در همین راستا مرکز مطالعات راهبردی ژرفا و اندیشکده هنر و رسانه (میز کتاب) در قالب برگزاری سلسله نشستهای «عصرانه کتاب» موضوع نقش زنان در تبیین جهاد روایت را با حضور کارشناسان برنامهریزی کرده است و با آنها گفتوگو میکند که قرار است مشروح این مصاحبهها در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منتشر شود. عصر روز سه شنبه -28 تیر ماه-هشتمین جلسه آن با حضور فاطمه سادات افقه نویسنده کتاب «قرار بی قرار» برگزار شد که در ادامه مشروح این گفتوگو را از نظر میگذرانید:
بحث روایت و روایتگری بحث قدمتی زیادی دارد. از زمانی که آدم به وجود آمد، بخشهایی از روایت و روایتگری را داشتیم. شاید زنان به معنای واقعی کلمه دیرتر پا به عرصهی نویسندگی گذاشتند. چیزی که در آثار زنان –راوی- مهم تلقی میشود به دست آوردن دانش و اطلاعات بنیادی موجود است. دیگر اینکه کاملاً به روز بوده و بتوانند با جامعه همگام باشند و عقبگرد نکنند. درصدد به دست آوردن دانشها و مهارتهای لازم برای نوشتن باشند. مخصوصاً نویسندگانی که در حوزهی ادبیات مقاومت قلم میزنند، خود و اطلاعاتشان را به روز نگه دارند و مهارتهایشان را افزایش دهند.
گام بعدی که فکر میکنم از نظر تاریخی به رشد آثار زنان بسیار کمک میکند ریزبینی آنها در مسایل است که به صورت ناخودآگاه در آنها وجود دارد. این امر در گزینش موضوعات و مطالبی که قرار است به جامعه مخصوصاً جامعه فرهنگی ارائه دهیم بسیار مهم است. اینکه اگر موضوعی انتخاب میکنیم، موضوع نو و نیاز جامعهی ما باشد و با نگاهی ژرف آن را روایت کنیم. بنده فکر میکنم این مسئولیت از جهت بالا بردن دانش و کسب اطلاعات، مسئولیت مهمی است مخصوصاً از منظر زنانه که میتواند نقطهی عطفی برای ما نویسندگان زن است.
نقش بانوان نویسنده و راوی در تبیین جهاد و دفاع چقدر اهمیت دارد ؟
اجازه دهید قبل از آنکه وارد پاسخ سوال شما بشوم مقدمهای را خدمتتان عرض کنم. امروز زنان متعهدتری وارد حوزهی نوشتن مخصوصاً داستاننویسی شدند؛ هر جامعهای از مردان و زنان تشکیل میشود که اگر هر کدام از آنها نباشند انگار جای خالی در جامعه وجود دارد. در بحث نوشتن هم همین ماجرا است. اگر قرار بود فقط مردان روایتگری کنند یا پر رنگتر روایتگری کنند، نقطهی مغفول داشتیم. با وارد شدن زنان در حوزهی نویسندگی خاصه بخش ادبیات مقاومت و مستندنگاری آن حلقهی مفقوده پیدا شده است. چون احساسات، عواطف و جزئینگری بانوان وارد این ماجرا شد.
مبحث بعدی که به نظر بنده مبحث مهمی است اینکه زمانی که شما بخواهید روایت یک مادر شهید را بنویسید به غیر از آن که شیوهی مستندنگاری از زندگی آن شهید را درمیآورید، شیوهی تربیتی مادر در خصوص آن شهید نیز نمایان میشود. یعنی میتوانیم به یک شیوهی تربیتی درست دست پیدا کنیم. اگر شیوهی روایت شیوهی درستی باشد، یک زن نویسنده با نزدیک کردن نگاه خود به نگاه مادر یا همسر میتواند یک بستر تربیتی را به ما معرفی کند که این بستر تربیتی بهعنوان یک الگوی روایی برایمان مفید و مهم خواهد بود.
با توجه به اینکه در دل این سوال به کتاب خودتان اشاره کردید چه عواملی باعث شد کتاب «قرار بیقرار» را به نگارش درآورید؟
در کل کتاب «قرار بیقرار» روایت متفاوتی دارد. اینکه چه عاملی سبب شد تا کتاب «قرار بیقرار» شهید صدرزاده را به نگارش درآوردم، توجه و عنایت شهید صدرزاده و نگاه جد (پدر بزرگ) من بوده است. چون من در حوزهی دیگری داستان مینویسم و اصلاً با ادبیات دفاع مقدس آشنا نبودم. در خاطر بنده است که وقتی شهید صدرزاده به شهادت رسیدند از دفتر روایت فتح با بنده تماس گرفتند و گفتند یک روز به دفتر ما تشریف بیاورید، میخواهیم اطلاعاتی از شهید صدرزاده به دست آورده و کتابی بنویسیم. در دل گفتگوهایمان ماجرایی را از شهید صدرزاده نقل کردم.
ماجرا این بود که قبل از اعزام شهید صدرزاده به سوریه بروند به بنده گفتند: «درست است که بنده و شما از لحاظ ایدئولوژیک و در جاهایی از حیث مذهبی تفاوت دیدگاههایی داریم اما تمایل دارم در خصوص گردان عمار یکسری روایتهایی را بنویسم. چرا که این دست مسایل بسیار گمنام ماندند. شما به بنده کمک کنید.» برادرم که در جلسه حضور داشتند به شوخی به ایشان گفتند: «فاطمه به درد این حوزه نمیخورد شاید نتواند به ما کمک کند.» بحث بنده با برادرم سبب شد تا به پسر عمهام قول همکاری بدهم. فاز اول کار یعنی تکمیل تحقیقات با ماجرای سوریه رفتن ایشان گره خورد و در کل ماجرا لغو شد. وقتی که دوستان در روایت فتح این ماجرا را از بنده شنیدند، گفتند آن کسی که باید کتاب شهید صدرزاده را روایت کند خود شما هستید. در واقع معتقد بودند که شهید صدرزاده از بنده خواستند که این کتاب را بنویسم. در نتیجه بنده به لطف خداوند و شهید صدرزاده شروع به نوشتن کتاب کردم.
دیروز عید غدیر بود؛ وقتی پیامبر (ص) میخواستند جانشینی حضرت علی (ع) را اعلام کنند چه کار کردند؟ تمام کاتبان و حافظان که در مجلس بودند را صدا زدند و از آنان خواهش کردند عین چیزهایی که بیان میکنم بنویسید، حفظ کنید، نقل کنید برای چه؟ برای اینکه به همان روایت دسته اول برسیم. یا در بحث عاشورا، درست است که کاتبان دشمن نوشتند اما به هر حال تمام مقاتلی که نقل شده از آن جا آمده است. در بحث علم حدیث هم اگر بخواهیم وارد شویم تمام افرادی که به علم حدیث دسترسی دارند و علم آن را خواندند وقتی حدیثی به آنها میرسید در تلاش بودند تا متوجه شوند که ناقلان حدیث چه کسانی بودند تا بدانند نخستین نفر چه فردی بوده است؟ حدیث مربوط به کدام معصوم است؟
بنابراین روایت دسته اول اهمیت خود را در تاریخ به ما نشان داده است. مثلاً در بحث کرونا، پرستاری که در بیمارستان است بهعنوان روای میتواند به ما بیشترین کمک را کند یا کسی که در بیمارستان بستری شده است میتواند بهعنوان راوی دسته اول به ما دیدگاه بهتر و مستندتری بدهد. همچنین بنده یا شما که به نوع دیگر کرونا را تجربه کردیم از لحاظ اجتماعی – فرهنگی بهعنوان راوی دسته اول برای نسلهای بعد نگاه دیگری را ارائه میدهیم. در واقع روایت دسته اول دیدگاههای مختلفی، از منظرهای مختلفی به ما نشان دهد که اهمیت آن در صداقت، راستیآزمایی و درستانگاری است.
شما به روایت دسته اول در طول تاریخ اشاره کردید در خصوص کتاب خودتان منابع و اطلاعات دسته اول چگونه به دست شما رسید ؟
فاز تحقیقاتی ما برای کتاب شهید صدرزاده شامل سه بخش بود؛ خانواده، دوستان و سوریه. فاز پر چالش، فاز سوریه بود. چون یکسری از همرزمهای ایشان شهید شده بودند. دوستانی هم که در قید حیات بودند به سبب آن که بحث سوریه و جنگ مدافعان حرم بود نباید شناخته میشدند، بنده وقتی با دوستان شهید صدرزاده قبل از سوریه صحبت میکردم هرکدام روایتهای گوناگونی از جهاد ایشان در سوریه را بیان میکردند که نمیتوانستم به آنها اتکاء کنم. چون آنها در عرصه و میدان جنگ نبودند. شاید یک چیزهایی را دیده بودند و یا از خود شهید شنیده بودند و یک چیزهایی زبان به زبان چرخیده و به دستشان رسیده بود اما برای بنده خیلی معتبر نبود. پس تصمیم گرفتم ارتباطی با همرزمهای ایشان برقرار کنم.
در جنگ روایتگری و بیان جهاد تبیین چه رسانههایی مهم هستند ؟ (چه رسانهی مجازی چه رسانهی حقیقی)
بنظر بنده جنگ کلمهی بزرگی است. پس از لفظ جنگ استفاده نمیکنم. فرقی نمیکند در چه حوزهای کار کنیم. هر کدام به یک اندازه میتوانند مهم باشند. یعنی فردی که اهل کتاب است، فردی که اهل فضای مجازی است، فردی که اهل سینما است میتواند در این حوزه فعالیت کند. مهم این است که افرادی که واقعاً دغدغهی مسائل فرهنگی دارند بتوانند جایگاه و خاستگاه خود را پیدا کنند و با ادبیات درست و بدون کج سلیقگی نگاه خودشان را به نگاه عموم مردم نزدیک کنند تا مردم بتوانند آنها را باور و در نهایت به آنها اعتماد کنند.
علاوه بر حوزهی رسانه و نشری که شما توضیح دادید آموزش را در این مسیر چقدر موفق میدانید؟
آموزش مهمترین امر در یک جامعه است. شما اگر بخواهید هر فرهنگی را در یک جامعه جا بیاندازید نیاز به آموزش دارید. بهعنوان مثال اگر اشتباه نکنم در دههی ۷۰ دغدغهی جامعه بهسمت اهمیت و لزوم بستن کمربند ایمنی پیش رفت. تبلیغاتی هم در این خصوص انجام دادند تا بتوانند فرهنگ استفاده از کمربند ایمنی را برای ما جا بیاندازند. بنابراین بحث آموزش در هر جایی در هر جایگاهی با زبان درست میتواند مؤثر واقع شود چون اگر زبان آموزش را به درستی متوجه نشویم برایمان نتیجهی معکوس خواهد داشت.
دقیقاً. بنده معتقدم که آموزش از سنین پایین به شیوه و سیاق درست خود صورت بگیرد. از سن کودکی و نوجوانی. به قول شهید صدرزاده این کودکان و نوجوان هستند جامعهی بعدی ما را شکل میدهند.
در عرصهی کتاب ما آثار بسیار خوبی تولید کردیم که متأسفانه برخی از آثار دیده نشدند چه کار کنیم آثار دیده شوند؟ در خصوص کتاب خودتان کتاب «قرار بیقرار» چه کارهایی انجام دهیم که این کتاب دیده شود؟
در خصوص کتاب خودم صحبت نمیکنم چون شهید صدرزاده آنقدر پتانسیل قوی داشتند که هر کسی این کتاب را مینوشت به سبب شیوه و مدل زندگی و شخصیت شهید صدرزاده به مقبولیت بالایی میرسید. اما شما را به پاسخ سوال قبل ارجاع میدهم. در جامعه زمانی تبلیغات اهمیت پیدا میکند که مردم یک جامعه بتوانند به رسانههای تبلیغاتی اعتماد کنند اگر ما بتوانیم به رسانههای تبلیغاتی بهدرستی اعتماد کنیم و بهدرستی صحبت کنیم یعنی زبان مردم را پیدا کنیم و خودمان را به زبان و نیاز مردم نزدیک کنیم، تمام فیلمها، کتابها و آنچه که تولید شدند اما خوب دیده نشدند، دیده میشوند.
شما در این موضوع رسانه را کارآمد و دخیل میدانید یا خیر حوزههای دیگر برای دیده شدن یک کتاب میتوانند این کار را انجام دهند؟
مهم است که تمام حوزههایی که دستی بر فرهنگ دارند قبل از اینکه کار تبلیغاتی ارائه دهند زبان مردم جامعه را متوجه شوند. اگر زبان مردم جامعه به خوبی شناخته شود و دغدغههای مردم درآید، تمام حوزهها عملکرد موفقتری دارند. یک بحثی هم بحث سلیقه است و آن کتابی که نوشته میشود سلیقهی مخاطب باشد. شاید سلیقه یک مخاطب مثلاً ادبیات مقاومت نباشد اما اگر رسانهای بهدرستی سخن خود را بیان کند به نظر بنده، مردمی که دغدغهی آن را دارند کتاب، فیلم یا هر محصولی که در آن زمینه تولید میشود را مطالعه میکنند، راجع به آن فکر کرده و حتی نظر میدهند.
با توجه به اینکه در حوزهی نشر تقریباً سلایق مختلف دیده شده است و هر کسی با هر تفکری با هر ایدهای میتواند کتاب خود داشته باشد. البته این موضوع تا یک حدی است و 100 درصدی نیست چرا که به هر حال کتابها برای انتشار باید از یک کانالهایی عبور کند.
با توجه به همین تقریباً تمام سلیقهها دیده شده به نظر بنده حوزه ی نشر ما مثلاً میتواند تا یک اندازه ای ۵۰ الی ۶۰ درصد حوزهی قابل قبولی باشد.
شاید یک سری چیزها بازمیگردد به کانال هایی که میرود یا افرادی که به کتاب نگاه میکنند و کتاب را قبل از تولید میخوانند شاید مثلاً در آن جا بتوان کارهایی کرد چون به هر حال سواد بنده در آن زمینه نیست بسیار نمیتوانم نظر دهم .
در حال حاضر مشکلات و چالشهای پیشروی نویسندگان چیست؟ بهعنوان مثال خودتان در نوشتن کتاب «قرار بیقرار» با چه چالشهایی مواجه بودید ؟
نکتهی مثبت و نقطهی عطف کتاب بنده این بود که من دختر دایی شهید صدرزاده بودم همین امر باعث شد زمانی که میخواستم با اعضای خانوادهی شهید صدرزاده مصاحبه کنم براساس اعتمادی که به بنده داشتند بسیاری از موارد زندگی شهید را میگفتند. حتی یک جاهایی که به بنده میگفتند بهتر است این مورد حذف شود به آنها میگفتم که مطالب اثر را از منظر خودتان نبینید بلکه از منظر فردی ببینید که غریبهتر است و دورتر به مصطفی نگاه میکند. و همین مسئله باعث شد با بازخوردهای خوبی روبرو شوم. در واقع خوانندگان اثر میگفتند که چقدر خوب است با مصطفی واقعی آشنا شدیم با شیطنتها، با توجه به شر و شور بودنها و مسیری که طی کرده بود. شاید هر کسی به غیر از بنده میخواست با خانوادهی شهید صدرزاده صحبت کند، با چنین چالشی مواجه میشد که خانواده شهید کمتر و سختتر به او اعتماد میکردند.
معمولاً نویسندگانی که میخواهند کار مستند یا کار ادبیات مقاومتی انجام دهند با چنین چالشی مواجه میشوند چون باید جلب اعتماد کنند و یک رابطهی دوستانه با خانواده شهید برقرار کنند. این یک بخش ماجرا است و بخش دیگر آن دادههایی است که میخواهند وارد کتاب کنند. چقدر این دادهها واقعی هستند؟ مثلاً در مورد شهید صدرزاده، بلافاصله پس از شهادت ایشان نگارش کتاب «قرار بیقرار» آغاز شد و در طی ۵/۱ الی ۲ سال به چاپ رسید. حال نویسندهای که میخواهد در مورد شهید دفاع مقدس روایتی را بنویسند یافتن منابع قطعاً پُر چالشتر است. چون حتی آن همرزمی که فرضاً در عملیات در کنار آن شهید بوده شاید بسیاری از خاطرات شهید را فراموش کرده است و نتواند وقایع را بسیار دقیق روایت کند.
با توجه به مطالبی که اشاره کردید، میتوانیم بگوئیم که در کتاب «قرار بیقرار» مستندترین روایتها و حتی لایههای پنهان زندگی شهید صدرزاده از زبان خانواده ایشان بیان شده است و شما بهعنوان نویسنده اثر تمام روایتها را خالصانه و صادقانه ضبط کردید؟
بله. بنده با تمام دقت این کار را انجام دادم. البته کتابهای دیگری هم همچون کتاب «سرباز روز نهم» است که یک واقعنگاری و مستندنگاری معتبر است. چیزی که بنده نوشتم مستند – داستان است. کتاب «سرباز روز نهم» مجموعهای از مستندات و مواردی مانند دایرةالمعارف از زندگی شهید صدرزاده است. فردی که این کتاب را نوشته تلاش کرده تا تمام چیزهایی که نزدیک به نگاه، نوع و سبک زندگی شهید صدرزاده است را بدون غرض به نگارش درآورد.
نظر شما