درحالیکه روح و مغز هم به غذا و رسیدگی نیاز دارد؛ میطلبد آن را همواره با مطالعه مطالب و کتابهای خوب تغذیه کنیم البته فرهنگپژوهان معتقدند که کتابنخوانی ایرانیها متاثر از این است که زیست آنها مبتنی بر فرهنگ شفاهی است و سیاستهای فرهنگی هم نتوانسته که این مردم علاقهمند به شنیدن و دیدن را به خواندن سوق دهد؛ با این وجود چند سالی است، رسم خوشایندی در کشور دارد باب شده تا هر کسی به سهم خود در توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی نقشآفرین باشد. آن هم عیدی دادن کتاب است.
رسمی که اگر تداوم یابد، چه بسا به رسوخ کتاب در بافتار فرهنگی جامعه کتابگریز فعلی کمک شایانی کند؛ علاوهبراین هرساله با فرارسیدن نوروز برخی نویسندگان و فعالان حوزه کتاب با هدف توسعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی، کتاب را برای مطالعه در نوروز پیشنهاد میکنند. این حرکت به مخاطبان کتاب کمک میکند تا براساس نظر اهال قلم و کتابشناس، کتابهای خوب را برای خرید و خواندن راحتتر بیابند.
این نویسندگان معتقدند که همه باید کمک کنند تا زمینه مناسب برای ترویج و نفوذ کتاب در لایههای جامعه تسریع شود و سرانه مطالعه کشور ارتقا بیابد. شوربختانه در سالی که گذشت، استان بوشهر در قعر سرانه مطالعه کشور قرار گرفت و این نشان میدهد که کتاب اولویت مردم این منطقه نیست. حال چگونه میتوان به این شهروندان کتابگریز اهمیت و جایگاه کتاب را یادآوری کرد!
احمد آرام، نمایشنامهنویس و داستاننویس بوشهری درباره اهمیت کتابخوانی به خبرنگار ایبنا گفت: بیشک هرکسی با کتاب زندگی کند، یعنی یک دوست بیخطر در کنار اوست. همیشه براساس اعتقاداتمان کتاب مورد علاقه خود را انتخاب میکنیم. همین تصمیم باعث میشود قدم در حیطه یک تفکر پویا بگذاریم. این تفکر، فضایی ایجاد میکند تا به خودباوری برسیم.
وی ادامه داد: البته همه چیز به اقتصاد خانواده بستگی دارد. باید عادت کنیم، بهطور مستمر هرماه در سبد خرید خانواده یک کتاب داشته باشیم. در نظر بگیرید اگر فرزند خود را از کودکی به کتابخوانی عادت دهیم، بدین طریق او را برای آینده واکسیناسیون میکنیم. از دید من، هر کتابی میتواند آینده را تضمین کند، چه از بُعد اندیشه و چه از نظر انتخاب راه و روش زندگی.
نویسنده «خوکچه بادنما» در پاسخ به این پرسش که آیا «فرهنگ شفاهی» مانع توجه مردم بوشهر به کتاب است یا خیر؟ گفت: از دید من این مساله در اقتصاد خانواده ریشه دارد. وقتی ناشر کاغذ مصرفی خود را از بازار آزاد تهیه و سهمیه اندکی را دریافت میکند و مساله تورم را هم داریم، ناگهان با افزایش قیمت کتاب روبهرو میشویم. عاشقان کتاب با جیبهای خالی فقط نظارهگر هستند. بازار نامتعادل است، قیمتها ثبات ندارند و مردم سعی میکنند از انتخاب «مغز» و انتخاب «شکم» یکی را برگزینند. دهه چهل و پنجاه که مثل حالا کتابفروش نداشتیم، میدانیم، بوشهر ستاد کار و کوشش ادبی بود و کتاب حرف اول را میزد. بهنظر من، مردم بوشهر به کتاب بیعلاقه نیستند؛ بلکه اقتصاد با آنها رفتار خوبی ندارد.
به عقیده آرام، این فرهنگ شفاهی فقط مربوط به بوشهر نیست. از زمان تسلط دنیای مجازی بر خانوادهها، رفتاها تغییر کرده است، چه رفتار اجتماعی و چه رفتار فرهنگی؛ چون اغلب در دنیای مجازی، خواهان به تعالی رساندن اندیشه خود نیستیم و برعکس، فضاهای سادهاندیشی را دنبال میکنیم، فقط بر هنر شنیداری و دیداری مسلط میشویم. ماحصل این رفتار چیزی جز کمحوصلگی نیست، بنابراین چنین آدمی کجا میآید بنشیند یک کتاب 200 صفحهای بخواند.
وی درباره اینکه در سال 1400 چه کتابهایی خوانده و این کتابها چقدر توانسته نظرش را به خود جذب کند، گفت: باید بگویم که داستان ایرانی از نظرم پنهان نبوده و به نظر من امسال نویسندگان زن بسیار فعال بودند. خوشبختانه توانستم کتابهای خوبی از آنها بخوانم؛ کتابهایی مثل «جان غریب» از ملاحت نیکی، «چشم سگ» از عالیه عطایی، «من، شماره سه» از عطیه عطارزاده، «ناشناس» نوشته پژند سلیمانی و «گذر» از نفیسه مرادی. اینها کتابهایی هستند که به دوستان هم سفارش میکنم، بخوانند. البته از ادبیات خارجی هم از نظرم دور نبوده که فهرست بالا بلندی است که از حوصله این گفتوگو خارج است.
آرام در ادامه با تاکید بر اینکه توصیه میکنم در تعطیلات نوروز 1401 داستان ایرانی بخوانید، تصریح کرد: ایران فلات گستردهای است؛ سرشار از باورهای بومی و مردمی و ما براساس چنین باورهایی به هویت خویش شکل میبخشیم تا جغرافیای زیستی خود را مطرح سازیم. نویسنده ایرانی از این راه میتواند یک زبان مشترک خلق کند تا از بوم خود حراست کند. اگر همه اینها در داستان اتفاق بیفتد، داستان ایرانی از خودشگفتی فاصله میگیرد. به همین دلیل باید داستان ایرانی بخوانیم تا به خود برسیم.
نویسنده «حلزونهای پسر» در معرفی جدیدترین کتاب خود گفت: کاری که هماکنون آماده چاپ دارم و هنوز به ناشر نسپردهام، رمانی است درباره مصائب اجتماعی. این رمان «شبی که اِنتو با درد خویش آشنا شد» نام دارد و یک اثر آخرالزمانی است که موضوع آن مربوط به یکجور تاریکی هولنک است که در ادامه سپیدهدم، گم میشود. این تاریکی برآمده از مشکلات جهانی است که ختم میشود به یک ویروس کشنده؛ ویروسی که تمثیلوار آدمها را به بند میکشد.
نظر شما