فریدون اکبری شلدره گفت: موضوع سخن من متن است. عنوان سخن من، جهان متن یا به بیانی روشنتر متن انقلاب و انقلاب متن است. این دو واژه ترکیبی است. روی این دو ترکیب و چهار واژه یا دو واژه وارونه ذهنتان را آونگ کنید بر صلیب این پرسش. چه ذهنیتی با شنیدن این واژهها در ذهن شما میآید. چند سالی است که در مورد جهان متن مطالعه میکنم و مینویسم که آن تجربهها را در این جلسه بیان میکنم.
وی افزود: من وقتی از متن سخن میگویم فقط نوشته کاغذی روبهروی شما مرادم نیست، «ای در درون جانم و جان از تو بیخبر/ وز تو جهان پر است و جهان از تو بیخبر». این خود متن ماست. هر چیزی که کارخانه ذهن را بگرداند و بچرخاند متن است. میتواند کتاب باشد، میتواند فیلم مرگ، برگ و هر چیز دیگری باشد. من در متون کهن که جستجو کردم دیدم مولانا دو جا ترکیب متن کور و متن ناودان را آورده است. متن کور را در داستان ناقه صالح آورده است یعنی آن آوا باید باشد تا متن بزاید. در متن ناودان هم همین معنا است اما این معنا را در متون گذشته ما داریم.
اکبری شلدره در ادامه بیان کرد: ما هر چیزی که چرخدندههای کارخانههای ذهن را به چرخش درآورد و در پی آن ما را به فرآوردهای برساند که یا گفتار خواهد بود یا نوشتار. وقتی مثلا سراغ سعدی میآییم سعدی میفرماید: «برگ درختان سبز در نظر هوشیار/ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار». نگاه سعدی همان نگاه توحیدی است که در سراسر ادبیات ما نمود دارد. در نگاه سعدی برگ متنی است که انسان را به خویشتن فرامیخواند. در این مسیر اندیشه دامنه متن بسیار فراخ میشود. یعنی هر بافت آوایی و صدایی که از دریچههایی که به گوش شما میرسد متن است.
وی افزود: ما در متن انقلاب عادت کرده بودیم ساعت 9 شب بانکی را از پشت بامها میشنیدیم، این متن پیامی دارد. پس برای متن دامنه فراخی در نظر گرفتم. متن را به گونههای بیشمار بخش میکنیم. هجویری در کشفالمحجوب میفرماید که خداوند در وجود ما پنج در نهاده است؛ دیدن، شنودن، پسودن، چشیدن و گفتن. به اینها پنج در باطنی را نیز اضافه کنید. وقتی میخواهیم به سراغ متن برویم به کمک این دریچهها وارد متن میشویم. هجویری جمله را اینگونه تمام میکند، و این پنج، سپهسالاران عقل و علمند. سخن هجویری است در قرن 5 و امروز علمای تعلیم و تربیت بانک و فریاد برآوردهاند.
اکبری شلدره در ادامه گفت: در این بحث ما وقتی به سراغ متن میآییم برای رویارو شدن با متن ابزار ما اینهاست. اگر عالمانه بخواهید بروید 10 در و اگر ساده بخواهید بروید همان 5 در بسنده است. برای اینکه در رویارویی با متن کار خودم را ساده کنم، فکر کردم و دیدم خود انقلاب متن است. هر چیزی که چرخدندههای ذهن را به کار بیندازد آیا رخدادی اینگونه که در حقیقت تبلرزهای در عالم پدید آورده چگونه متنی است؟ باید با این دید به مساله نگاه کرد.
وی افزود: آیا متن ماتنی دارد، اینها مرادم نیست. ما از منظر باورشناختی خودمان از این دریچه نگاه میکنیم. چون در آنجا سخنان ناسازی شنیده میشود. ژاک دریدا سخن از یتیمشدگی متن میگوید. این نوع نگاه فقط مربوط به اینجاست و من از متون کهن بیرون کشیدم. بنابراین اینجا میبینیم که از منظر تلنگرشناسی تبلرزههای انقلاب را از ابتدا تا اکنون میبینیم که این یک متن است. حالا برای رویارویی با این متن چه باید کرد؛ من سه گام تعریف کردم.
اکبری شلدره بیان کرد: نخست مقام متن است. برای شناخت متن و اینکه بدانم متن چه پایه و مایهای دارد باید مقام را مطالعه کنم. مقام هم به پدیدآورنده برمیگردد یا خیر؟ این متن از دریچههای شنیداری وارد سامانه ذهن ما شد. از سال 42 که آشکار میشود رگ رگ ادامه پیدا میکند و 57 بانگ به گوش میرسد. این قدم اولین قدم ماست که مقام را مطالعه کنیم. یک وقتی درباره انقلاب فرانسه مطالعه میکنید این شما را میبرد به آن دامنه فکری و فرهنگی و... اما وقتی در این سو پرت میشوید، این رگه را پی میگیرد. دکتر زیباکلام در کتاب «مقدمه انقلاب اسلامی» میگوید: اگر از سلسله صفوی چشم بپوشیم، انقلاب اسلامی بزرگترین پدیده تاریخی از ظهور اسلام تاکنون است.
وی افزود: در اینجا از تمثیلی بهره میگیرم، گاهی میایستید در کنار یک رودخانه آرام ریگی بر میدارید و در سطح آب پرت میکنید، طول موجها امتداد مییابد. این انقلاب در تاریخ معاصر ما طول موجهایش همچنان پدیدار میشود. این را ما هم در سامانه ذهنی خودمان و هم در رفتارها میبینیم. چون همه این رفتارها تاثیر را در ذهن اهل متن میگذارد. متن از راه دریچههای درونریزی راه باز میکند. بیشتر نوشتهها پیشامتنی دارد و پسامتنی. پیشامتن، همه ما خوشهچین خرمن افکار پیشینیان خودمان بودیم چه بدانیم و چه ندانیم. انقلاب ما یک متن بیپیشینه نیست. این یک آبشخور بسیار عظیمی است که نمیتوانید از آن چشم بپوشید. نمیتوانید جلوی آن را سد کنید. از سویی پیش داشتهای انقلاب را داریم و از سوی دیگر باورهای دینی و...
اکبری شلدره بیان کرد: پسا متن ما در پس از انقلاب ما و شما هستیم. ما یک مادرمتنی داریم که خرده متنهایی از دلش زاده شد. مثل 8 سال جنگ. من اگر میخواهم متنی را بشناسم باید مقام صاحب متن را بشناسم. بنابراین در تمام رگ شور و شیرین این سرزمینمان این مه بانگ اثر گذاشته و بیدار کرده است. برخی را برانگیخته و برخی را در آن وحشت بانک بیدار کرده است. زیباکلام میگوید: بعد مذهبی انقلاب شگفتانگیز و بسیار پیچیده است. برای اینکه این متن ما در میان انقلابهای معاصر جهان تنها متنی است با این گستره مذهبی. در هیچ کجا شما چنین انقلابی با این رویکرد نمیبینید.
وی با بیان اینکه جان و جوهره ادبیات پایداری وجود مردم است، گفت: هانا آرنت میگوید؛ کلیدواژه شناخت انقلاب فرانسه مردم هستند. در اینجا اما مسجد رنگ میبخشد به این متنها. متن انقلاب این ویژگی را دارد. این رنگی که از این متن به چشم میآید رنگی است از بنیانهای اعتقادی این ملت که در مسجد نمود پیدا میکند. قدم دوم حال متن و کشف حال متن است. حالها را دستهبندی کردم، رسمی، شاد، ناخوش و غماندود. برحسب مکانها حالها هم تغییر میکند یعنی این دو به هم پیوسته هستند. یک راه برای سنجش پدیدهها یا پی بردن درست به پدیدههاست. میشد همین متن انقلاب را سنجید با انقلابهایی که در صد سال اخیر پدید آمده است. 54 مقام و حال دستهبندی کردم. برای هر مقامی حالی داریم ویژه آن مقام.
عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی افزود: افراد در این انقلاب سه دسته هستند؛ یا همزادند، یا پیش زاد و یا پس زاد. مرادی کرمانی پیش زاد است چون از پیش از انقلاب مینوشت و پس از انقلاب نیز زیسته و مینویسد. همزادان با انقلاب گاهی اوج گرفتند و گاهی در دل درهها افتادند. 8 سال گاهی در اوج قلهها بودیم و گاهی به درهها رسیدیم. بنابراین بیهیچ گمانی نویسنده ما هم مقام و هم حالش دگرگون شده است و در پی حال ذهن و زبانشان هم تغییر کرد. اگر از دل انقلاب به سراغ متن ادبیات پایداری میرویم، مادر متنی داریم به عنوان متن انقلاب و فرزندزادگانی داریم که یکی از آنها ادبیات پایداری است. کارمایههای فکری کارشناسان لازم است برای اینکه پاسخ به پرسشهایی است که باید در جامعه به پاسخ میرسیدند. از منظر من ادبیات دفاع مقدس ترکیب وصفی نیست واژه مقدس صفت دفاع است.
اکبری شلدره در ادامه گفت: سومین گام و آخرین گام برای رویارویی با هر متن لحن است و لحن متن را باید با دو مورد قبلی تشخیص بدهیم. از دل متن انقلاب نویسندههایی که برآمدهاند میتوانیم رگههایشان را درک کنیم. چون در نبض متن با حس و حال نویسنده روبهرو میشویم و به مقام نویسنده پی میبریم. حال متن جوهره اصلی متن است. لحن بازسازی در فضای عاطفی ذهنی نویسنده است. در نویسندههای پساانقلابی وقتی مصطفی مستور را در کنار سیدمهدی شجاعی میگذارید، هر دو در دل متن انقلاب زیستند. اما جهاننگری متفاوتی دارند، چون حالهایشان یکسان نیست. کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» نگاه ژرف، فلسفی و عمیقتری دارد.
وی افزود: متن با خواننده است که از جای خود برمیخیزد. انقلاب هم اینگونه است. از مشروطه میآید ولی میگویید انقلاب اسلامی چیز دیگری است. این انقلاب سری دارد و سروری. این رهبر بانگ و فریادش از دل مردم و از مساجد برمیخیزد. بنابراین متن خودش به تنهایی مرده و بیروح است و خوانش من و شماست که به آن جان میبخشد.
نظر شما