تعریف نمایش مذهبی دربرگیرنده چه شاخصههایی است؟
پیش از تعریف «نمایش مذهبی» لازم است، به یک واقعیت اجتماعی اشاره داشته باشیم. گرچه در دهههای گذشته و توسعه رسانههای جمعی، بخش قابل توجهی از تولیدات دراماتیک بهویژه برای پخش در مناسبتهای مذهبی را یادآوری میکند به موضوعات درباره این آیینها و اعتقادات که غالبا بر بستر تاریخی تعریف میشود اختصاص یافته است؛ اما ناخودآگاه نخستین تصویری که با شنیدن مفهوم نمایش مذهبی بر ذهن عموم مخاطبان نقش میبندد، برپایی و اجرای مجالس «شبیه» و «تعزیه» در تکیهها، مساجد و گذرهای عمومی در طول سالیان گذشته است. این مهم به یقین حکایت از چیرگی طولانیمدت ارتباطات زنده سینه به سینه، در طول سالیان در میان قاطبه مردم ایران دارد. اما اگر بخواهیم با گذر از این تجربه جمعی، تعریف دقیقتری از نمایش مذهبی در دست داشته باشیم که بهعنوان الگویی جامع، در برگیرنده مفاهیم و شاخصههای قابل اثبات باشد، میتوان الگوی «وحدت مداوم دراماتیک» را پایهریزی کرد.
این الگو، حاکی از واکنش درونی مشترک نوع بشر به هنگام مواجهه با پدیدههای هستی، برای یکیشدن با تمامیت آن و رسیدن به حقیقت وجود، ضمن زیست در مناطق مختلف بشری است. الگوها در هر مکانی از طریق زیست فرهنگی آن منطقه به تناسب در قالب حرکات، اداها و اطوارها، نوشتهها و هر مقوله اظهارگونه دیگری به طور متفاوت بروز میکنند. «وحدت» از جنس آنچه برای یکیشدن و رسیدن به حقیقت، منظور است، «مداوم» از جهت استقرار این رویه در طول زمان و درام برای کنش مرموز اما قابل درک نسبت به پدیدهها.
یکی از بهترین موارد در ایران، نمایش «تعزیه» است که اجراکنندگان و تماشاگران در یک تجربه جمعی به قصد «ثواب» آن را برگزار میکنند و به وحدت مداوم مورد نظر از طریق یک داستان دراماتیک دست پیدا میکنند. این گونه نمایشها بیرون از مرزهای ایران و در کشورهای دیگر هم به شیوههایی متفاوت، اما با مضمون مشترک اجرا میشود. مثلا در ژاپن نمایش سنتی «نو» به قصد رسیدن به «یوگن» و در کشور هند «کاتاکالی» را برای رسیدن به «راسا» به اشتراک میگذارند؛ هر سه نمونه، از منظر تعریف الگوی یادشده، قابل تشریح است.
این مفهوم درباره نمایش مذهبی «شبیه» یا «تعزیه» به چه گونهای است و هنگام مواجهه با چه پدیدهای به یگانگی با هستی رسیده و یا به حقیقت وجود پی میبریم؟
اکثر پژوهشگران معتقدند، نمایش در آغاز، از تحول رسمها و نیایشهای مذهبی بیرون آمده است؛ برعکس آنچه میراث معنوی در کشورهایی همچون یونان و هند است که در آنها همواره «چندخدایی» رایج بوده است، در ایران از دیرباز یگانهپرستی جریان داشته و خداوند یگانه در ادیان مرسوم این سرزمین همواره به نمایندگان زمینیاش، قدرت پیامرسانی بخشیده و سبب برگزیدگی تعدادی از بندگان خویش شده است. بدین ترتیب، این بندگان در نظر سایرین، مرتبت متعالی یافته و در حقیقت به ولایت و منزلت بیحد و حصر الهی نائل آمدهاند. متعالیترین جلوه از یک انسان در نظر انسان دیگر که به وضوح در دین اسلام و مکتب شیعی عیان است و تا آنجا پیش میرود که جزو اصول پنجگانه دین به شمار رفته و مخالفت با این فرد برگزیده و یا آسیبرساندن به او در هیئت اولیاء از سوی اشقیاء، توانایی خلق بزرگترین تراژدی هستی را در این منطقه جغرافیایی سبب شده است. بر همین قاعده، دوستی و پیروی از این انسان برگزیده، کمال و سعادت دنیوی و اُخروی را برای فرد رقم خواهد زد و تعزیت برآنچه از سر شقاوت و ناحقی بر این معصوم روا داشته شده، زیباترین منبع برای اتصال به یگانه آفریننده هستی میشود و چنگ زدن به این حقیقت، اگرچه حتی فرد را در مسیر درک مفاهیم عمیق حقیقت وجود قرار ندهد، اما آرامشی از سر سعادت به واسطه اتصال و توسل برای ختم به خیر ساختن کنجکاویهای ذهنی به او خواهد بخشید. به این ترتيب، «وحدت رویه» از طریق یکیشدن با امام سوم شیعیان، بهعنوان منبع زمینی مقدس و همه مریدان راه او، از طریق نمایش «شبیه» و «تعزیه» رخ خواهد داد و واکنش به اتفاقات و بازخوانی ذکر مصیبتی که به امام حسین(ع) در واقعه کربلا رفته است، بهطور مداوم در طول تاریخ بر صحنههای ویژه در ملاعام ادامه مییابد تا لحظات روحانی و دراماتیک جمعی از سوی اجراکنندگان و تماشاچیان درکنار یکدیگر رقم بخورد.
آیا نمایشنامه مذهبی، فقط از داستانها و رخدادهای مذهبی الهام میگیرد؟
خیر. به نظر من همانگونه که الگویی با عنوان «وحدت مداوم دراماتیک» را برای نظمدهی به این مفهوم بیان کردم، هر نمایشی که این قاعده سهگانه در مورد آن صدق کند، میتواند در زمره نمایشهای مذهبی قرار گیرد. شوربختانه بسیاری از اجراکنندگان نمایشهای مذهبی در کشور از این نکته غافلند که برای بیان یک حرف مذهبی، میتوانند تنها معانی دینی را که در دین وجود دارد بدون توجه به ظواهر نمایش و حتی موضوعات انتقال دهند. نزدیک شدن به دنیای درونی و معنوی انسانها و توانایی شناخت انگیزههای کنش آدمی نیز میتواند موضوع و محتوای جاری یک اثر مذهبی باشد. مواردی که به قطع درصورت پرداخت عالمانه، میتواند زمینههای شراکت مخاطب، در کشف و شهود بیطرفانه، همراه با هنرمند را تقویت ساخته و باز هم وحدت مداوم دراماتیک را رقم بزند.
چه کارکردهایی برای نمایش یا نمایشنامه مذهبی میتوان تعیین کرد که منجر به پدید آمدن آن گشته است؟
با تعریف مطرح شده اگر بخواهیم گستره پوشش نمایش مذهبی را تعیین کنیم بیتردید باید گذاری مستمر به درازای تاریخ داشته باشیم؛ همانجایی که پرسش «بودن و نبودن» در ذهن انسان شکل گرفت و پرسشهای پیاپی در خصوص چگونه بودن، چگونه زیستن، از کجا آمدن و به کجا رفتن، اصالت ذهن او را دربرگفت. همان انسانی که در پی یافتن سرمنشا زندگی خود و هستی پیرامون بود، شروع به روایتگویی و داستانسرایی کرد و این روایتها برای درخشندگی و نزدیکتر شدن به حقیقت وجود، دوگانههای اصلی زندگی همچون خیر و شر را پدید آوردند که در مواردی نیز به شکل گروههای خیر و شر نمود پیدا کردند. کارکرد چنین دیدگاهی به قطع، تلاش مستمر انسان سردرگم، برای مکاشفه هستی به قدر تجربه خویش از زیستن است. در مفهوم واقعی تلاش انسان برای رمزنگاری هستی، از طریق بیان و اشتراک گذراندن ترسها، تفکرات، تشویشها و تردیدهای زیست خود خواهد بود. صدالبته باقی، همه حاشیهای است بر این اصول.
با این تعاریف یعنی درحالیکه کارکردهای نمایش مذهبی را در تمامی ابعاد زندگی انسان میتوان جستوجو کرد، نمایش و نمایشنامه مذهبی را بیش از یک نوع یا ژانر نمایشی میبینید؟
اگر نمایش را زاده این طرز تفکر تلقی کنیم و مذهب را چیزی ورای تفکر محدود یک مجموعه یا فرقه در قالب یک کل بزرگ در نظر بگیریم که هیچ باشندهای از دایره وجود آن خارج نیست، نمایش چیزی به غیر از همین گونه یکتا نیست.
پس تکلیف گونههای ديگر نمایش که بهعنوان مثال فقط برای سرگرمی بشر پدید آمدهاند چه میشود؟
من قائل به ایجاد یک محدوده بسته نیستم که تمامی انواع و دیدگاههای نمایشی را در ظرف آن بگنجانم؛ اما باید اذعان کنم، آنچه در موجودیت نمایش وجود دارد پیوند عمیقی با همه زندگی داشته و چیزی جدای از آن هم نیست. همانطور که استدلال کردم و بسیاری از پژوهشگران نیز بر آن معتقدند؛ نمایش ابتدایی چیزی جز تلاش برای به اشتراک گذراندن و رمزنگاری از وجود و هستی نبوده است، پس یک دایره وسیع یکتا دارد که نمایش را در هر ژانر و گونهای که باشد در قلمرو تعمق در باب هستی قرار داده و حتی گونههایی که توسل به فرار از تفکر را پیشه کردهاند را هم به دلیل برگزیدن راهی دگرگونه برای مکاشفه و رمزنگاری از وجود و هستی در دایره پوشش خود جای میدهد.
با توجه به پیشرفت تکنولوژی و قدرتگرفتن رسانههای گوناگون، نمایش مذهبی چه راهی را در آینده طی خواهد کرد و آیا نیازمند ایجاد تغییر در ساختار و یا زمینههای جدید برای اجراست؟
به هر حال در هر عصری به میزان اعتقادات رایج همان عصر درباره انسان و جایگاه او در هستی، جنسی از ابزارها برای ارائه هنر، بهروز میشود؛ بنابراین از آنجا که دیدگاه انسان از منزلت خاص خود در طرح کلی چیزها نو میشود، نمایش نیز همپای این تحولات تغییر میکند، چرا که در اصل، نمایش، اندیشه غالب در عصر خود را درباره نسبت انسان و هستی منعکس کند و با ابزارهای گوناگون، داشتههای موجود ذهنی ما، منعکس در متن را با ابزاری نوین، برای رسیدن به الگوی وحدت مداوم دراماتیک دنبال خواهد کرد. ضرورتی که با پیشرفت تکنولوژی و ترکیب فضای واقعی و مجازی ناگزیر به نظر میرسد و لزوم تفکر و تلاش برای در معرض چالش قرار دادن فرآوردههای هنری جدید در بسترهای نوظهور را ایجاب میکند.
نظر شما