شنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۶
«نیوتن زیر درخت گردو» و کنکاش حول مفهوم مرگ/ اخلاق از دغدغه‌های اصلی این رمان است

لیلا صبوحی درباره آخرین رمان خود می‌گوید: «نیوتن زیر درخت گردو» داستان دو خواهر دوقلوست که یکی از آن‌ها فوت شده (صبا) و ذهن خواهر دیگر(صنم) درگیر مساله چیستی مرگ است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، «نیوتن زیر درخت گردو» رمانی‌ است سرشار از پرسش‌هایی که همواره ذهن بشر در قالب مفاهیم و بحث‌های فلسفی و دینی به آن پرداخته است، روایتی از مرگ، کنکاش در چیستی پس از آن و معاد. لیلا صبوحی در این رمان با الهام از تجربه‌هایی که در زندگی شخصی‌اش داشته، ضمن روایت داستان اصلی، به مفاهیمی که به آن‌ها باور دارد می‌پردازد و می‌گوید: «یکسری از مفاهیم برای من اهمیت بنیادین دارد مانند خانواده، اخلاق و پایبندی به خانواده که از دغدغه‌های اصلی من هستند و طبیعی‌ است که در رمان به آن‌ها پرداخته شده باشد.»

وی معتقد است که حتی پرداختن به مسایل شخصی هم می‌تواند جنبه اجتماعی و انسانی بگیرد و می‌گوید: «همه ما شخصی می‌نویسیم منتها این خودِ شخص‌ها هستند که گاهی اوقات نگاه‌شان نگاه جامع‌تری است و گاهی خیلی منحصر به خودشان و دغدغه‌های تنها خودشان است، بنابراین نمی‌تواند آنچنان عمومیت قابل توجهی پیدا کند.» در ادامه این گفت‌وگو می‌خوانیم: 
 
کتاب «نیوتن زیر درخت گردو» داستانی چندلایه دارد که در عمیق‌ترین لایه‌های آن به مفاهیم کهنی همچون مرگ می‌پردازد. ابتدا کمی درباره درون‌مایه کتاب بگویید.
اگر نخواهم به داستان ورود کنم و تنها به درون‌مایه و دغدغه‌های فکری‌ام در نگارش این کتاب بپردازم، باید به کنکاش در موضوع مرگ و چیستی پس از مرگ اشاره کنم. «نیوتن زیر درخت گردو» داستان دو خواهر دوقلوست که یکی از آن‌ها فوت شده(صبا) و ذهن خواهر دیگر(صنم) درگیر مساله چیستی مرگ است، به این ترتیب سوال‌های همچون «پس از مرگ چه اتفاقی رخ می‌دهد و چه بر سر آدم می‌آید؟!» مطرح می‌شود. بنابراین در مسیر داستان گاهی به مفهوم معاد اشاره شده است. گاهی سوالی برای صنم مطرح می‌شود، گاهی پاسخی داده می‌شود و همچنان در سردرگمی به سر می‌برد؛ البته او جواب قطعی برای سوال‌هایش پیدا نمی‌کند؛ اما کنکاش می‌کند.
بحث اخلاق مساله دیگری‌ است که از دغدغه‌های من در نگارش این کتاب بود. بحث اخلاق برای من مساله بسیار پررنگی بود و پرهیزگاری یکی از ارزش‌هایی‌ است که برای من بسیار حائز اهمیت است و در این کتاب نیز به آن پرداخته شده است.
 
از ایده، چگونگی شروع و شکل‌گیری رمان «نیوتن زیر درخت گردو» بگویید.
من سه رمان دارم که یکجورهایی به هم پیوسته هستند و شخصیت‌ها و فضاهای مشترکی دارند. وقتی اولین کتابم به نام «پاییز» را نوشتم، کتاب دومم به نام «سیاوش اسم بهتری بود» سال‌ها قبل از آن به شکل یک داستان کوتاه نوشته شده بود. حول و حوش همان سال‌ها کتاب «نیوتن زیر درخت گردو» هسته اولیه‌ای داشت که داستان کوتاهی شد و در جشنواره‌ای شرکت کرد. منتها من تصور نمی‌کردم که داستان‌های کوتاه من قرار است روزی بلند شوند و هر کدام به عنوان رمانی منتشر شده و از همدیگر و رمان «پاییز» شخصیت قرض بگیرند و به این‌گونه به حیات‌شان ادامه دهند؛ اما این اتفاق افتاد. من همزمان که رمان اولم را برای انتشار به ناشر دادم، مجموعه داستانی داشتم که نیمی از آن را یک داستان بلند -که بعدها تبدیل به رمان «نیوتن زیر درخت گردو» شد- و نیمی دیگر را 5 یا 6 داستان کوتاه شامل می‌شد که این مجموعه هم در آن دوران از نشر چشمه برای چاپ تایید گرفته بود؛ اما گفتند که حجم کتاب کم است و باید کمی به آن افزوده شود. به هر حال دیدم که نصفِ کتاب است و به دلم ننشست که به این صورت منتشر شود. بعد از آن داستانی از این مجموعه را طولانی‌تر کردم که بعدها رمان «سیاوش اسم بهتری بود» شد و دو داستان بلند را در یک کتاب قرار دادم که دیدم باز هم به دلم نمی‌نشیند. و در نهایت هر کدام از این دو داستان استقلال یافتند و توانستند به شکل یک کتاب مطرح شوند. سال‌ها نگارش این دو کتاب به طول انجامید، بارها بازنویسی شد و مطالبی به آن افزوده یا کاسته شد. ایده‌هایی به آن وارد شد و در نهایت به این شکل درآمد.



شما در این کتاب به موضوعی پرداخته‌اید که اندیشه و تفکر بسیاری می‌طلبد. از نظر ذهنی موضوع این کتاب چه میزان دغدغه شخصی شما بود و چقدر شما را به چالش کشیده است؟
از زمان شکل‌گیری این رمان که به اوایل دهه 90 بازمی‌گردد، داستان در ذهن من کلید خورد. سال 1390 پدر همسرم را که سال‌ها با ما زندگی می‌کرد و مدت 12 سال با همدیگر همخانه بودیم، درست در خانه ما و در مقابل چشمان من از دست دادیم و این مساله ذهنم را بسیار به چالش کشید. دو سال بعد از این اتفاق، برادرزاده همسرم که جوان بود، تصادف کرد، مدتی در کما بود و فوت شد. تا پیش از آن این سعادت را داشتم که مرگ را در اطرافیان نزدیکم لمس نکرده بودم ولی این دو اتفاق چالش بزرگی برای ذهنم بود. در همان سال‌ها داستان «نیوتن زیر درخت گردو» و پرداختن به مساله مرگ در آن در ذهن من شکل گرفت اما وارد شدن به بعد عاشقانه داستان که بعدها به آن اضافه شد و پرداختن به مسائل اخلاقی در این رمان، مواردی هستند که دوستانی که من را می‌شناسند می‌دانند که یکسری از مفاهیم برای من اهمیت بنیادین دارد مانند خانواده، اخلاق و پایبندی به خانواده که از دغدغه‌های اصلی من هستند و طبیعی‌ است که در رمان به آن‌ها پرداخته شده باشد. 

توجه به فردگرایی و کم‌رنگ شدن دغدغه‌ها و مسایل اجتماعی روز جامعه در داستان‌های امروز ایرانی یکی از نقدهایی است که برخی از نویسندگان و منتقدان به آن اشاره دارند، تحلیل شما در این باره چیست؟ به نظر شما نوشتن در فضاهایی تازه با نگاهی نو تا چه میزان می‌تواند در میزان استقبال از آثار ادبی تاثیرگذار باشد؟
طبیعتا مخاطب همواره دنبال آثاری‌ است که حرف تازه‌تر و جدیدتری داشته باشد. وقتی یک حرف خوب (حتی خیلی خوب) مدام تکرار شود، ذهن به دنبال آن است که این‌بار از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کنم تا نظرات دیگر را درباره آن مساله بدانم. حتی پرداختن به مسایل شخصی هم می‌تواند جنبه اجتماعی و انسانی بگیرد. گاهی اوقات مساله شخصی من، مساله من به تنهایی نیست و می‌تواند دغدغه افرادی هم‌سن من و هم‌زمان با من در جامعه‌ای که در آن زیست می‌کنم و جهانی که در آن زندگی می‌کنم، باشد. حتی این‌که چگونه و چطور به مساله شخصی پرداخته شود نیز مهم هست. همه ما شخصی می‌نویسیم منتها این خودِ شخص‌ها هستند که گاهی اوقات نگاه‌شان نگاه جامع‌تری است و گاهی خیلی منحصر به خودشان و دغدغه‌های تنها خودشان است، بنابراین نمی‌تواند آنچنان عمومیت قابل توجهی پیدا کند.

نقش و تاثیر جوایز ادبی را در تبلیغ و معرفی آثار چگونه ارزیابی می‌کنید؟ جوایز ادبی در قبال برگزیدگانش چه وظایفی برعهده دارد؟
حضور جوایز ادبی لازم و ضروری است و من معتقدم که جوایز در همه بخش‌ها همچون فرهنگی، هنری، ورزشی و غیره یکی از نشانه‌های پویایی است. با این حجم کتابی که امروزه خلق، چاپ و منتشر می‌شود که قابل مقایسه با دهه 40 و 50 نیست -که چاپ آثار به قدری محدود بود که خواننده وقت داشت تا آثار قابل توجه را بخواند- در نتیجه وقتی این رقابت‌ها و رویدادها وجود نداشته باشد، خواننده از کجا و چگونه باید آثاری را که مورد توجه قرار گرفته‌اند، تشخیص دهد. من معتقدم که قطعا حضور جوایز ادبی لازم است و هر کشوری که تعداد این قبیل رویدادهای فرهنگی در آن‌ها بیشتر بوده و تنوع بیشتری داشته باشد، قطعا به پیشرفت و پویایی هنر، ادبیات و حوزه‌ها و رشته‌های دیگر کمک خواهد کرد. هرکسی با طرز فکر و گروه خاصی که دارد، جوایز را برگزار می‌کند و همیشه انتقادهایی وجود دارد که شما تنها دوستان خودتان و باند خودتان و طرفدارهای خودتان را می‌بینید، ولی جلوی هیچ کسی را نگرفتند که شما هم جایزه خودت را برگزار نکن. یک عده با جایزه‌ای با مبلغی بسیار کوچک و حتی بدون مبلغی، می‌توانند دور هم جمع شوند و بگویند ما کتاب‌های امسال را خواندیم و نظر ما این بود. کسی جلوی نظر دادن ما را نمی‌گیرد که چرا شما نظر دادید؟ چرا شما انتخاب کردید؟ بنابراین هرچه تعداد جوایز ادبی بیشتر باشد و سلیقه‌های بیشتری را نمایندگی کند، به نظر من اتفاق بهتری است. اما اگر یک جایزه ادبی واقعا بخواهد مفید واقع شود و منشا تاثیرگذاری باشد، من گمان می‌کنم که اتفاقا بعد از اختتامیه جوایز است که باید حمایت انجام شود. برای مثال مسئولان جوایز ادبی چه در نشست‌ها و مراسم‌های حضوری و چه در نشست‌های مجازی، برنده‌ها و یا نامزدهایش را دعوت کند و درباره کتاب گپ‌وگفتی با نویسنده اثر داشته باشد. همچنین داورهایی که آثار را مطالعه کردند با صاحب آثار برگزیده صحبت کرده و کار را بررسی کنند. این‌ها کارهایی هستند که می‌توانند تاثیر جوایز ادبی را دو چندان کنند. اما به طور کل من هر رقابتی را با هر گرایشی و به هر صورتی مثبت ارزیابی می‌کنم و قدردان هستم.    

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها