قیام ۱۷ شهریور از نقاط عطف در تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. این قیام و کشتاری که علیه مردم در میدان شهدای تهران به وقوع پیوست، هرگونه امید به مصالحه میان مردم و سلطنت طلبان را از بین برد و شیب رو به سقوط رژیم پهلوی را تندتر ساخت. اگرچه آمار دقیقی از تعداد قربانیان فاجعه ۱۷ شهریور تهران منتشر نشد ولی ابعاد فاجعه به حدی بود که این روز در ادبیات پس از انقلاب به «جمعه سیاه» معروف شده، و در فهرست «ایامالله» انقلاب اسلامی قرار گرفته است.
سال پایانی حکومت پهلوی در حالی آغاز شد که علیرغم اوج گیری اعتراضات مردمی، کمتر کسی باور میکرد که این رژیم نتواند سال جاری را به پایان برساند البته بودند کسانی چون امیراسدالله علم که در یادداشتهای روزانهاش فروپاشی حکومت را پیش بینی کرده بود، اما هنوز زنگ خطر جدی در بین رجال پهلوی به صدا در نیامده بود.
تابستان 1357 دوره پر التهابی آغاز شد که به سقوط حکومت انجامید. روز شانزدهم شهریور، به ویژه در تهران، اعتصاب سراسری به وقوع پیوست و همچنین به دعوت روحانیان تهرانی در این روز راهپیمایی بزرگی صورت گرفت. در مقدمه کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک درباره وقایع نیمه دوم شهریور 1357 و به ویژه کشتار 17 شهریور همان سال آمده است:
در این حرکت اجتماعی؛ همچون راهپیمایی بزرگ عید فطر (13/6/1357) مردم بار دیگر نفی سلطنت و تغییر نظام حکومتی را خواستار شدند و نیز با گل و گلاب و نقل از نظامیانی که در خیابانها مستقر بودند استقبال کردند. این شیوه از مخالفت که با دفع حکومت و جذب ارتش همراه بود هر چه زودتر میباید متوقف میگردید چرا که ادامه آن موجب تزلزل هر چه بیشتر پایههای حکومت میشد. برپایی حکومتت نظامی تنها چاره پیش رو بود. مقامات بلند پایه نظامی و امنیتی حکومت بیش از دیگر دولتمردان به ایجاد حکومت نظامی تأکید داشتند. در واپسین ساعات روز شانزدهم شهریور اعلامیه برقراری حکومت نظامی در تهران و یازده شهر دیگر نوشته شد.
با این که روحانیان تهران برای روز هفدهم شهریور تظاهرات و راهپیمایی پیشبینی نکرده بودند، اما مردم قرار تجمع این روز را در میدان ژاله گذاشتند. طعم تلخ این حکومت ساعت 9 صبح به مردم حاضر در میدان چشانده شد و با گشودن رگبار مسلسلها تعداد قابل توجهی از مردم به شهادت رسیدند و بسیاری زخمی شدند. از همان روز آن شایعه در سطح کشور پراکنده شد که سربازان اسرائیلی دست به این کشتار وحشیانه زدهاند. مردم باور نمیکردند که هموطنان نظامیشان این چنین به روی آنها آتش بگشایند.
حادثه 17 شهریور تأثیر عمیقی بر روند نهضت مردم ایران گذاشت؛ با این که ظاهرا سه هفته کشور را با آرامش نسبی رو به رو کرد، ولی نه تنها توقفی در روند انقلاب ایجاد نشد، بلکه کینه عمومی از حکومت شاهنشاهی بیشر گردید؛ کینهای که سر بسته باقی نماند- مانند آنچه پس از 15 خرداد 1342 روی داد- و همچنان تا سقوط سلطنت فوران کرد.
کشوریک هفته دست به اعتصاب زد. تمامی بازارها و بیشتر اماکن کسب تا 25 شهریور به عنوان اعتراض به این کشتار وحشیانه تعطیل بودند. حکومت نظامی تا واپسین روز دوام نظام شاهنشاهی پا برجا بود، اما عملا کارآیی نداشت و هرگز نتوانست مقررات خشک خود را در شهرها تزریق کند. برای نمونه با این که اجتماع بیش از سه نفر در حکومت نظامی واکنشی از خود نشان نمیدادند.
