یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۰
این کتاب را بخوانید تا بدانید در سَرِ نوجوان‌های امروزی چه می‌گذرد!

مرضیه فعله‌گری معتقد است: آدم‌ها و ماجراهای «رونی یک پیانو قورت داده» در زندگی و جان و جهان نوجوان امروز ریشه دارد؛ نوجوانی که ساکن این سرزمین است و دغدغه‌هایی دارد متفاوت از نسل پیش از خود. او چشم و دهانش را بر چشم و دهان یک نوجوان مثالی امروزی گذاشته تا او بیاید قصه‌اش را برای ما بگوید نه یک نویسنده چهل ساله که سعی می‌کند از خاطراتش بنویسد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در این دو سالی که رمان نوجوان «رونی یک پیانو قورت داده» نوشته تیمور آقامحمدی توسط انتشارات مهرک (سوره مهر) منتشر شده، بازخوردهای فراوانی درباره‌اش دیده‌ام؛ از نظر مخاطبان نوجوان و جلسات نقد و بررسی تا یادداشت‌ نویسندگان سرشناس و مقاله‌ تخصصی در مجلات دانشگاهی درباره آن. به‌رغم وجود کرونا و توزیع نه‌چندان مطلوب، می‌شود به استقبال مخاطبان از این اثر با تیراژی واقعی در مقایسه با سایر آثار منتشرشده در این برهه اشاره کرد. به نظر من یکی از دلایل این توجه را می‌توان رعایت درست «نگاه کانونی روایت» آن دانست.
 
همه‌چیز از یک کلیپ دو دقیقه‌ و چهارده ثانیه‌ای به نام «یه ذره عاشق باش» شروع می‌شود، فیلمی از دختری به نام رونی. این کتاب شرحی است بر آن کلیپ و کسانی که در آن حضور دارند. رونی یک دختر چهارده ساله است و با پدر غیرعادی‌ و برادر کوچک فندقی‌اش، شاهرخ زندگی می‌کند. او به جشن تولد عجیب و غریب بهار، هم‌مدرسه‌ای‌اش دعوت شده؛ اما یک مشکل بزرگ دارد: سه سال است که نتوانسته در هیچ تولدی شرکت کند، دقیقاً از زمانی که مادرش درست روز تولد او از دنیا رفته. چهار هفته به تولد مانده و رونی تصمیمش را گرفته: به هیچ‌وجه پا توی آن جشن نمی‌گذارد. رونی شخصیت خاص خودش را دارد. خودش می‌گوید ترکیبی است از یک گوزن وحشی خشمگین و یک اسب رامِ مزرعه، با روحیه‌ای حساس و شکننده. نمی‌شود گفت خجالتی است، فقط قدرت اعتراض ندارد و این کار باعث آزارِ خود و دیگران می‌شود.

رونی عضو یک گروه است و با این‌که چهار نفرند اما اسم گروه‌شان «سه کله‌پوک» است! به کلاس موسیقی استاد جمشیدی می‌رود. به رغم این‌که شیفته‌ی پیانوست ولی به خاطر رعایت حال پدر و عدم اعتراض فعلاً فلوت می‌زند. آموزشگاه موسیقی به دنبال شرکت در جشنواره موسیقی کودکان و نوجوان است. تولد بهار و آزمون آموزشگاه هم‌زمان است. رونی آزمون را بهانه می‌کند و همچنان از رفتن طفره می‌رود. تا این‌که اتفاق بدی برایش پیش می‌آید و هیولای مترو به او حمله می‌کند. حالا آن اسب رام به یک گوزن خشمگین تبدیل شده. به مرور رازهایی از تولد بهار آشکار می‌شود و رونی از جایش برمی‌خیزد و دست به کار عجیب و غریب و بزرگی می‌زند. کسی با گوشی تلفن همراه از این ماجرا فیلم می‌گیرد و کلیپ به سرعت پخش می‌شود و باعث شهرت رونی می‌شود. همه از پدر گرفته تا شاهرخ، عمه، گروه سه‌کله‌پوک، هیولای مترو، استاد جمشیدی و همسرش دست به دست هم می‌دهند تا ما رونی را دقیق‌تر ببینیم، یک رونی واقعی را.
 
هر روایت داستانی با زاویه دید مشخصی نوشته می‌شود، من راوی، تو راوی، او راوی، ما راوی و... . جمال میرصادقی در کتاب «عناصر داستان» می‌‌گوید: «زاویه دید یا زاویه روایت، نمایش‌دهنده شیوه‌ای است که نویسنده با آن مصالح و مواد داستان خود را به خواننده ارائه می‌کند و در واقع رابطه نویسنده را با داستان نشان می‌دهد.» (ص 385)

یکی از پرسش‌هایی که خواننده با مطالعه روایت‌های داستانی با آن روبه‌رو می‌شود از این قرار است: راوی با چه شیوه‌ای صحبت می‌کند؟ پاسخ این پرسش، نوع زاویه دید را مشخص می‌کند؛ اما اگر دقت کنیم خواهیم دید که علاوه بر کسی که در داستان «سخن می‌گوید»، کسی هم هست که دارد ماجراها را «می‌بیند». منتقد معروف ژرار ژنت، این پرسش را این‌طور مطرح می‌کند: «زاویه دید کدام شخصیت چشم‌انداز روایت را جهت می‌دهد؟» او در پرسش خود نه بر «گفتن» بلکه بر «دیدن» انگشت می‌گذارد. چه کسی در داستان می‌بیند؟ راوی از چه کانون و منظری به رخدادها می‌نگرد؟ راوی رخدادها را از منظرِ شخصی خود می‌بیند و سخن می‌گوید. برای مثال راوی‌ای که از گذشته خود چیزی را روایت می‌کند، قاعدتاً در زمانی بعدتر از آن حادثه ایستاده، حالا او مختار است که با نگاه شخصیت کنونی یا شخصیتی که در زمان روی دادن حوادث حضور داشته، روایت کند. یا وقتی فردی چهل ساله خاطره‌ای از پنج سالگی خود بیان می‌کند، راوی‌ای است چهل ساله که سخن می‌گوید و مخیّر است که با نگاه و بینش راوی پنج ساله که درک و دریافتش به اندازه سنش است یا چهل ساله که تجارب زیادی از سر گذرانده به آن خاطره بنگرد و بیان کند. هر یک از این انتخاب‌ها، سطح روایت را دستخوش تغییر می‌کند؛ بنابراین روایت یک راوی پنج ساله با یک مرد چهل ساله متفاوت است. همان‌طور که گفته شد کانونی‌شدگی با زاویه دید دو موضوع جداگانه است، اولی بر «دیدن» و دومی بر «گفتن» تأکید می‌کند.

از این رو معتقدم آدم‌ها و ماجراهای «رونی یک پیانو قورت داده» در زندگی و جان و جهان نوجوان امروز ریشه دارد؛ نوجوانی که ساکن این سرزمین است و دغدغه‌هایی دارد متفاوت از نسل پیش از خود. نویسنده کوشیده است تا با رعایت درست نگاه کانونی روایت در این رمان تا جایی که می‌تواند از منظر یکی از نوجوانان ایرانی قصه‌اش را پیش ببرد. او چشم و دهانش را بر چشم و دهان یک نوجوان مثالی امروزی گذاشته تا او بیاید قصه‌اش را برای ما بگوید نه یک نویسنده چهل ساله که سعی می‌کند از خاطراتش بنویسد. به نظرم این نکته را می‌توان از ویژگی‌های مهم رمانِ تیمور آقامحمدی به‌شمار آورد.
مطالعه این کتاب را به نوجوانان و کسانی که می‌خواهند سر از کار بچه‌های امروزی دربیاورند و ببیند که در سر آن‌ها چه می‌گذرد، توصیه می‌کنم.

چاپ دوم «رونی یک پیانو قورت داده» با شمارگان 1250 نسخه و قیمت 50 هزار تومان توسط انتشارات مهرک (سوره مهر) به بازار کتاب آمده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها