعات ارائه شده در همین کتابِ آیشمن در اورشلیم نشان می‌دهد، پس از شکست آلمان و پایان جنگ جهانی دوم، در بلبشوی متعاقب اشغال آلمان، آیشمن، نظیر صدها تن دیگر از کارگزاران سیاسی، نظامی، امنیتی و مدیریتی جانی و تبه‌کارِ حکومت رایش سوم، از کشور گریخت و نهایتاً با نام و مشخصاتی جعلی در آرژانتین اقامت گزید. سال‌ها بعد و در سال 1960م دستگاه اطلاعاتی اسرائیل هویت واقعی آدولف آیشمن و محل سکونت او را در آرژانتین کشف کرده و با اغماض دولت آن کشور، در 11 مه 1960، آیشمن را ربوده  و به‌اسرائیل منتقل کرد. پس از حدود دو ماه بازجویی و تکمیل پرونده، که با تبلیغات و جنجال‌سازی‌های مطبوعاتی و رسانه‌ای جهانی هم همراه بود، از ژوئیه 1960 محاکمه پرسروصدا و پرحاشیه آدولف آیشمن در اورشلیم آغاز و تا چندماهه پایانی سال 1961م ادامه یافت. نهایتاً دادگاه بدوی در 15 دسامبر 1961 آیشمن را، به‌اتهام مشارکت و معاونت در فرایند قتل و کشتار میلیون‌ها یهودی به‌اعدام محکوم کرد. حکم دادگاه بدوی در 29 مه 1962 از سوی دادگاه تجدیدنظر تأیید شد و آدولف آیشمن دو روز بعد، 31 مه 1962/ 10 خرداد 1341، به‌دار آویخته شده، جسدش سوزانده و خاکستر آن بر فراز آب‌های بین‌المللی دریای مدیترانه پراکنده شد.

هانا آرنت که کتاب «آیشمن در اورشلیمِ» او، حاصلِ حضورش در جلسات طولانی دادگاه و محاکمهِ آدولف آیشمن در اورشلیم (در سال‌های 1960- 1961م) است، فیلسوف و نظریه‌پرداز سیاسی پرآوازه و اثرگذاری است. پیش از این، شماری از مهمترین و شناخته‌شده‌ترین کتاب‌ها و مقالات او، به‌زبان فارسی ترجمه و به‌خوانندگان و مخاطبان آثار او در میان ‌فارسی‌زبانان در ایران و دیگر نقاط جهان عرضه شده است. او که خود یهودی و زاده هانوفر آلمان بود، با به‌قدرت رسیدن هیتلر در آلمان و گسترش دامنه فعالیت‌های ضدیهودِ نازی‌ها، مورد آزار قرار گرفت و حتی یک‌بار دستگیر و زندانی شد؛ اما، گویا با پادرمیانی یا اعمال نفوذ مارتین هایدگر که پیش از آن مدتی استادش هم بود، آزادی خود را بازیافته و از آلمان خارج شده به‌آمریکا مهاجرت کرد.

دانش فکری- فلسفی و سیاسی نظام‌مند و در عین‌حال عمیقِ هانا آرنت، گزارشِ او از جلساتِ پرشمارِ محاکمه آیشمن در اورشلیم را، هم در فرم و هم در محتوا، برای مخاطبانِ به‌ویژه، آشنا به‌مباحث و رویکرد فکری و فلسفی او، بسیار تأثیرگذار، سودمند و جذاب ساخته است و این‌که، در اوضاع و زمانه‌ایی که جامعه ما رابطه چندان دوستانه و خوشایندی با کتاب و کتاب‌خوانی ندارد، در همین مدت کوتاه، ترجمه فارسی کتاب در ایران، به‌چاپ بیست و ششم و احیاناً بیشتر رسیده است (کتابی که در دست دارم چاپ بیست و ششم است)، نشان می‌دهد، گزارش هانا آرنت از موضوع محاکمه آیشمن و نیز روایت‌ها و تحلیل‌های دیگری که از کلیت موضوع مواجهه قهرآمیز و خونینِ نازی‌ها با یهودیان ارائه می‌دهد، در میان کتاب‌خوانان و کتاب‌دوستانِ ایرانی با استقبالِ قابل توجهی مواجه شده است. البته که اشتهار قبلی نویسنده، عنوانِ جذابی که برای کتاب انتخاب شده است، تصویر روی کتاب و هنر کتاب‌سازی هم، در این استقبالِ خوانندگان از کتاب تأثیر کمی نداشته است. کتاب شامل: یادداشت مترجم، پیشگفتار، 15 فصل (که محتوای اصلی اثر را دربرمی‌گیرد)، سخن آخر، کتابشناسی و نمایه می‌شود و البته که مترجم محترم سرکار خانم شمس متنی روان و کمابیش دقیق به‌مخاطبان کتاب هدیه داده است.

اگرچه محتوای کتاب در باره کلیت موضوع یهود و یهودیانِ اروپا در سال‌های ظهور هیتلر در آلمان (در سال‌های 1933- 1945م)، البته با ذکر بسیاری از جزئیات، اطلاعاتِ تاریخی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی پرشماری ارائه می‌دهد؛ اما، هم‌چنان‌که، در عنوان فرعی کتاب هم اشاره شده است (گزارشی در باب ابتذال شر)، نویسنده، در نهایت، تلاش می‌کند، این نکته مهم اخلاقی، فکری و فلسفی را برای ‌مخاطبانش فهم‌پذیر نماید که، در شرایط و در چارچوب یک ساختار و بافتارِ سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ ایدئولوژیک خاص، حتی فردِ معمولی، مطیع، فرمان‌پذیر، کم‌اطلاع، میان‌مایه، آرام و بلکه متواضع و گمنامی، در جایگاه آدولف آیشمن را هم، که پیشینهِ کمترین دشمنی و سوء نیتی نسبت به‌یهودیان نداشته و بلکه با شمار از آشنایان، همسایگان و نزدیکان یهودی خود ارتباطاتِ انسانیِ خوب و دلپذیری هم داشته است، در راستای انجام وظایفِ رسمی و اداریِ محوله از سوی مدیران بالادستی (که او را به‌مأموری معذور تنزل داده بود)، به‌طور بالقوه و بلکه بالفعل می‌توانسته است، یک «جانی»، «جنایتکار»، «تبه‌کار» و «شرور»، ساخته، چهره‌ای سراسر «مبتذل» از مسئله «شر» ترسیم کند.

تا جایی که، بی‌هیچ سابقهِ یهودستیزی و یهودآزاری (هم‌چنان‌که سابقه حضور کاملاً عادی و شغلی او در ساختار اداری و بوروکراتیک آلمان نشان می‌دهد)، در چنان مسیری قرار گیرد که، مشارکت و معاونتش در فرایند شناسایی، دستگیری، انتقال و اخراج و نهایتاً کشتارِ میلیون‌ها انسان بی‌گناه را، بدون کمترین احساسِ ناراحتی، صرفاً یک وظیفه معمول اداری و تلقی کند و بیشترین و بلکه تنها دغدغه کاری‌اش (در تمام آن سال‌های پرادباری که بر قربانیان او و همکارانش در رسته‌ها و مراتب مختلف می‌گذشته است)، فقط و فقط، انجام تمام و کمال، قانونی، دقیق و بی‌هیچ عیب‌ و نقصِ وظایف محوله خود، ارزیابی کند و در آن میان،‌ حتی خود او بارها و بارها تصریح هم نماید که، کمترین حس بدخواهی، دشمنی و غرض‌ورزی شخصی و یا حتی سیاسی و اخلاقیِ نسبت به‌یهودیان نداشته و ندارد! این موضوعی است که هانا آرنت در کتابش عنوان «ابتذال شر» را به‌آن داده است.

این کتاب داستان پروژه سراسرگسترش‌یابنده یهودزدایی (نهایتاً در چارچوب کشتار و سر به‌نیست کردن یهودیان یا همان راه حل نهایی) در کشورها و سرزمین‌های تحت اشغال و سلطه رایش سوم در سراسر اروپای شرقی، مرکزی و غربی (آلمان، هلند، فرانسه، مجارستان، رومانی، لهستان، روسیه، چک و اسلواکی و غیره) را گزارش می‌کند که در آن راستا، همین آدولف آیشمن، در جایگاه یک کارمند و مجریِ قانون‌گرا که سخت به‌اجرای دستورات و فرامین مدیران بالادستی پایبندی و وفاداری اداری- بوروکراتیک و اخلاقیِ بی‌کم و کاستی داشته است، در فرایند شناسایی، تجمیع و انتقال یهودیانِ حوزه‌های مختلف محل خدمت خود در کشورها و سرزمین‌های گوناگون تحت سیطره آلمان، به‌مناطق و مراکز کشتار، نقش‌هایی برجسته ایفا کرده بود.

اما، آنچه در همین کتاب آیشمن در اورشلیمِ هانا آرنت بیشتر جلب توجه می‌کند، نقش مهم و بلکه تعیین‌کننده‌ای بود که «شوراها»، «انجمن» و تشکل‌های یهود، در مناطق مختلف اروپا، در همکاری و همراهیِ بسیار نزدیک و سازنده! با کارگزاران رایش سوم و از جمله همین جناب آدولف آیشمن در فرایندِ شناسایی، دستگیری، آماده‌سازی و روانه‌ساختنِ صدها هزار و بلکه میلیون‌ها «یهودیِ» ساکن در حوزه‌های حضور و فعالیت آنها، به‌مراکز کشتار و نابودسازی ایفا می‌کردند. در آن میان البته، سازمان جهان صهیونیسم و بازوی توانمند اجرایی آن، آژانس یهود هم، در همکاری و همراهی نزدیک و گاه صمیمانه! با کارگزاران دولت رایش و در اکثر موارد با خود همین آدولف آیشمن، نقش بسیار مهمی در فرایند شناسایی تا انتقال و قتل قربانیان یهودیِ خود ایفا می‌کردند. بگذریم از این‌که، طبق روایت هانا آرنت، اکثریت بزرگ و بلکه قاطعی از «کماندوهای جوخه‌های قتل و مرگ» در مراکز کشتار یهودیان، از خود جماعتِ دارای نیروی جسمی قوی‌ترِ یهودی انتخاب و به‌خدمت گمارده شده بودند؛ که علی‌الظاهر بی‌هیچ حرف و حدیثی، رأساً عمل کشتارِ یهودیانِ هم‌آیینِ خود را به‌انجام می‌رساندند!

                            

در این کتاب، هانا آرنت، از یهودیان سودجو و پرنفوذی سخن به‌میان می‌آورد، که صرفاً راستای به‌چنگ آوردن ثروت و دارایی‌های نقدی و غیرنقدی گرانبهای یهودیان، در روند دستگیری، تجمیع و انتقال آنان به‌مراکز کشتار با کارگزاران رایش سوم (در مناطق و کشورهای مختلف اروپا) همکاری می‌کردند. هانا آرنت از قول آیشمن نقل می‌کند که در تقریباً تمام موارد و در تمام کشورها و مناطقی که او برای تجمیع و انتقال یهودیان به‌مراکز کشتار مأموریت اداری! پیدا می‌کرد، انجمن‌ها و شوراهای محلی یهود و نیز نمایندگان آژانس یهود و سازمان جهانی صهیونیسم، داوطلبانه و بدون کمترین برخورد غیردوستانهِ، در فرایند شناسایی، دستگیری، جمع‌آوری (و البته تابعیت‌زدایی و تصرف اجباری تمام دارایی‌ها و املاک و اموال منقول و غیرمنقول) یهودیان آن مناطق، با او همکاری می‌کردند.

در اکثر موارد، این شوراها و انجمن‌های محلی یهود، که لابد با رهبران و صاحب‌نفوذان دیگر یهود، در مناطق مختلف اروپا و جهان ارتباطات پیدا و پنهانی داشته، هماهنگ بودند، هزاران هزار یهودی عادی و بی‌پناه را به‌آیشمن و همکارانش در سراسر اروپا تحویل می‌دادند تا در قبال آن، چندصدتن (کمتر یا بیشتر) از یهودیان سرشناس و متنفذ و صاحب ثروت و قدرت را، از دست ماشین کشتار رایش نجات دهند و چنان‌که از محتوای همین کتاب هم برمی‌آید کارگزاران رایش و از جمله همین جناب آیشمن مکرر از این دست معاملات پرسود، که برای هر دو طرف حالت «برد- برد» داشت، با کمال میل! استقبال می‌کردند. هانا آرنت به‌صراحت بیان می‌کند، که هرگاه، این شوراها و انجمن‌های یهود و البته سازمان صهیونیسم و آژانس یهود (آن سوداگران بازی برد برد مرگ)، تا آن حد گسترده و صادقانه! با کارگزاران و ماشین کشتار رایش سوم همکاری و همراهی نمی‌کردند، لااقل دو سوم تمام یهودیانی که در طی آن سال‌های پرادبار به‌قتل رسیدند، در دام ماشین کشتار رایش گرفتار نشده و از مرگ حتمی نجات پیدا می‌کردند!

در بخش‌هایی از نوشته هانا آرنت در این کتاب که نقل قول مستقیم یا غیرمستقیمی از گفته‌های آدولف آیشمن یا برخی دیگر از مطلعان به‌امور بود، در این باره چنین می‌خوانیم: «... بدون کمک یهودیان در کارهای اداری و پلیسی- سرجمع کردن نهایی یهودیان در برلین امکان پذیر نبود. جای هیچ تردیدی نیست که بدون همکاری قربانیان به‌سختی ممکن بود چند هزار نفر [آلمانی] که اغلب‌شان هم پشت‌میزنشین بودند بتوانند صدها هزار نفر دیگر را تصفیه کنند. بعید بود یهودیان لهستانی در تمام طول سفرشان به‌سوی مرگ بیش از چهار یا پنج [نفر] آلمانی ببینند... اعضای شوراهای یهود قاعدتاً رهبران یهودی شناخته‌شده در سطح منطقه بودند که نازی‌ها به‌آنها اختیارات کلانی می‌دادند... برای یک یهودی این نقش‌آفرینی رهبران یهود در نابودی مردم خویش بی‌تردید تاریک‌ترین فصل در کل این حکایت ظلمت‌بار است...

در آمستردام هم مثل ورشو در برلین هم مثل بوداپست می‌شد به‌مقامات یهودی امید بست که فهرست اشخاص و اموال آن‌ها را گردآوری کنند، از اخراجی‌ها [به‌سوی مراکز کشتار] پول بگیرند تا مخارج اخراج و کشتارشان تسویه شود، حساب آپارتمان‌های خالی [شده یهودیان] را داشته باشند، برای بازداشت یهودیان و سوار کردن آنها به‌قطار نیروی کمکی پلیس فراهم کنند و نهایتاً به‌عنوان آخرین خوش‌خدمتی اموال جامعه یهودی را منظم و مرتب برای مصادره نهایی [توسط نازی‌ها] تقدیم کنند... می‌دانیم مقامات یهودی وقتی به‌ابزار قتل بدل شدند چه احساسی داشتند، احساس ناخدایانی که کشتی‌هایشان در آستانه غرق شدن است و موفق شده‌اند با به‌آب انداختن بخش بزرگی از محموله ارزشمندشان، کشتی را ایمن به‌بندر برسانند!... حقیقت حتی از این هم مهیب‌تر بود. برای مثال دکتر کاستنر [یهودی] در مجارستان دقیقاً جان 1684 نفر را  با قربانی کردن حدود 467 هزار نفر!! نجات داد...» (متن کتاب؛ صص161- 163)
بی‌جهت نبود، وقتی اولین بار نوشته‌های هانا آرنت در موضوع محاکمه آدولف آیشمن (همین کتابی که معرفی شد) منتشر شد، شمار زیادی از رهبران، متنفدان، ثروتمندان و صاحبان قدرت یهود در بخش‌های مختلف جهان، سخت برآشفتند و از این‌که پیرامون نقش شوراها، انجمن‌ها و بزرگان یهود در انتقال داوطلبانه و سودجویانهِ میلیون‌ها یهودی به‌مراکز کشتار نازی‌ها آن‌همه افشاگری و اطلاع‌رسانیِ مستند کرده بود، بر او خشم گرفتند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها