سه‌شنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۵
پیاده‌روی اربعین فرصت مناسبی برای گفت‌وگو والدین با فرزندان است

مونا اسکندری معتقد است که پیاده‌روی اربعین فرصت مناسبی برای گفت‌وگو والدین با فرزندان است و می‌گوید: به عقیده من پیاده‌روی اربعین فرصت و غنیمتی برای همه خانواده‌هاست تا اگر در روزهای معمولی شرایط گفت‌وگو با فرزندشان را ندارند، از آن استفاده کنند؛ والدین می‌توانند با هم گپ‌وگفت و این فاصله را کم‌رنگ کنند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، پیاده‌روی اربعین یک مراسم و گردهمایی مذهبی است که توسط شیعیان و به صورت پیمودن راه به صورت پیاده در کشور عراق به طرف حرم مطهر امام حسین(ع) در شهر کربلا به منظور زیارت و جمع شدن همه آن‌ها در چهلمین روز پس از شهادت امام حسین (ع) انجام می‌شود. این مراسم از سال ۲۰۱۴ به بزرگ‌ترین پیاده‌روی (پیمایش) و گردهمایی عمومی سالانه در جهان تبدیل شده‌ است. از این رو، با نزدیک شدن به ایام پیاده‌روی اربعین و حال‌وهوای آن، با مونا اسکندری یکی از نویسندگان کودک و نوجوان گفت‌وگو کردیم. او این تجربه را همراه با دو فرزند خود داشته است، که در ادامه می‌خوانید:
 
آیا اربعین یک رویداد جهان‌شمول است یا خیر؟
بله. اگر بخواهیم درباره کودکان صحبت کنیم، ما باید به قدری محدوده و خط محیطی‌مان گسترده باشد که نه تنها برای کودکانی که در کشور ما ساکن هستند و در پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کنند، بلکه باید برای کودکان سراسر دنیا هم برنامه‌ریزی کنیم. ما باید دقیق و نکته‌سنج باشیم. چون اربعین ویژه مردم ایران نیست؛ بلکه برای تمام جوامع اسلامی حتی می‌توان جوامع غیراسلامی هم در آن گنجاند. می‌توان از این ظرفیت برای بیان اهداف مقدسی که در قیام عاشورا اتفاق افتاده استفاده کرد و بهره گرفت. پیاده‌روی اربعین باعث می‌شود، کودکان از همان ابتدا با این اهداف آشنا شوند؛ اما قطعا باید در بستر هنر باشد و هنرمندی باتجربه و نکته‌سنج وارد شود؛ از زاویه‌دید و کانون نگاه کودکان به این موضوع نگاه کند. همان‌طور که باید ویژگی‌های یک نویسنده کودک و نوجوان را برای آثار تولیدی مناسب این سن درنظر گرفت باید در بحث ادبیات اسلامی، این هنر صد افزون و بیشتر ضرورت آن مشخص و لازم باشد.
 
چگونه فرزندان شما به پیاده‌روی اربعین آمدند و پیشنهاد شما برای جذاب‌تر کردن این سفر برای کودکان چیست؟
زمانی‌که سفر اربعین برای من پیش آمد خیلی ناگهانی و اتفاقی رخ داد؛ بنابراین فرصتی نداشتم که برای فرزندانم پیش‌درآمدی داشته باشم. پسرم محمد پیش‌دبستانی و دخترم دو ساله بود. فرصت برای اینکه یک برنامه‌ریزی دقیقی داشته باشم، نبود؛ اما اشتیاق محمد برای رفتن به این سفر و پیاده‌روی اربعین خیلی زیاد بود. اشتیاق او با توجه به شنیده‌هایی که از زائرین سال‌های قبل داشت و فضای رسانه‌ای که در کشور حاکم می‌شود، دو‌چندان ‌شد. همین موضوع باعث شد در این سفر پا بگذارد و این تجربه را کسب کند. با توجه به اینکه در این راه فرصت گفت‌وگو زیاد است، خودم را آماده پاسخ به سوالات زیادی کرده بودم. به عقیده من پیاده‌روی اربعین فرصت و غنیمتی برای همه خانواده‌هاست تا اگر در روزهای معمولی شرایط گفت‌وگو با فرزندشان را ندارند، از آن استفاده کنند؛ والدین می‌توانند با هم گپ‌وگفت و این فاصله را کم‌رنگ کنند. به نظر من بهتر است بسته‌های هدیه کوچک برای بچه‌ها درنظر گرفته شود. منظور از بسته‌های هدیه یعنی مطالبی که بتوانم در فرصتی که در موکب‌ها و در حال استراحت هستیم، استفاده کنیم و با ایجاد چالش، خلاقیت بچه‌ها را پرورش دهیم.
 
آیا ارگانی هست که به صورت تخصصی برای کودکان درباره اربعین کار ‌کند؟
دوستانی که دغدغه‌مند بودند توانستند خروجی‌های مفیدی به لحاظ هنری بدست آورند؛ اما به لحاظ ادبی ما هنوز هم جای کار داریم؛ متاسفانه هنوز هیچ ارگانی را ندیدیم که برای بچه‌ها به صورت تخصصی درباره اربعین صحبت کند؛ البته زمانی‌که کارهای هنری و ادبی ما در مجموعه سازمانی و اداری قرار می‌گیرد، از لطفش کاسته و به صورت سفارش‌نویسی می‌شود؛ به نظر من در این حالت برکت خودش را از دست می‌دهد. وقتی‌که پای مردم، سازمان‌های مردم‌نهاد به میان باشد، جوشش و خروشش دلی است؛ در نتیجه محبت و عشقی که به اهل بیت است از دل هنرمند تراوش می‌کند و خیلی اثرگذارتر خواهد بود. اگر بخواهم بگویم که کار جدی در خصوص این موضوع دیدم که توجهم را جلب کرده یا حتی به من پیشنهاد شود که مطالعه کنم، متاسفانه چنین کاری را ندیدم؛ البته این به این معنی نیست که کاری نشده، قطعا اقدامی صورت گرفته است ولی کاری که بتوانم برای کودکم تهیه کنم، چنین کاری را ندیدم. 

 
به عقیده شما بیان همه وقایع عاشورا برای کودکان ضروری است؟ به عبارتی، هنرمند باید چگونه عمل و چه مطالبی را بیان کند؟
خیلی از دوستان من یا والدین احساس می‌کنند که اگر بخواهیم از ابعاد مختلف به واقعه کربلا و قیام عاشورا نگاه کنیم، شاید برای کودکان صحنه‌های ناخوشایندی داشته باشد؛ شاید بررسی یک جنگ، نحوه شهادت‌ها و غم‌های متعددی که بر روح و روان اهل بیت(ع) وارد شده، برای کودکان ما سخت باشد؛ اما زمانی‌که ایمان به خداوند داشته باشیم می‌دانیم که هر اتفاقی که رخ می‌دهد، قطعا درس و عبرتی برای همه انسان‌هاست. در بیان وقایع باید به حدی ظریف‌نگر و نکته‌سنج باشیم که ابعاد خاصی را که متناسب با روحیه کودک است و درس‌های معرفتی که برای آن‌ها جالب و جذاب است، استخراج کنیم؛ مطالب استخراج شده را در ابعاد و زمینه‌های مختلف مانند شعر، داستان، پویانمایی و... بیان کنیم. باید در حالت‌های مختلف خوراک ذهنی کودک را فراهم کرد. در انیمیشن و فیلم‌های مختلف خارجی، انواع و اقسام هیجان‌های مثبت و منفی را به کودک‌مان روا می‌داریم؛ در بازی‌های رایانه‌ای، انواع خشونت‌ها دیده می‌شود و افراد در این بازی‌ها به هم آسیب می‌رسانند؛ اما چنین خشنونت‌هایی را مناسب و از خط قرمز خودمان رد می‌کنیم و منفعل عمل می‌کنیم؛ اما در مقابل قیام عاشورا ممکن است شاخک‌هایمان تکان بخورد و بگوییم این قیام و حقیقت تاریخی برای بچه‌ها خشونت‌آمیز است. درس‌هایی مانند توکل به خدا، وفاداری، احترام به بزرگ‌تر، ایستادگی و مقاومت، در جبهه حق بودن با وجود قلت و کمیت و... که در واقعه عاشورا و اربعین وجود داشته، بسیار برای بچه‌ها قشنگ است و می‌توان با هنرهای مختلف به آن‌ها آموزش داد. تمام این موارد می‌تواند به صورت غیرمستقیم، تربیت‌کننده افکار کودکانی باشد که در پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کنند؛ البته چنین کاری هنرمندی را می‌طلبد که زمانی‌که دست به خلق اثر می‌زند، به قدری هوشنمدانه عمل کند که دچار شعارزدگی نشود؛ به‌عبارتی،‌ بتواند کودک را با خود همراه و بار سنگین پیام را به او منتقل کند. 
 
به نظر شما بزرگ‌ترین نگرانی خانواده‌ها از حضور بچه‌ها در پیاده‌روی اربعین چیست؟
بزرگ‌ترین نگرانی خانواده‌های اربعینی، شرایط جسمی کودکان است. آن‌ها بیشتر نگران هستند که بچه‌ها گرمازده و تشنه نشوند؛ خوراک آلوده نخورند، مسموم نشوند و از لحاظ بهداشتی مراقب کودکان هستند؛ متاسفانه برای خوراک ذهنی آن‌ها کاری نکردیم و ما راه زیادی داریم تا این پیاده‌روی اربعین برای کودکان هم مفید واقع شود. من فکر می‌کنم بخش عمده این رسالت بر عهده هنرمندان متدین و مذهبی ماست. آن‌ها اگر به این موضوع فکر کنند که در طول این مسیر چگونه کودکان را با این اهداف روشن کنیم، شاید کارهای خوب و زیبایی که در شان کودک شیعه باشد، انجام شود. باید همه ما دست به قلم شویم و افکار و ایده‌های خود را پیاده کنیم تا بتوانیم به آن هدف برسیم.
 
خانواده‌ها در این راه چه رسالتی دارند؟
بخش کوچکی از این بار بر عهده والدین است و می‌توانند موثر واقع شوند. همان‌طور که قبلا هم گفتم، اربعین فرصت مناسبی است که والدین می‌توانند با کودکان خود صحبت کنند و بارش سوال‌ها را راه بیندازند و پاسخگوی صحبت‌های آن‌ها باشند؛ خانواده‌ها می‌توانند ذهن کودکان را متوجه این موضوع کنند که چرا داریم این همه زحمت و سختی را به خودمان هموار می‌کنیم؟ مردمی که به استقبال ما آمدند و تمام امورات ما برای آن‌ها مقدس است. دلیل این‌ها چیست؟ در صورتی که اگر در روزهای دیگری می‌آمدیم چنین نبود. فکر می‌کنم بتوان تبیین خیلی خوبی انجام داد و ذهن کودک را متوجه معانی عمیق و زیبایی از انسانیت، همیاری و همکاری کرد. درس‌های زیادی از اربعین را برای بچه‌ها رقم زد. والدین می‌توانند یک خاطره به یاد ماندنی همراه با تبیین یک سری معانی را در این سفر همراه داشته باشند. ما می‌توانیم از این پیاده‌روی اربعین یک بستر خیلی خوبی برای پرورش کودکان بسازیم؛ ضمن اینکه اتفاقات خوشی را رقم بزنیم که برای آن‌ها به یادماندنی شود. در این سفر بچه‌ها با وجود اختلافات فرهنگی و محیطی که دارند، خیلی اشتراک خاصی پیدا می‌کنند؛ خیلی از درس‌ها را هم از طریق همین معاشرتی که زبان‌ها قاصر است و به کمک اشاره صحبت می‌کنند، یاد می‌گیرند. 

 
از تجربه شخصی خودتان که با محمد شش ساله به پیاده‌روی اربعین رفتید، بگویید.
خاطرم هست زمانی‌که با پسرم محمد، که شش سال داشت هم‌گام شده بودم، در مورد کشورهایی که با پرچم‌های مختلف حضور داشتند، صحبت می‌کردیم. گاهی اوقات از او سوال می‌کردم که چرا این همه راه را آمدیم؟ در آن زمان حضرت زینب(س) به این شکل و با بچه‌های کوچک چقدر خسته می‌شدند. در حالی که امروز مردم عراق به ما آب خنک می‌دهند ولی به کاروان امام حسین(ع) آب خنکی نمی‌دادند. همه اینها در آن فرصت اربعین قابل تامل بود و سوال می‌کرد که چرا امام حسین(ع) بچه‌هایش را برد؟ مگر امام نبود؟ مگر نمی‌دانست چنین اتفاقی برایشان می‌افتد؟ اگر از ظرف دانش من خالی بود، نمی‌توانستم جواب سوال‌های محمد را بدهم؛ ولی از این فرصت استفاده کردم و شروع به توضیح دادن کردم. محمد از نجف تا کربلا پیاده آمد و من سعی کردم یک سفر خوشمزه‌ی خاطره‌انگیز ایجاد کنم؛ به حرف‌هایش گوش می‌دادم؛ سعی کردم او را علمدار کاروان قرار دهم و برای همین برای محمد پرچمی خریدم و به او نقش دادم. حس علمدار بودن برای محمد شش ساله، حس قشنگی بود. حتی کفشی که محمد در اولین پیاده‌روی خود از نجف تا کربلا پوشید را نگه داشتم؛ با این کار می‌خواستم به او نشان دهم که قدر این قدم‌ها را می‌دانم و کفش‌های مقدسی بودند که همراه تو بودند. شاید همین موضوعات باعث شد که الان که محمد 10 سال دارد و برای بار سوم به پیاده‌روی اربعین می‌رود، با همان شور و شوق برود؛ به خودش افتخار می‌کند؛ دیگران هم به این حرکت او افتخار می‌کنند و به زبان می‌آورند. این نگاه والدین و بزرگ‌ترها می‌تواند به حرکت بچه‌ها معنا متفاوت ببخشد. معتقدم که صحبت‌های والدین، رفتار و منش آن‌ها در این سفر، تماما برای فرزندشان الگو می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها