بازگشت به قرآن در گفتوگو با شریف لکزایی:
مهجوریتزدایی از قرآن باید از متن جامعه و نهادهای غیر رسمی خلق شود
اندیشمندی مانند سید موسی صدر بر این نظر است که خود قرآن واجد فلسفهای خاص است با عنوان فلسفه اسلام است که میتواند تولید و مورد بهره برداری قرار گیرد اگرچه تا کنون هم تولید نشده است.
رابطه قرآن کریم به عنوان یک کتاب آسمانی با مسلمان زیستکننده در جهان امروز به چه شکل است؟
به تعبیر امام موسی صدر، قرآن مهم ترین متن و معتبرترین متن برای انسان مسلمان است. از این رو تمامی ابعاد زندگی یک انسان مسلمان با رجوع و عمل به قرآن تحت تاثیر قرار میگیرد و بالطبع زندگی انسان نیز معنادار شده و سبک زندگی خاصی پدیدار میشود. از این رو این انتظار هست که انسان مسلمان برای لحظه لحظه زندگی خویش به قرآن رجوع کند و از قرآن رهنمود بگیرد. بنابراین میتواند رابطهای معنادار و تاثیرگذار شکل گیرد. باور به این که قرآن بتواند زندگی و زیست انسان مسلمان را در دوره معاصر شکل دهد البته بسیار مهم است. فهم امروزین از قرآن داشتن نیز بسیار مهم است که البته با جهد و کوشش و آشنایی با معیارهای زبانی و دانشهای اسلامی فراهم میآید. گرچه به تعبیر سید موسی صدر هر کسی با رجوع به قرآن بهره خویش را خواهد برد اما زندگی قرآنی داشتن و معنادار کردن زندگی با آموزههای قرآنی نیازمند سعی و تلاش بیشتری است.
آنچه قرآنپژوهان سنتی در تفسیر اجتماعی دنبال کردهاند بازگشت به قرآن بوده است یعنی معتقد بودند علت عقبماندگی مسلمانان این است که به مضامین قرآن عمل نکردهاند لذا باید دنبال مضامین اصلی آن بروند و از آن بهره ببرند، به همین دلیل هم گفتمان تفسیر عصری و اجتماعی قرآن کریم از سوی سیدجمال الدین اسدآبادی رقم میخورد و تفسیر قرآن وارد مرحله جدیدی از حیات خودش میشود. با همه این تفاسیر در برههای شعار بازگشت به قران با گسست مواجه شد. امروز چگونه این شعار میتواند دوباره معنا یابد؟ علاوه بر این آیا ما میتوانیم صرفا با بازگشت به قرآن به راهکارهای عملیاتی برای خودمان دست پیدا کنیم؟ آیا این نگاه، ما را با نگاه گرایش هایی همانند سلفی روبه رو نمیکند؟
یک تفاوت اصلی در اینجا است که این نگاه خودش را همانند مسلمان چهارده قرن پیش مخاطب قرآن میداند و به همان مقدار فهم خود که مبتنی بر معیارهای فهم زبان و ادبیات عربی است را معتبر میداند و به تعبیر سید موسی صدر، با توجه به رشد معارف بشری چه بسا بهتر از مسلمان صدر اسلام هم قرآن را بفهمد و میفهمد. زیرا با این که قرآن برای هدایت و تربیت انسان است اما بخشی از آموزههای قرآن نیز غیبی و علمی است که با گذشت زمان پدیدار گشته است. بنابراین اینجا فهم این انسان که بر اساس قواعد زبانی معتبر استوار شده نیز اهمیت و چه بسا اعتبار مییابد. فهم سلفی تنها فهم مسلمان صدر اسلام را معتبر میداند و تمنای بازگشت بدان را دارد و گویا فهم و عقل خویش را که در طی قرون تحول و ارتقای معرفتی یافته است متوقف و تعطیل کرده است در حالی که در فهم متفکران مورد بحث از سیدجمال تا کنون، فهم متفکر و عقل او نیز معتبر تلقی شده و اعتبار مییابد.
مطلب دیگر در این زمینه این است که از دوره ملاصدرا و طیف متفکران مسلمان متاثر از ایشان، ما با سنخی از تفسیر قرآن مواجهیم که پشتوانه قوی معرفتشناسانه و هستیشناسانه فلسفی دارد. این فهم فلسفی که طبعا به دور از آغشتگیها و اصطلاحات فلسفی است، به فهمی روزآمد و فهمی اجتماعی از قرآن منجر میشود. بنابراین بازگشت به قرآن که این طیف از متفکران مسلمان از ملاصدرا تا سید جمال و علامه طباطبایی و مطهری و سید موسی صدر و امام خمینی دنبال میکنند واجد یک پشتوانه قوی عقلی و دستگاه منسجم فلسفی است که در سایر نحلههای مسلمان کم تر دیده میشود. البته اندیشمندی مانند سید موسی صدر بر این نظر است که خود قرآن واجد فلسفهای خاص است با عنوان فلسفه اسلام است که میتواند تولید و مورد بهره برداری قرار گیرد اگرچه تا کنون هم تولید نشده است.
مطلب سوم این است که بیداری مسلمین و بیداری انسان گرچه از دوره سید جمال الدین اسد آبادی طرح شده و ایشان به عنوان سرسلسله بیداری اسلامی نام بردار شده است اما حداقل دو قرن قبل از ایشان ملاصدرا افزون بر تفسیر قرآن خود با نگارش رساله ایقاظ النایمین، به معنای بیدار کردن خفتگان، پرچم بیداری انسان را افراشته است. البته امام موسی صدر نیز بر این نگاه تاکید کرده و کار خویش را در تداوم اقدامات ناتمام سید جمال تعریف می کند. به هر صورت این موضوع به ویژه در میان طیفی از متفکران مسلمان که وامدار حکمت متعالیه هستند به طور جدیتری مورد تامل و مباحثه قرار گرفته است.
در جامعه و مشخصا جامعه قرآنی شاهد فعالیت افراد و گروههایی هستیم که با استناد به آیاتی که در آنها دعوت به تدبر در قرآن کریم شده در پی عمومیسازی فهم قرآن هستند. این گروهها و افراد که از عنوان تدبر هم در فعالیتهای قرآنی خود استفاده می کنند جریانی قوی را در سطح جامعه ایرانی شکل دادهاند که لازم است فعالیتهای آنها مورد بحث و بررسی قرار گیرد. لطفا در این باره توضیح دهید. اساسا عمومی سازی فهم قرآن چه قدر ضرورت دارد؟
اگر معتقد باشیم که قرآن برای عموم جامعه مسلمان و عموم انسان ها نازل شده است و مهمترین متن انسان مسلمان است و در زندگی او تاثیرگذار است بنابراین می توان از عمومیسازی فهم آن نیز سخن گفت و رجوع به آن را تجویز کرد. اما شرط اصلی این عمومی سازی به تعبیر سید موسی صدر این است که فهم برخواسته از قرآن مبتنی بر معیارهای زبان و ادبیات عربی باشد. نمیتوان فهمهای برخلاف این معیارها را مورد توجه قرار داد. افزون بر این که هر فردی به اندازه دانش و معرفت خویش از قرآن بهره میبرد و راه بهرهبرداری از قرآن نباید مسدود شود. علاوه بر این که باور به تاثیر قرآن در زندگی میتواند به عمومیسازی آن مساعدت کند.
آیا ما در این سالها واقعا تلاشی برای مهجوریت زدایی از قرآن انجام داده ایم و اگر بله در این عرصه چه نمرهای میتوانیم بگیریم؟
تلاشهایی انجام گرفته که درخور تقدیر است ولی به خلق جامعه قرآنی منتهی نشده است. درواقع این مهجوریتزدایی بیشتر از جانب رسمی و با پشتوانه نهادهای رسمی حکومتی صورت گرفته است در حالی که باید از متن جامعه و نهادهای غیر رسمی خلق و هستی بیابد و طبعا جوشش اجتماعی داشته باشد. به تعبیری تبدیل به خواستی عینی و اجتماعی گردد و از این طریق بسط و گسترش یابد. در غیر این صورت توان تاثیرگذاری نخواهد داشت و صرفاً تبدیل به امری رسمی و دولتی میشود که فاقد پشتوانه مردمی است. عمومیسازی فهم قرآن و باور به تاثیر قرآن در زندگی به نحو واقعیتری می تواند به این مساله کمک نماید.
کاربست دانشهای جدید در مطالعات قرآنی چگونه است؟
بر اساس نظر برخی از مفسران مانند سید موسی صدر هر مقدار دانش انسان افزایش یابد، معارف و دقایق بیشتری از قرآن را دریافت می کند. اما این که کاربست این دانشها چگونه باشد، طبیعتا باید بر اساس منطق فهم قرآن و ضوابط رایج این فهم و تفسیر اتفاق بیفتد که مشمول تفسیر به رای نباشد. البته این مساله در عین حال نباید مانع ارائه فهمهای جدید از آموزههای قرآن باشد.
با توجه به اینکه امروز کارد نیهیلیزم به عمق استخوان بشر مدرن نشسته است، قرآن چه معنابخشی میتواند به زندگی داشته باشد؟
این پرسش برای پاسخ یابی مجال بیشتری نیاز دارد و نیازمند تامل بیشتری است. درواقع قبل از رجوع به قرآن این پرسش باید پاسخ یابد که دین چه نقشی در زندگی انسان معاصر دارد و چه خلایی از این انسان را پر میکند. بر اساس دیدگاه شخصیتی مانند سید موسی صدر، دین و حاملان دین باید در صدر قافله تمدن معاصر حضور داشنه باشند و انسان و جامعه انسانی را رهبری کند. درواقع نگاه اجتماعی به دین باید بتواند در فرایند تربیت انسان معاصر نقش بیشتری ایفا کند و مشکلات و معضلات و نیازهای او را پاسخ دهد. در این صورت است که دین و قرآن نقشآفرین و تاثیرگذار خواهد بود و به تعبیر صدر با رجوع به قرآن تمدن نوینی خلق و هستی خواهد یافت. این قرآن افزون بر معنابخشی زندگی و معنادار کردن زندگی، نیازهای اساسی انسان در مسیر خلق تمدن را حل و رفع خواهد کرد. برای نمونه تا آنجا که اطلاع دارم، تفسیر قرآن امام موسی صدر در این زمینه قابل توجه است که چگونه این آموزهها را برای انسان معاصر معنادار کرده است و به نقد تمدن غرب مبادرت ورزیده است.
نظر شما