گفتوگو با مولف کتاب «بندهداری در عهد قاجار»؛
مدرنیزاسیون تاثیر مستقیمی بر تغییر موقعیت اجتماعی بندگان قاجاری نداشت/ استفاده از اسناد نادیده بندهداری در ایران
مرضیه مرتضوی، مولف کتاب «بندهداری در عهد قاجار» گفت: به عقیده من مدرنیزاسیون تاثیر مستقیمی بر تغییر موقعیت اجتماعی بندگان نداشت. اما در تاثیرات غیرمستقیم آن در سه حوزه نهاد خانواده، فضای خانهها و رشد شهرنشینی سبب ایجاد تغییرات بطنی در شیوه و سبک زندگی مردم شد که گروه بندگان را بشدت از خود متاثر ساخت.
چرا نام کتاب را «بندهداری در عهد قاجار» گذاشتید؟ درباره این موضوع کتابهای دیگری نوشته شده طی چند سال اخیر. کتاب شما به جز بررسی اسناد چه ویژگی دیگری نسبت به سایر تالیفات چاپ شده دارد؟
درباره بندگی و نظام بندهداری در ایران عصر قاجار طی چند سال گذشته مقالات، پایاننامهها و کتابهایی گاه با عناوین مشابه و نزدیک به هم نوشته شده که از دیدگاههای مختلف به موضوع بندگان در دوره قاجار پرداختهاند. کتاب «بندهداری در عهد قاجار» با رویکرد تاریخ اجتماعی به بحث و بررسی درباره موقعیت اجتماعی بندگان در این دوره تا کم رنگ شدن نقش و حضور آنان در واپسین سالهای حکومت قاجاریه و نهایتا الغای رسمی بندهداری در نخستین سالهای حکومت پهلوی اول پرداخته است. در نگارش این کتاب علاوه بر کتابها و مقالات و پایاننامهها از اسناد آرشیوی فراوانی بهره گرفته شده که در 5 بخش موضوعی دستهبندی و در انتهای کتاب بازنویسی شدهاند. شمار زیادی از این اسناد بهویژه اسناد وزارت امور خارجه و مجلس شورای اسلامی برای اولین بار در این کتاب چاپ شده است. یکی از کارهای جدیدی که در این کتاب انجام شده اختصاص بخشی از آن به اسناد شرعی مربوط به بندگان همچون عقدنامه، صلحنامه، وقفنامه، اجیرنامه، مبایعهنامه، اقرارنامه، هبهنامه، وصیتنامه و آزادنامه است که اطلاعات ارزشمندی از قیمت، سن و سال، نام، چگونگی نقل و انتقالات بنده، ازدواج بنده با ینده دیگر و تکلیف فرزندان حاصل از این ازدواج و نیز چگونگی آزادی بنده و ... به دست میدهد که در کتاب مشروحاً به آن پرداخته شده است.
مورد بعدی مربوط میشود به بحث اسارت به عنوان یکی از شیوههای تامین بنده در این دوره که با توجه به انبوه اطلاعات بدست آمده پس از دستهبندی در دو بخش بهطور مشروح به آن پرداختم. نخست «اسارت غیرایرانی به دست ایرانی» منظور به اسارت گرفتن روسها، گرجیها، ارامنه، چرکسها، عثمانیها در جنگهای برون مرزی و دیگر «اسارت ایرانی به دست ایرانی» یعنی اسیر شدن ایرانیها به دست ترکمنان و افغانها تا قبل از جدایی آنها از خاک ایران، بلوچها، کردها و لرها. در بخش دیگری از این مبحث با عنوان کلی «بنده شدن ایرانی به دست غیرایرانی»، مقوله اسارت ایرانی به دست غیرایرانی همچون ازبک، ترکمن و افغان(پس از جدایی ترکمنستان و افغانستان از ایران) مورد بحث و بررسی قرار گرفت. این بخش از کتاب حاوی اطلاعات بسیار مهم از نحوه و روند خارج کردن ایرانیان بنده شده از مرزهای خاکی و آبی کشور برای فروش در بازارهای بردهفروشی بخارا، خیوه، هند، افغانستان و کشورهای سواحل خلیجفارس است.
پس ازاینکه ورود برده از طریق خلیجفارس ممنوع شد اما باز هم ایرانیان به شیوههای دیگری اهتمام به ورود برده به ایران از این مسیر داشتند، چه شیوههایی برای دور زدن قانون منع برده از طریق خلیجفارس پیش گرفتند؟
همانطور که میدانیم در سال 1264ق. محمدشاه قاجار با اصرار و سماجت انگلستان ناچار از امضای قرارداد منع تجارت بنده سیاه در بنادر ایران شد و از آن زمان با تمدید قراردادهای مشابه در دورههای بعد کشتیهای انگلیسی برای ممانعت از تجارت بنده در آبهای خلیجفارس به گشتزنی و بازرسی کشتیهای ایرانی پرداختند تا چنانچه بندهای یافتند کشتی را توقیف و بنده را آزاد کنند. با وجود این همچنان بنده سیاه به خاک ایران آورده میشد اما اینبار مسیر زمینی جایگزین راه دریایی شد. حجاج و زائران عتبات عالیات هنگام بازگشت به وطن با ورود از سمت جنوبغربی ایران به راحتی کنیزان و غلامان زرخرید خود را به کشور میآوردند. چرا که ممنوعیت ورود بنده سیاه فقط از راه دریا بود. از آن سو حجاجی که با کشتی به ایران بازمیگشتند همیشه عدهای کنیز و غلام سیاه همراه خود داشتند که با این ترفند که این کنیزان همسران صیغه ای آنها و غلامان، بندگان آزادشدهای هستند که به میل خود کنارشان ماندهاند عملاً ماموران حکومتی را در تنگنا و سر در گمی قرار میدادند.
در بخشی از کتاب معتقد هستید ورود مدرنیته و حرکت به سوی اصلاحات تاثیر چندانی بر زندگی اجتماعی بندگان نداشت. چرا؟
ورود مدرنیته به ایران و آغاز فرایند اصلاحات و نوسازی، جامعه ایرانی را به دو شکل مستقیم و غیرمستقیم دستخوش تغییر و تحولات کرد. در شکل مستقیم آن ما شاهد ورود مظاهر تجدد به ایران چون صنعت چاپ، نشر روزنامه، ایجاد مدارس و وقوع انقلاب مشروطه و نیز تلاش روشنفکران در آگاهی و بیدارسازی ایرانیان نسبت به حقوق فردی و اجتماعی خود، آزادی، برابری، عدالت و مساوات هستیم. با این وجود ردی از این که بندگان یکی از گروههای مخاطب روشنفکران در مطالبه حقوق فردی و اجتماعی و برابری و آزادی باشند، نیافتیم. لذا به عقیده من مدرنیزاسیون تاثیر مستقیمی بر تغییر موقعیت اجتماعی بندگان نداشت. اما در تاثیرات غیرمستقیم آن در سه حوزه نهاد خانواده، فضای خانهها و رشد شهرنشینی سبب ایجاد تغییرات بطنی در شیوه و سبک زندگی مردم شد که گروه بندگان را بشدت از خود متاثر ساخت که در کتاب مفصلا به آن پرداخته شده است.
زنان ایرانی از سوی برخی اقوام مهاجم ترکمن، بخارایی، ازبک و خیوه به اسارت گرفته و به عنوان بنده فروخته میشدند. آیا این اقدامی متقابل در برابر برخی رفتارهای ایرانیان بود، مساله زنان به اسارت رفته قوچانی از سوی ترکمنها هم شامل همین موضوع بود؟
اسارت و فروش دختران ایرانی توسط هموطنان و غیرهموطنان خود در دوره قاجار از موضوعات بسیار مهم در این دوره بود که بهویژه در سالهای منتهی به انقلاب مشروطه یکی از مباحث داغ میان روشنفکران و روحانیون بود. در این دوره بیثباتی مزمن سیاسی، نابسامانیهای اقتصادی و ضعف امنیت اجتماعی به اقوام درون و برون مرزی این فرصت را داد تا با تاخت و تاز در خاک ایران زنان و دختران را به اسارت گرفته و پس از انتقال به خارج از مرزها در بازارهای بندهفروشی خیوه و بخارا به فروش برسانند. اما آنچه به این وضعیت دامن میزد وجود اختلافات مذهبی میان ایرانیان شیعه و ازبکها و ترکمنهای سنی مذهب بود. ایرانیها خلفای سنی را سبّ و لعن میکردند و ازبکها و ترکمنها نیز ریختن خون ایرانیان و اسیر کردن زنان و فرزندانشان را روا میشمردند. واکنش حکومت ایران نسبت به این تهاجمات حملات مکرر و اغلب موفقیتآمیز به مواضع ازبکها و ترکمنها و به اسارت گرفتن آنان بود ضمن آن که در این بین هزاران اسیر ایرانی در دست آنها نیز آزاد میشدند. سوای طوایف غیرایرانی، در داخل کشور هم متاسفانه موارد مشابهی از فروش زنان و دختران ایرانی توسط حکام و ماموران فاسد حکومتی و نیز دلالان ایرانی به طوایف برون مرزی وجود داشت که معروفترین آن فروش دختران قوچانی توسط شجاعالدوله حاکم خراسان به ترکمنها بود که در زمان خود بسیار سر و صدا کرده بود.
کارگزاری وزارت امور خارجه ازدواج دختران ایرانی با افغانها را ممنوع کرده بود. آیا این ممنوعیت هم به دلیل بندهداری بود؟
باید بدانیم که ازدواج یکی از شیوههای بنده شدن در عصر قاجار بود. گاه خانوادههای بیبضاعت برای کم کردن بار مالی خانواده با دریافت مبلغی پول دختران خود را به عقد موقت یا دائم در میآوردند که مصداقی از بندگی بود. در دوره قاجار ترکمنها و افغانها از طریق ازدواج با دختران و زنان ایرانی انها را به بردگی میگرفتند. تا قبل از جدایی افغانستان از ایران افغانها اغلب از راه شبیخون و حمله هموطنان ایرانی خود را ربوده یا اسیر کرده و به عنوان بنده میفروختند. اما با تاسیس کشور افغانستان افغانها مجبور به تغییر رویه شدند و مبادرت به خرید دختران از خانوادههای بیبضاعت منطقه سیستان و قائنات و پس از انتقال آنها به افغانستان آنها را در هندوستان و ترکستان به فروش میرساندند. اما با اطلاع حکومت ایران از این موضوع و سختگیریهای انجام شده از سوی آنان افغانها این بار با ترفند ازدواج با دختران و زنان ایرانی به کار سابق خود ادامه دادند. بدین صورت پس از این که همسران ایرانی خود را به افغانستان میبردند انها را طلاق داده و میفروختند. حکومت ایران به منظور جلوگیری از این ترفند به کارگزاریها دستور ممانعت ازدواج اتباع افغان با زنان ایرانی را داد و مقرر کرد در صورت اقامت دائم اتباع افغان در خاک ایران این امر میتواند صورت بگیرد. شواهد موجود حاکی از آن است که سختگیریهای حکومت مرکزی و نظارت و کنترل ماموران مرزی مثمرثمر واقع شد و کمتر دیده شد تا زنی به افغانستان برده شود.
نظر شما