تورج زاهدی چه در مقام موزیسین و چه در مقام نویسنده همواره این نکته را به مخاطبانش به اثبات رسانده که اهل مکاشفه و کشف رازناکیهای نهفته در گوشه و کنار زندگی آدمی است. او در مقام نوشتن نه علاقهای به ادبیات آپارتمانی و نه ادبیات توصیفی و یا حتی ادبیات غنایی و مدیحه سرا دارد.
ادبیات وی ادبیات کشف و شهود است، ادبیاتی که از دل باورها و ایمان قوی مذهبی خارج میشود و غایت آن بازنمایی چهارچوبهای زندگی انسان مسلمان است.
وی در تصرف به سراغ روایت زندگی انسان مومنی میرود که خود را تسخیر شده توسط جنیان شیطانی میبیند، انسانی عادی و معمولی که زندگی و چهارچوب زیستی خود را در اسارت موجودی غیر خاکی شیطان میبیند.
داستان پس از کشف راوی، تلاش شخصیت اصلی داستان برای رهایی از شیطان است که پس از کشف و شهودی زیبا و بدیع در نهایت منجر به نتیجهای میشود که در راز آلوده بودنش چیزی کمتر از حیرت مواجهه نخستین مخاطب با سوژه داستان ندارد.
زبان ساده و شیوای این رمان بدون استفاده نویسنده از هر نوع کنایه و ابهام و ایهام که در نهایت منجر به خلق رمانی شده که یکدست و بدون هیچ نوع حاشیه و زوایدی حرفش را به مخاطب منتقل میکند.
تصرف رمانی ماورای زمینی است که با توسل به باورها و داشتههای دینی سعی در بیان پدیدهای کمتر مورد توجه قرار گرفته در قامت ادبیات دارد.
زاهدی داستانی را روایت کرده که شاید تا پیش از این تنها میشد سراغش را در قصههای کلاسیک ژانر گوتیک در اروپا گرفت، اما او با نگاهی دینمدارانه و در قامت ادبیات دینی ایران معاصر توانسته دست به خلق ژانر و گونهای تازه بزند.
نظر شما