عبدامین، مصحح و پژوهشگر تاریخ در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد
قحطی و خزانه خالی سفر ناصرالدینشاه به حج را غیرممکن کرد/ سریال جیران بر اساس اسناد تاریخی نیست
مجید عبدامین، مصحح و پژوهشگر تاریخ گفت: حسن فتحی، شخصیتی را برای سریال انتخاب کرده است که هیچ اطلاعاتی درباره او وجود ندارد! اگر کسی درباره جیران دو صفحه سند تاریخی نه اطلاعات به من نشان بدهد من کار تصحیح و تحقیق درباره ناصرالدینشاه را کنار میگذارم.
سایر مجلدات سفرنامه ناصرالدینشاه چه زمانی منتشر خواهد شد؟ چرا تصمیم به چاپ سفرنامه شاه به صورت یک مجموعه گرفتید؟
مجلدات جدید به زودی چاپ میشود. هر چند مشکل کاغذ و چاپ مجدد برخی جلدهای قبلی سفرنامه باعث شد که ادامه آن دیرتر به چاپ برسد. خاطرات سفر ناصرالدینشاه که به صورت روزنوشت تصحیح و تبدیل به مجموعهای 20 جلدی شده که در انتشارات بنیاد محمود افشار در حال چاپ است. در سالهای گذشته هر کس به سلیقه خودش تکهای از خاطرات را برداشته و به چاپ رسانده است، اما چون این خاطرات جزء اسناد مهم و درجه اول تاریخ دوره قاجار به شمار میآید، بر آن شدیم کل مجموعه را تصحیح و منتشر کنیم. در حال حاضر جلدی که قرار است به زودی به دست مخاطبان برسد بخشهایی از آن قبلا از سوی انتشارات انجمن آثار و مفاخر چاپ شده بود که در واقع خاطرات سفر مازندران بود که این مجموعه به اتمام رسید که در چاپ جدید آن را با بخشهای منتشر شده و نشده تلفیق کردیم به صورتی که تحت عنوان نخستین مجلد خاطرات سفر ناصرالدینشاه انتشار یابد.
چاپ مجموعه سفرنامه ناصرالدینشاه چه بازتابی به دنبال داشته است؟
اگر در این رابطه سخنی بگویم شاید به خودستایی تعبیر شود، اما همانطور که میدانید خاطرات شاه قاجار جزء اسناد درجه اول است و از نظر اهمیت شکی در آن نیست. به ویژه برخی از مطالب سفرها سالهایی را پوشش میدهد که اسناد مکمل دیگری برای آن نداریم. به عبارتی از ۱۲۹۸ هجری قمری به بعد چون خاطرات اعتمادالسلطنه را داریم به صورت اتوماتیک پژوهشگران و محققان میتوانند به وقایع آن زمان اشراف داشته باشند و به آن مراجعه کنند. هرچند وقتی این خاطرات را هم مطالعه و بعد با خاطرات ناصرالدینشاه مقابله میکنید متوجه میشوید که در برخی از مسائل یکسری تفاوتها و تناقضهای وجود دارد و در بعضی نکات نیز همپوشانی دیده میشود و حرفهای دیگر را تایید میکنند؛ برای مثال در یک مورد، اعتمادالسلطنه پیغام داده که من مریض هستم و به دربار نمیآیم اما شاه در خاطرات همانروز مینویسد چاخان میگوید میدانم از تنبلی نیامده یا کار دارد. همان روز وقتی که خاطرات اعتمادالسلطنه را میخوانیم متوجه میشویم که او مریض نیست، صبح به تعزیه میرود و بعد در کنار گروهش کار نسخهخوانی و دارالترجمه را انجام میدهد. در واقع ظن شاه در اینجا کاملا درست است؛ این موضوع را به عنوان نمونه مطرح کردم و موارد بسیار دیگری هم در میان این دو خاطرات وجود دارد که خیلی مهمتر است و برخی محققان و پژوهشگران بر اساس مطالب خاطرات و سفرنامه مقالاتی یا پایاننامه نوشتند. برای مثال فرض کنید اعتمادالسلطنه در جایی میگوید خراسان نابود شد و رفت. روسها گرفتند و بردند! حالا موضوع از چه قرار است؟ اعتمادالسلطنه به دیدار شاه رفته و او را ناراحت دیده است. بعد از یک هفته دوباره مینویسد راستی آن شب که مطلبی درباره خراسان نوشتم، موضوع این نبود و در اصل شاه با امیناقدس دعوا کرده بود. در واقع خواننده وقتی به آن مدخل میرسد برایش سخن اعتمادالسلطنه ملاک است که طبق نوشته او حتما در خراسان اتفاقی افتاده است. در حالی که چنین نیست و قضیه ناشی از ظن و گمان اعتمادالسلطنه است. بنابراین ضمن تائید اسناد دیگر و مقابله آنها با خاطرات بسیار مهم است برای محققانی که بخواهند کارهای پژوهشی در جنبههای مختلف انجام دهند. از سوی دیگر شاه در سفرهایش از منظر موضوعات اجتماعی، مسائل مربوط به شهرسازی، وضعیت تهران و برخی اطلاعاتی درباره شهرستانها ارائه کرده که دستمایه اطلاعات درجه اولی است برای محققانی که در حال حاضر به جز این سفرنامه اطلاعات دیگری از خیلی شهرها، اماکن و اشخاص ندارند.
در یکی از مجلدات سفرنامه اشاره به خاطراتی بود که شاه از سفر به عتبات عالیات داشت. چرا به سفر حج نرفت؟
در واقع شاه فقط به عتبات سفر کرد. چون در آن موقع سفر به مکه بسیار مشکل و دشوار بود. شاه باید به استانبول میرفت و در آنجا از راه دریا سفر میکرد که در کل پروسه دشواری را به دنبال داشت. علاوه بر اینکه لشکری از ملازمان و همراهان شاه را در سفر عتبات همراهی میکرد که بردن این لشکر در سفرهای دور و درازتر بسیار دشوار و هزینهبر و حتی غیرممکن بود. برای مثال وقتی شاه به سفر فرنگ میرود از یک نقطه حفاظت شاه از سوی دولتها صورت میگیرد. چنانکه وقتی شاه به روسیه میرود، گارد محافظ حکومت روسیه حفاظت از شاه را به عهده میگیرد. لذا شاه در سفرهای فرنگی با خودش لشکر نمیبرد، اما وقتی شاه به سفر قم یا فیروزکوه میرفت، در این سفرها فوجهای هستند که قراولی میکنند یعنی با یک عده در عقب و عده دیگر در جلو حرکت میکنند و حفاطت شاه و همراهانش را به عهده دارند. فرض کنید شاه میخواست به سفر حج برود؛ از نظر هزینه در آن بازه زمانی اوضاع خزانه خوب نبود و مصادف با زمان قحطی و گرانی نان و امثال آن است که سفر حج را ناممکن میکرد.
در سفر عتبات اطلاعات جزئی و مفیدی ارائه میدهد؛ اطلاعاتی که منبع خوبی برای پژوهشگران است. به نظرتان نوع اطلاعات سفر عتبات شاه چه تفاوتی با سفر دیگر رجل سیاسی دارد؟
برداشت من در این یک دههای که با خاطرات ناصرالدینشاه قاجار مشغول هستم و جزئیات آن را در میآورم؛ شاه شخص مثبتنگری است که با شرایط کنار میآید و مثلاً وقتی که اوضاع خراب است، او میگوید الحمدالله، شکر خدا. برای مثال وقتی قرار است طوفان بیاید از بارانی که میآید برای کشاورزی راضی است. لذا اینطور نیست که چون در مسیر سفر است، غر بزند و از اوضاع اظهار نارضایتی کند حتی در برخی موارد مکروه میداند که بخواهد از موضوع و مسالهای انتقاد کند. برای همین در مسائل شخصی هم همین رویه را در پیش میگیرد. به نظرم خیلی نگاه مثبتی به اتفاقات پیرامون خودش دارد. حال اگر بخواهید همین رویه را در طول سفر در خاطرات اعتمادالسلطنه دنبال کنید، کلمات و جملاتی را به کار میبرد که یکسره غر میزند و خیلی بد و بیراه میگوید. البته وضعیت جسمانی و فیزیکی او در ابراز نارضایتیاش موثر است از طرفی او فردی است که برای همراهی شاه در سفر مواجب میگیرد و با علاقهمندی راهی سفر نشده است. در مقابل شاه از نظر بدنی فردی سالم است که کوهنوردی میکند و به شکار میرود. برای همین وقتی شاه به سفر فرنگ رفت و در یک نقطه کوهی مصنوعی درست کرده بودند، شاه هوس کرد که از کوه بالا برود. در حالی که اعتمادالسلطنه به او میگوید نه آقا مگر میشود از این کوه بالا رفت، خطرناک است. اما شاه بیاعتنا به حرف او از کوهک بالا میرود. برای شاه عادی است که در روزهای معمولی از کوه و کمر بالا و پایین برود که در سفر هم همان نگاه و رویه را دارد. آنچه که از خاطراتشاه میتوان دریافت کرد او را فرد مثبتنگری نشان میدهد.
چه نکات خاصی در سفرنامه عتبات مطرح شده است؟ شاه به چه نکاتی اشاره میکند که از نگاه دیگر رجل سیاسی ناگفته مانده است؟
شاه در بسیاری موارد نگاه بسیار ریزی به موضوعات و اطراف خودش دارد. در حالی که همین مسیر را سایر رجل رفتند اما به مقتضای شغل و علایقی که داشتند به بعضی موضوعات پرداختند به بعضی هم اشاره نکردند. برای مثال وقتی خاطرات اعتمادالسلطنه را در «سفرنامه عراق عجم» میخوانید اطلاعات چندانی به شما نمیدهد جز مطالبی در رابطه با روزمرگیها ناهار آبگوشت خوردیم. شاه به آن طرف رفت من به این طرف آمدم اما همزمان اعتمادالسلطنه یک مجموعه دیگر را سرپرستی میکرده که در آن مجموعه به مسائلی مانند عوارض جغرافیایی و ذکر مشخصاتی از روستاها میپرداخت. بنابراین شما متوجه میشوید که در آن مجموعه اطلاعاتی مانند اسامی تمام روستاها و مسائل ریز آنها درآمده و ثبت شده است. در عین حال همزمان که با شاه در سفر است در خاطرات خودش به اطلاعات چندانی اشاره نکرده است. برای همین وقتی بخواهید تفاوت دو سفرنامه را دریابید، باید ببینید آیا شخص نویسنده سفرنامه اثر دیگری هم داشته است مثل اعتمادالسلطنه. اما سفرنامه شاه معمولا حاوی اطلاعاتی است که با مراجعه به بزرگان و ریش سفیدان هر روستا مزین شده و با استعلام از آنها و بردن نامشان نکاتی را مطرح میکند که در اثر دیگری نمیتوانید پیدا کنید؛ برای مثال از فردی مینویسد که در فلان جنگ با آقامحمدخان شرکت داشته اما هنوز دندانهایش سالم مانده است. در واقع با بیان برخی موضوعات میخواهد به مخاطب بگوید که به جزئیات توجه دارد. در مراسم سلام که بیش از 300، 400 نفر حضور داشتند مثلا میگوید به کفش فلان کس یک تکه گل چسبیده بود! شما فضای کاخ گلستان را مجسم کنید وقتی در آن فضا 300 نفر حضور دارند که شاه همه آنها را تحت نظر دارد و جزئیات حضور آنها را در خاطراتش ثبت میکند. حالا اگر اعتمادالسلطنه، عینالسلطنه و امینالدوله با همین نگاه جزئیبین خاطرات خود را ثبت کرده بودند، شاید ما به لحاظ منابع مکتوب در دوره قاجار بسیار جلوتر بودیم. در حالی که امروز متاسفانه شدیدا با فقر اطلاعات مستند مواجه هستیم و هر کسی به ظن خودش حرفی میزند.
تا چه اندازه توجه فیلمسازان به دوره ناصرالدینشاه برای انتقال اطلاعات تاریخی مفید است؟ این پرداخت هنری چه آسیبهایی در بردارد؟
مشکل ما در واقع بر سر بَرد یک اثر است؛ اگر توجه کنید در دوران کنونی در بهترین حالت «سفرنامه ناصرالدین شاه» از سوی بنیاد موقوفات محمود افشار در هزار نسخه به چاپ میرسد. حال اگر همان یکهزار نسخه فروش برود و همچنین کسانی که کتاب را از کتابخانهها امانت بگیرند، شاید دو هزار نفر سفرنامه را مطالعه کنند. حالا شما تیراژ کتاب را مقایسه کنید با فروش و بَرد فیلم و سریالی که مخاطب میلیونی دارد. برای همین وقتی یکسری اشتباهات تاریخی در فیلم و سریال تاریخی راه پیدا میکند، دیگر امکان اصلاح آن وجود ندارد. ضمن اینکه میدانم برای مثال اگر حسن فتحی کارگردان سریال (جیران) میخواست از من به عنوان مشاور تاریخی کمک بگیرد و سریال را بسازد، اصلا به قسمت اول هم نمیرسید! چون از نظر من صفر تا صد سریال اشکال دارد. فرض کنید فیلمی درباره نرون ساخته شود و در همان آغاز فیلم نرون به فرانسه حمله کند و برج ایفل را مورد هجوم قرار دهد. آن موقع تماشای چنین فیلمی که واقعیت تاریخی ندارد، برای تماشاگر خالی از لذت است. مخاطبی که تاریخ را میداند از همان ابتدای تماشای فیلم دچار سرخوردگی میشود. حالا سریال (جیران) را در نظر بگیرید که اصلا نمیتوان به آن عنوان سریال یا اثر تاریخی را اطلاق کرد، آن هم برای امثال من که دستم در کار است و اطلاعات ریز و درشتی از دوران ناصرالدینشاه دارم، مسائلی درباره سریال میشنوم که حیرت میکنم! برای مثال نشان دادن بعضی از بناها مانند شمسالعماره که نه تنها در این برهه ساخته نشده بلکه بیست سال و اندی بعد به وجود آمد! از طرفی متوجه محدودیتهای کارگردان هستم که اگر از چنین فضایی استفاده نکند، حالا چه چیزی را باید به تصویر بکشد. به نظرم کارگردان میتوانست در سریالش تلفیقی از داشتهها با یکسری اطلاعات دقیق تاریخی را به کار بگیرد؛ مثلا در این دوره که جیران صحبت میکند چهار سال از آن امیرکبیر زنده است و اتفاقا چهقدر جالب بود که امیرکبیر را وارد سریال میکردند.
همچنین در فیلم «کمالالملک» علی حاتمی القابی که به کار رفته، نوع برخوردی که او با شاه دارد که حتی در عالم خیال هم امکان ندارد که یک نفر بتواند با شاه قاجار چنین برخورد کند! در همانجا حاتمی جمشید مشایخی را در نقش نقاشباشی (کمالالملک) بدون کلاه نشان میدهد در حالی که کارگردان باید پرسوجو کند درباره کلاه به سر داشتن شخصیت و بداند که بیکلاه حاضر شدن در حضور شاه توهین به شخص کمالالملک است. چون در آن زمان شخصی مثل کمالالملک با پرستیز و شخصیت هنری که داشت بدون کلاه در دربار شاه حاضر نمیشد اما خوب این نکات به نظر کارگردان مهم نبوده و در فیلم رعایت نشده است. از طرفی حسن فتحی میتوانست برای بهتر ساخته شدن یک سریال تاریخی برخی از واقعیتهای تاریخی را سوال میکرد، میپرسید و بررسی میکرد و بعد آن نکات را قدری تلطیف میکرد و در سریال به کار میبست یا مانند بسیاری از سریالهای تاریخی خارجی در ابتدا این نکته را متذکر میشد که فیلم بر اساس تخیل ساخته شده است نه اینکه در مصاحبه اظهار کند که سریال بر اساس اسناد تاریخی ساخته شده است! این سخن خیلی عجیب است، چون کارگردان شخصیتی را برای سریال انتخاب کرده است که هیچ اطلاعاتی درباره او وجود ندارد! اگر کسی درباره جیران دو صفحه سند تاریخی نه اطلاعات به من نشان بدهد من کار تصحیح و تحقیق درباره ناصرالدینشاه را کنار میگذارم. حال شما چه طور میخواهید درباره شخصیتی سریال 200 قسمتی بسازید که حتی دو صفحه اطلاعات درست دربارهاش وجود ندارد و حتی دقیقا نمیدانیم کِی همسر شاه شده است؟ چه زمانی بچهاش مرده است؟ با این حال سریال ساخته شده و مردم هم خوششان خواهد آمد. اگرچه شنیدم استقبال خوبی از آن کردند. هر چند به نظرم حسن فتحی با ساختن سریال جیران مناسبات سلطنت ناصرالدینشاه را بهم ریخت.
نظر شما