جمعه ۲۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۲
بیان زیبای مفهوم انتظار فرج امام زمان (عج) در «پرواز اسب سفید»

رامونا میرحاجیان مقدم، پژوهشگر ادبی و مدیر اجرایی «به‌نشر» یادداشتی بر کتاب «پرواز اسب سفید» نوشته و در اختیار ایبنا قرار داده است که در ادامه می‌خوانید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رامونا میرحاجیان‌مقدم: سیده عذرا موسوی، کارشناسی ارشد ادبیات کودک و نوجوان است. چندی از آثار او در جشنواره‌های پروین اعتصامی، دفاع مقدس و داستان انقلاب برگزیده شده است. این نویسنده متولد 1362 است و با نشریاتی مانند انتظار نوجوان و آینده‌سازان همکاری داشته‌ است.

موسوی در همکاری اخیرش با انتشارات به‌نشر، کتابی با عنوان «پرواز اسب سفید» منتشر کرده‌ است. «پرواز اسب سفید» داستان دختر نوجوانی به نام گلبرگ است. ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که پدر گلبرگ در نزاعی با یکی از همسایگان،‌ اتفاقی او را به قتل می‌رساند و به اعدام محکوم می‌شود.

شرایط به گونه‌ای رقم می‌خورد که مادر گلبرگ تصمیم می‌گیرد او را به روستا و نزد مادربزرگش بفرستد ولی گلبرگ با این تصمیم مخالف است و کابوس از دست دادن پدر، لحظه‌ای او را رها نمی‌کند. گلبرگ به روستا فرستاده می‌شود و در آنجا ماجراهای جدیدی در انتظار اوست.

درونمایه این رمان را مفهوم انتظار و صبر در برابر ناملایمات تشکیل می‌دهد و در داستان به انتظار برای ظهور امام غایب اشاره می‌شود. مفهوم انتظار در قالب گفت‌وگوها مطرح و پاسخ داده می‌شود و این درونمایه در جزییات داستان نیز جاری و پرتکرار است. این تکرارها در روند عادی حوادث رخ می‌دهد و هنرمندانه است. یکی از این موارد وقتی است که گلبرگ در انتظار دوستش لیلاست تا در را باز کند.

صبر در برابر مصیبت مضمون دیگری است که اثر به آن پرداخته است. در خلال رمان، هنرمندانه به تمثیل‌هایی برای نتایج صبر اشاره شده‌ که صبر برای پروانه شدن کرم ابریشم یکی از این نمونه‌هاست.

آقا معلم داستان، در جای‌جای کتاب، قهرمان داستان را به تحمل مشکلات دعوت می‌کند. شخصیت‌ها با رفتارهایشان شناخته می‌شوند و عواقب اعمال‌شان پیرنگ داستان را می‌سازد.

نکات اخلاقی دیگری نیز در خلال داستان ذکر شده و خویشتن‌داری، فروخوردن خشم، احترام به والدین، گذشت، مقابله با ظالم، نیاز به رهبر و راهنما از مفاهیم ارزشمند کتاب است. 

در این داستان عموی گلبرگ به کانادا مهاجرت کرده و نویسنده با اشاره‌های گهگاه و جزیی به این موضوع، به آسیب‌های خانواده هنگام مهاجرت یکی از اعضا اشاره می‌کند.

مشکلات نوجوانان امروزی موضوع دیگری است که به آن پرداخته شده و فرار از خانه، یک شبه ره صد ساله رفتن و برخورد هیجانی با موضوعات، نمونه‌هایی از این دست است. داستان به‌روز است و شخصیت‌های داستان متناسب با شرایط و امکاناتی که تکنولوژی در اختیار آنها قرار داده است، از شبکه‌های اجتماعی و راه‌های ارتباطی جدید بهره می‌برند.

در این رمان تسلسل پشت هم اتفاقات را شاهدیم. ماجراها یکی پس از دیگری پیش می‌آید و گره‌هایی که در گذشته بوده با گره‌هایی که در خلال داستان پیش‌ می‌آید درهم تنیده می‌شود. روال اتفاقات نیز حالت منطقی دارد.

این رمان چندین شخصیت اصلی و فرعی دارد. گلبرگ نام قهرمان داستان است، مادرش، دوستش لیلا، آقا معلم، عزیز، سروش، پسر همسایه و هاله، دختر همسایه از دیگر شخصیت‌های کتابند که حضورشان در رمان پررنگ است.

 مشخصات ظاهری و خصوصیات اخلاقی شخصیت‌ها در خلال توصیف‌های مختلف بیان شده، شخصیت‌ها، پویاست و در خلال رمان بعضی شخصیت‌ها تغییر می‌کنند و اندکی متحول می‌شوند.

نویسنده از نام شخصیت‌ها نیز برای توصیفشان کمک گرفته، به عنوان نمونه نام شخصیت اصلی گلبرگ است و لیلا نام دختری است که عاشق فرهاد شده است. در دیالوگ‌ گاهی لهجه نیز دخیل شده است به عنوان نمونه استفاده از جخ که نشان از یک تکیه‌کلام محلی دارد.

نثر داستان ادبی و روان است. در این داستان با توصیفات زنده مواجهیم؛ توصیف پدر که در چنگال شیر اسیر شده برای پدری که در زندان است، تشبیه اضطراب به اسبی که به سینه لگد می‌زند، توصیف دختری که به بارگاه پادشاه می‌رود و غیره نمونه‌هایی از این توصیفات است. بین توصیفات ارتباط برقرار است. به‌عنوان نمونه در ابتدای داستان توصیف گلبرگ از وسایل کنار انباری می‌خوانیم که به یک شبح سیاه تشبیه شده و در قسمت میانی رمان متوجه می‌شویم گره اصلی داستان و مشکل قهرمان داستان ناشی از این وسایل است.

در جای جای داستان، نویسنده صحنه حاضر را به کمک داستان‌های قدیمی توصیف می‌کند. برای مثال به آلیس در سرزمین عجایب، پری دریایی، قورباغه سبز و غیره اشاره شده و میان داستان نیز از کتاب مین‌لی کمک گرفته و با ادبیات حاضر در آن تشابه‌سازی می‌کند. نام شاعرانه داستان آهنگین است و با محتوای داستان هم‌خوانی دارد. علاوه بر این با نثر توصیفی اثر مطابق است.

صحنه اصلی داستان، روستاست و توصیف مکان‌های روستا مثل کبوترخانه با جزییات همراه است. به کمک داستان‌های تاریخی، فضاها نیز ترسیم می‌شوند.

توصیف مکان‌ها اغلب از دو دیدگاه است یکی آنچه تصور یک نوجوان از فضاست و دیگری واقعیت مکان، به عنوان مثال توصیف دادگاه از دید گلبرگ و توصیف دادگاه واقعی است که با ذکر تفاوت‌ها همراه است. این رمان شانزده فصل دارد که هر فصل بر اساس محتوای آن نام‌گذاری شده است.

در بخشی از داستان می‌خوانیم:
«توی راهروی انباری‌ها که کنار پارکینگ بود، سرک کشیدم؛ انگار که بخواهم مطمئن شوم سروش آنجا نیست. لامپ راهرو خاموش بود و سایه وسایل مغازه سروش که روی هم تلنبار شده بود، مثل یک شبح سیاه و وحشتناک، ته راهرو، بین انباری ما و خودشان لمیده بود. ماه‌ها بود که نشسته بود آنجا و پوزخند می‌زد. یک دفعه شقیقه‌ام تیر کشید. حس کردم شبح سیاه، چنگال‌های سردش را دراز کرده و دارد گلویم را فشار می‌دهد، درست همان جا را که گلوله نخ‌گیر کرده بود. چشم‌هایم را بستم و نفسی را که توی سینه‌ام مانده بود، با صدا بیرون دادم. همه‌چیز زیر سر شبح سیاه بود؛ درست از همان موقع که سایه نحسش را روی زندگی ما و هاله‌اینها انداخت و همه‌یمان را بیچاره کرد. حالا خودش آن گوشه لم داده بود و به بدبختیمان نگاه می‌کرد.»

کتاب «پرواز اسب سفید»؛ نوشته سیده عذرا موسوی کتابی از مجموعه ادبیات دینی انتشارات به‌‌نشر است که اسفندماه 1400 همزمان با ولادت امام زمان(عج) از سوی این انتشارات به چاپ رسیده است.

مخاطب اصلی این کتاب نوجوانان‌اند ولی کتاب برای گروه‌های سنی بالاتر نیز خواندنی است. نسترن عنبری، تصویر روی جلد را تصویرگری کرده و سعید دین‌پناه طراح جلد و صفحه‌آرای این کتاب هستند. این رمان 188صفحه‌ای با شمارگان 2000 نسخه روانه بازار شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها