معصومه هوشمند معتقد است که مادران شهدا، ستارگان آسمان سرزمین ما هستند و حضور بسیار ارزشمندی بین ما دارند. باید تا زمانی که آنها را از دست ندادهایم، بتوانیم خاطرات و شیوههای زندگی و تربیت فرزند آنها را به تصویر بکشیم.
«چارقدی پر از ماهی گلی»، روایتهایی است از خاطرات مادر شهیدان موسی کاتبی، علی اکرامی، فرزاد مسافری، محمدرضا یزدی یحییآبادی، عبدالرضا مجیدی، رضا و حسین رایکا، اسحاق اسطحی، غلامشاه ذاکریقشمی و علیرضا آرمات که موضوع اصلی هر یک از روایتهای این کتاب، گفتن از حس و حال و لحظههایی است که هر کدام از مادران شهدا در زمان جنگ تحمیلی تا زمان شنیدن خبر شهادت فرزندشان تجربه کردهاند.
در ادامه گفتوگوی ایبنا با معصومه هوشمند، نویسنده این کتاب را میخوانید.
تألیف کتاب «چارقدی پر از ماهی گلی» چگونه شکل گرفت و نخستین جرقههای آن چگونه و کجا زده شد؟
کتاب «چارقدی پر از ماهیگلی»، پیشنهاد حوزه هنری استان هرمزگان بود و از آنجا که مدتها بود که با حوزه هنری و بخش ادبیات و پایداری دفاع مقدس همکاری داشتم، چندین کار به من پیشنهاد شده بود و چون حوزه کاری من، بخش فرهنگی بانوان است، بسیار علاقهمند بودم که کاری که در حوزه مادران و یا زنان است را انتخاب کنم، بنابراین کتابی که خاطرات 9 مادر شهید از شهدای استان هرمزگان بود را انتخاب کردم و اسم کتاب هم در نهایت «چارقدی پر از ماهی گلی» انتخاب شد.
کار نوشتن کتاب چه مدت طول کشید و جمعآوری اطلاعات و مصاحبهها به چه صورت انجام شد؟
نوشتن کتاب تقریبا یکسال طول کشید. تعدادی از مصاحبهها بهصورت آرشیو موجود بود، ولی با توجه به اینکه در مصاحبهها کلیگویی شده بود، دوباره مصاحبههای تکمیلی گرفته شد و با مادران شهدا دیدارهایی داشتیم و توانستیم به بخش زندگی مادران نیز اشاره کنیم، در حالی که در مصاحبههای قبلی، تمرکز بر روی فرزندان آنها بود. در این کتابها ابتدا به زندگینامه مادران پرداخته شده و در نهایت به زندگی شهدا اشاره میکند.
استقبال از کتاب چگونه بوده و چه بازخوردی از طرف مخاطبان نسبت به این کتاب دریافت کردهاید؟
مدت زمان زیادی نیست که این کتاب چاپ و توزیع شده است، ولی در همین فرصت کم هم از جانب خانوادههای شهدا و همچنین کسانی که کتاب را رؤیت کردهاند بازخوردهای خوبی گرفتهایم و این کتاب از این جهت که به زندگی مادران شهدا پرداخته که با شرایط سخت در دوران قبل از انقلاب، فرزندانی را پرورش دادهاند که توانستهاند، عرق به آب، خاک، میهن و ارزشهای دینی و ملی خودشان داشته باشند، مورد توجه خواهد بود.
اهمیت پرداختن به موضوع خاطرات مادران شهدا چیست و مهمترین مطلبی که این کتاب با مخاطبان درمیان میگذارد چه موضوعی است؟
مادران شهدا ستارگان آسمان سرزمین ما هستند و با توجه به اینکه سن مادران شهدا سن بالایی است و هر لحظه ممکن است آنها را در بین خودمان نداشته باشیم، بنابراین حضور بسیار ارزشمندی را در بین ما دارند که باید به آنها پرداخته شود و تا زمانی که آنها را از دست ندادهایم بتوانیم خاطرات و شیوههای زندگی آنها را به تصویر بکشیم و همچنین شیوههای آنها را در تربیت فرزند برای دیگران به نمایش بگذاریم.
در واقع مهمترین مطلبی که این کتاب میخواهد به مخاطبان خود بگوید، این است که بسیار مهم است که بتوانیم از مادرانی که خاطراتشان را در این کتاب بیان کردهاند، الگوبرداری کنیم، زیرا این مادران هم مثل همه مادران دیگر، مهمترین افراد زندگیشان و عزیزانشان را راهی میدانی کردند که میدانستند خطرات بسیار زیادی در آن وجود دارد و احتمال بازگشتشان خیلی کم است، ولی بخاطر ارزشهای دینی و ملی که هم در خود و هم در فرزندانشان پرورانده بودند، توانستند بر احساساتشان غلبه کنند و فرزندانشان را برای دفاع از میهن و ارزشهای ملی و دینی خود راهی میدان جنگ کنند.
سالهاست که ادبیات دفاع مقدس بیشتر معطوف به خاطرهنویسی شده است. به عنوان نویسندهای که هم در حوزه خاطرهنویسی و هم در حوزه داستان فعالیت کردهاید، فکر نمیکنید که زمان آن رسیده تا از منظر داستانی به موضوع دفاع مقدس بیشتر پرداخته شود؟ آن هم با در نظر گرفتن این موضوع که عموما مخاطبان امروزی با زبان داستانی بیشتر همراه هستند.
در ادبیات پایداری دفاع مقدس، بالاخره بنمایه کار بر اساس خاطرات شفاهی نوشته میشود یا معمولا با زندگینامههای خودنگاشت مواجه هستیم که رزمندگان، لحظات جنگ و دفاع مقدس را که با گوشت، پوست و استخوانشان لمس کردهاند، نگاشتهاند، ولی در عین حال، بنمایه کار که همان بحث خاطره است و بر اساس روایتهای واقعی و حقیقی شکل میگیرد، اگر بتوانیم روایت آنها و روال کار را به شکل داستانی نگارش کنیم، قطعا بر جذابیت و گیرایی کار افزوده میشود و مخاطب با انگیزه بیشتری اثر را دنبال میکند.
کتاب «چارقدی پر از ماهی گلی»، به شیوه داستانی ماجرا را روایت میکند و معمولا از زمان تولد یا کودکی مادر شهید شروع میشود و بخشی از زندگی تا زمان ازدواج و بعد به مراحل تولد فرزندان میپردازد و سپس به موضوع مجاهداتهای شهید و شهادتش اشاره میشود. درواقع سعی کردهام روال کار شیوه داستانی باشد تا اینکه بتواند مخاطب را به دنبال خود بکشاند و انگیزه بیشتر برای خوانش در مخاطب ایجاد کند.
نوشتن در حوزه دفاع مقدس تا چه میزان به نسل جوان ما تاثیرگذار بوده است؟
نسل جوان ما امروزه بهدنبال الگو است و دوست دارد خود را شبیه افرادی کند که رفتار آنها را میپسندد و دوست دارد، بنابراین برای اینکه بخواهیم شهدا را برای نسل جوان امروز ملموس کنیم و به آنها بفهمانیم که آنها نیز دقیقا دارای همین روحیات بودهاند و همین احساسات، شور و نشاط جوانی را تجربه کردهاند، ولی در عین حال توانستهاند بین حق و باطل، راه حق را انتخاب کنند، در این خصوص باید بتوانیم به شیوهای مطالب را برای آنها بیان کنیم که برایشان ملموس و قابل دسترس باشد.
در بین کتابهایی که در این سالها به نگارش درآمده است، این شرایط رعایت شده؛ یعنی نسل جوان امروز وقتی کتابی را مطالعه میکند، سعی میکند زندگی مادرانش را در آن ببیند و یا خودش را شبیه آن جوان تصور کند و ما این را در کتابهای «دختر شینا»، «دا»، «پوتینهای مریم» و «خاطرات ایران» خیلی خوب میتوانیم لمس کنیم. هرکدام از کتابها میتواند برای ما تجسم یک جوان 16، 17 یا 20 ساله باشد که درواقع با وجود احساسات جوانی، ولی در عین حال در انتخاب راه به اشتباه نمیافتند و راه حق و حقیقت را با شور و نشاط و در عین حال با درستی طی میکنند و در مسیری که در آن قدم می گذارند با اطمینان مسیر را طی میکنند و احساس پشیمانی ندارند پس بدون شک آثاری که به نگارش درآمده توانسته بر روی نسل جوان اثرگذار باشد که اگر اینگونه نبود، الان جوانان مدافع حرم را شاهد نبودیم. خیلی از این افراد به شهدا و رزمندگان دفاع مقدس تأسی میکنند که این مسیر را طی کردهاند.
اگر بخواهیم از کلیشهها دوری کنیم، چه نکاتی از زندگی شهید را باید بنویسیم تا برای مخاطب تازگی داشته باشد؟ به نظرتان چه زمانی نویسنده در این مسیر موفق خواهد شد؟
در بحث زندگی شهدا با توجه به اینکه بر اساس خاطرات شفاهی نوشته میشود، بنابراین نمیشود در خاطرات دست برد، ولی حقیقت ماجرا این است که خیلیوقتها نویسندگان سعی میکنند یک زندگی رویایی از شهدا به نمایش بگذارند. در حالی که ما نیاز داریم هنگام نگارش کتاب به نکاتی اشاره کنیم که آن را برای نسل جوان و مخاطب امروز ملموس کند و به او یادآور شویم که جوان دیروز که سعادت و شهادت امروز را کسب کرده، انسانی بوده با تمام شور، اشتیاق، احساسات و عواطف جوانی که در وجود خود او هم وجود دارد، ولی توانست با کنترل امیال، راه درست را تشخیص دهد و پای انتخابش بایستد و همچنین خانواده شهدا؛ یعنی والدین شهید و مخصوصا مادران شهدا که دارای همان غلیان احساسات مادران امروز هستند و هیچ تفاوتی بین مادری که آن زمان بوده با این زمان وجود ندارد، چه بسا مادران در آن دوران احساسات، عواطف و وقت بیشتری را صرف پرورش فرزندانشان کردهاند، بنابراین باید سعی کنیم تمام اینها را به شکل واقعی و ملموس برای جوان امروز در کتاب ترسیم کنیم.
جوان امروز باید بتواند به جای قهرمان کتاب، خود را تصور کند و بتواند با آن شخصیت همذاتپنداری کند و بداند که اگر در همچین موقعیتی باشد چه مسیری را انتخاب میکند. بنابراین در این خصوص باید قلم نرمی برای نگاشتن وجود داشته باشد و سعی کنیم به نکات ظریف و دقیقی از زندگی انسانهای آن زمان اشاره کنیم که چگونه مثل یک انسان معمولی زندگی میکردند؟ با دوستانشان چگونه رفتار میکردند؟ و چه گعدههایی داشتند؟ و بعد در نهایت به اینجا برسیم که چگونه توانستند مسیر موفقیت را اگرچه همراه با طی کردن سختیها بوده طی کنند و از انتخابی که داشتهاند راضی بهنظر میرسیدند و همچنین خانوادههای آنها که سالهاست از شهادت فرزندانشان میگذرد از این حق انتخابی که برای فرزندانشان قائل شدهاند احساس رضایت میکنند و برای انتخاب فرزندانشان احترام قائل شدهاند.
امید است که در سالهای پیشرو بتوانیم فرصتها را دریابیم و بتوانیم به ثبت و ضبط خاطرات افرادی از خانواده شهدا که هنوز در کنار ما هستند، بپردازیم و این فرصت طلایی را از دست ندهیم تا در فرصت مناسب بتوانیم به نگارش آثار بپردازیم و چهرههای حقیقی آنها را در قالب داستانهای جذاب برای مردم به نگارش دربیاوریم.
نظر شما