در بخش دیگری از روایات از این رویداد تاریخی چنین آمده است: عدهای از مردم در راهپیمایی بزرگ 16 شهریور فریاد میزدند، فرداصبح در میدان ژاله. سپهبد مقدم برای جلوگیری از تکرار راهپیمایی از شاه درخواستبرقراری حکومت نظامی کرد و سرانجام با موافقت شاه، تصویب شورای امنیت و هیأتدولت، حکومت نظامی به تصویب رسید و با فرمان شاه ارتشبد اویسی فرماندار نظامیتهران شد. فرماندار نظامی تهران به سپهبد بدرهای فرمانده گارد جاویدان دستور داد تاواحدهایی از گارد را به فرمانداری نظامی منتقل کند. بدرهای فرمان اعزام واحدهایی رابه سرلشکر امینی افشار فرمانده لشکر 1 گارد جاویدان صادر کرد و یگانهایی از لشکردر میدان و خیابان ژاله (شهدا) مستقر شدند. ارتشبد اویسی با صدور اولین اطلاعیهیفرمانداری نظامی اعلام کرد: «به منظور ایجاد رفاه مردم و نحوهی نظم از ساعت 6 صبحروز 17 شهریور ماه مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه» به اجرا میگذارد.
مردم در صبح زود بیخبر از حکومت نظامی در دستههای بزرگی از خیابانهایفرحآباد، شهباز و میدان خراسان به طرف میدان ژاله حرکت کردند. در نزدیکی میدان وخود میدان کامیونهای مملو از نظامیان ایستاده بودند، ولی مردم بیاعتنا به راه خودادامه میدادند. ساعت نزدیک 30/7 صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهایمنتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد کهحکومت نظامی است، چرا تجمع کردهاید؟ یکی از روحانیون مردم را دعوت به نشستنکرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرماندارینظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند.
ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند و همین که جمعیت از چهار طرفبه سوی میدان هجوم آوردند، نیروهای مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبارمسلسل بستند. در مدت چند ثانیه صدها نفر در خاک و خون غلطیدند. مردم بیمهابامجروحین و شهدا را بر روی دست به سوی بیمارستانها حمل میکردند. اطاقها،راهروها و حیات بیمارستانها مملو از مجروح و جنازه بود. مردم اطراف بیمارستانها خانههای خود را برای پذیرش مجروحین مهیا میکردند. هر کس هر چه از لوازمپزشکی، پنبه، پانسمان و ملافه داشت به بیمارستان میآورد.
راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند.ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند و همین که جمعیت از چهار طرفبه سوی میدان هجوم آوردند، نیروهای مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبارمسلسل بستند. نفرت مردم به اوج خود رسیده بود. خبر قتلعام مردم در میدان ژاله در تهران پیچید وسرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد. مردم بیاعتنا به حکومت نظامی به خیابانهاریختند و با مأمورین فرمانداری نظامی درگیر شدند. به هر چه از مظاهر دولتیمیرسیدند حمله میکردند. طبق گزارش ساواک، تظاهرات از میدان ژاله به «خیابانهایدیگری از قسمت شرق تهران» کشیده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خیابانهایمولوی، میدان خراسان، میدان شوش و میدان راهآهن سرایت کرد و در مدت کوتاهیخیابانهای فردوسی، منوچهری، خیابان سعدی شمالی، خیابان نظامآباد، خیابانفرحآباد، منطقهی نارمک، میدان سپه، خیابان لالهزار، به صحنهی درگیری تبدیل شد.تظاهرات و درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت.
روزنامهها در فردای آن روز بدون پرداختن به چگونگی درگیری اعلام کردند: «100 آتشسوزی در تهران روی داد، شعب چند بانک، یک فروشگاه بزرگ، یک فروشگاهشهر و روستا در آتش سوخت.» فرماندار نظامی در اطلاعیهی شماره 4 خود ضمن متهمکردن مردم به این که «با پول و نقشهی خارجی» اقدام به تظاهرات کردهاند، اعلام نموددر واقعه 17 شهریور 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستریاعلام کرد تعداد کشتهشدگان به 95 نفر رسید. گرچه تعداد شهدای آن روز رسماًاعلام نشد، ولی آگاهان آمار وحشتناکی را از شهدای 17 شهریور ارائه کردهاند. پارسونزسفیر انگلیس تعداد شهدا را «صدها نفر» ذکر کرده است. سولیوان سفیر آمریکاگزارش میکند که در میدان ژاله «بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شدهبودند.» جان استمپل یکی از اعضای سفارت آمریکا در ایران از قول منابع پزشکیتعداد شهدا را «بین 200 تا 400 نفر» برآورد کرده است. شاپور بختیار ادّعا میکند که «میتوانم به یقین بگویم تعداد کشتهشدگان حداکثر از 700 یا 800 نفر متجاوز نبوده است.» مردم مدعی بودند چند هزار نفر کشته شدهاند. حتی اگر ادّعای مردم را نپذیرمکشتن دهها نفر انسان آمار وحشتناکی است.
موضوع مهم در واقعهی 17 شهریور، تمرد سربازان از دستورات فرماندهان نظامیبود. در همان لحظه اول در میدان ژاله یک سرباز فرمانده خود را هدف قرار داد وسپس خود را به قتل رساند. طبق گزارش ساواک «سه نفر از سربازان وظیفهی لشکر گارددر حین اجرای مأموریت کنترل اغتشاشات، ضمن سرقت سه قبضه تفنگ ژـ3 با 300 تیرفشنگ متواری شدهاند». اسامی این سه نفر عبارت بود از قاسم دهقان، علی غفوری ومحمد محمدی. فردای آن روز محل اختفای این سه سرباز کشف و به محاصرهینیروهای نظامی درآمد
که هر سه نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که محمد محمدیدر دم به شهادت رسید. از مجموعه اسناد به دست میآید که در این روز هفتسرباز خودزنی کردند.
نفرت مردم به اوج خود رسیده بود. خبر قتلعام مردم در میدان ژاله در تهران پیچید وسرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد. مردم بیاعتنا به حکومت نظامی به خیابانهاریختند و با مأمورین فرمانداری نظامی درگیر شدند.
مشهد نیز که در این روز خود را برای استقبال از آیتالله قمی که از تبعید در کرج آزادشده بود آماده میکرد با حکومت نظامی مواجه شد و تظاهرات و درگیری از همان آغازروز شروع شد. مردم در مدرسه نواب اجتماع کردند، ولی نیروهای فرمانداری نظامی بهآنان حمله و آنان را متفرق کردند. جنگ و گریز تا پاسی از شب ادامه داشت. در این روزبه گزارش ساواک 14 نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که چهار نفر از آنان بهشهادت رسیدند.
در شیراز نیز شبانه آیتالله دستغیب را دستگیر و به تهران منتقل نمودند که فردای آنروز تظاهرات پراکندهای صورت گرفت. شهرهای کرج، ابهر، سمنان و کرمان نیز شاهددرگیریهایی با نیروهای رژیم بودند. خبر فاجعهی قتلعام مردم در میدان ژاله بهسرعت در جهان پیچید و سیاستمداران، دولتمداران، خبرگزاریها و محافلبینالمللی را وادار به عکسالعمل کرد؛ امّا هیچ عکسالعملی زشتتر از دولت آمریکانسبت به این قتلعام فجیع نبود. در آن روزها رؤسای کشورهای آمریکا، مصر و اسرائیلدر کمپ دیوید مشغول مذاکرات سازش بودند. فردای آن روز «وارن کریستوفر» معاونوزیر امورخارجه آمریکا از واشنگتن با «سایروس ونس» وزیر امورخارجه که در کمپدیوید بود تماس برقرار کرد و «توصیه کرد که پرزیدنت کارتر هر چه زودتر با شاهصحبت کند». ونس گزارشی از وضعیت ایران را به کارتر ارائه داد و از کارتر خواست تا باشاه تماس بگیرد. ابتدا انورسادات با شاه تماس گرفت و «مراتب همدردی و پشتیبانیخود را از شاه به وی اطلاع داد» و سپس کارتر با شاه تلفنی صحبت کرد و «پشتیبانیآمریکا را از وی در اقداماتی که برای برقراری نظم به عمل میآورد تأیید کرد.» خبرحمایت کارتر از شاه در رسانهها منتشر شد.
رژیم که سعی میکرد مخالفان خود رامرعوب کند، بر انتشار این خبر دامن میزد. روزنامههای کیهان و اطلاعات اعلام کردندکه «کارتر با شاهنشاه مکالمهی تلفنی کرد.» روزنامهها به نقل از اطلاعیهی کاخ سفیدنوشتند که «کارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع کنونی ایران را که در آن تظاهرات ضددولتی به رهبری افراطیها جریان داشته و دست کم 95 نفر کشته بر جای گذارده موردبحث قرار داده است. پرزیدنت کارتر مناسبات نزدیک و دوستانه میان ایران و آمریکا رامورد تأیید قرار داده است و نسبت به ادامهی جنبش اعطای آزادی سیاسی اظهارامیدواری نموده است.» خبرگزاری فرانسه اعلام کرد: کارتر با شاه تماس گرفته و «پشتیبانی از رژیم تهران را تأیید کرده است.»
خبر حمایت کارتر از شاه آن هم بعد از قتلعام مردم تهران، ملیگرایان را که امید به اوبسته بودند مبهوت کرد و موضع امام خمینی(ره) را به شدت تثبیت نمود. امام خمینی(ره) درعکسالعمل به این پیام کارتر در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه فرمودند: «آقای کارترکه برای یک زندانی در شوروی آن قدر هیاهو درآورد، پس از کشتارهای پیاپی شاه،پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد» این به خاطر این است که آمریکا به دنبال منافع خودشفقط هست.
نظر شما