حمایت از اپوزیسیون ایرانی
با تغییر رویکرد آمریکا در قبال انقلاب اسلامی بهسمت براندازی، نوعی ارتباط و ائتلاف میان غرب، دولت عراق و اپوزیسیون ایرانی مقیم خارج کشور شکل گرفت. در این زمان صدام ضمن دیدارهای جداگانهای با جرج براون، وزیر خارجهی وقت انگلیس و شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر دورهی پهلوی، تحلیل و اطلاعات آنها را دربارهی وضعیت سیاسیـ نظامی ایران و فروپاشی آن در صورت حملهی عراق جویا میشد. درواقع دولت عراق بهمنظور پیشبرد اهداف خود در ایران، به حمایت اپوزیسیون ایرانی خارج کشور هم نیاز داشت. در این مقطع مواضع ضد ایرانی و ضدانقلابی بختیار در عراق و از جمله در روزنامهی الثوره ارگان حزب بعث عراق انعکاس فروانی مییافت که نشان از همراهی آنها با یکدیگر بود.[1]
بهتدریج دیدارها و هماهنگیها بین مقامات امنیتی غربی و عراقی با سران اپوزیسیون ایرانی از جمله بختیار و اویسی گسترش یافت. یکی از اولین کارهایی که پس از شکست عملیات نقاب و همزمان با شکلگیری نهضت مقاومت ملی ایران، توسط سازمان سیا انجام شد، دایرکردن دو ایستگاه رادیویی علیه انقلاب اسلامی، همراه با شورایی ویژه برای برنامهریزی عملیات تخریبی علیه انقلاب اسلامی در عراق بود. این ایستگاههای رادیویی یکماه بعد در اختیار بختیار قرار گرفت. این همکاری جدید صدام و بختیار به پیشنهاد «جرج براون» وزیر خارجهی قبلی انگلیس در ملاقات با صدام در 30 اوت 1980 /8 شهریور 1359 مطرح میشود. اسناد وزارت خارجهی انگلیس حاکی است که بختیار در دیدار با صدام از نیات وی قدردانی کرده است. در این زمان صدام علاوه بر در اختیار قراردادن امکان پخش رادیویی به نام «رادیو ایران» متعلق به بختیار و صدای آزاد به غلامعلی اویسی، همچنین پیشنهاد تشکیل دفتری نیز به بختیار توسط برزان تکریتی داده شده بود. اویسی تصوّر میکرد با چنین مقدماتی میتواند کماندوهایی را برای عملیات ضدانقلابی به داخل ایران بفرستد. بختیار علاوه بر هماهنگی با ژنرال فریدون جم در خارج کشور، از حمایت سرلشکر احمد مدنی وزیر دفاع دولت موقت و نامزد اولین دورهی انتخابات ریاستجهوری در داخل کشور اطمینان یافته بود.[2] بر اساس اسناد موجود اویسی، ملاقاتهایی نیز با «استانسفیلد ترنر» رئیس وقت سازمان سیا و «زبیگنیو برژینسکی» مشاور امنیت ملی کارتر داشته است.[3]
در واقع بختیار و اویسی در یک سناریوی انگلیسی، همکاری با صدام را آغاز کردند. در این میان اسنادی در ارتباط با همکاری بختیار با صدام در کلیدخوردن تجاوز ارتش بعث به خاک ایران وجود دارد. بهعنوان نمونه «دیوید میرز» مسئول بخش خاورمیانهی وزارت خارجهی بریتانیا در 25 سپتامبر 1980/3 مهر 1359 از سفر بختیار به عراق در آستانهی حملهی نظامی عراق به ایران خبر میدهد. بر اساس این گزارش، عراق از بختیار خواسته بود تا در جبههی نبرد، پشت نیروهای عراقی حاضر شود تا دولت خود را در مناطق اشغالی تشکیل دهد.[4] شواهد میدانی نیز گواه همکاری گسترده بین اپوزیسیون ایرانی و نیروهای نظامی بعثی جهت هماهنگیهای قبل از حملهی سراسری به ایران بود. از جمله در اواسط شهریور فرمانده سپاه ارومیه با اشاره به حضور ضدانقلابیون در مرزهای ایران و عراق، افزود طبق اخبار رسیده، اویسی و پالیزبان در داخل خاک عراق، ارتشی را سازمان میدهند که عناصر آن از ساواکیها و سرمایهداران فراری هستند و از طرف بختیار نیز حمایت میشوند.[5]
تشدید فشارها علیه جریانهای شیعی عراق
دولت صدام برای تحت فشار قراردادن شیعیان این کشور از بیم بروز یک انقلاب اسلامی مشابه با آنچه در ایران روی داد و همچنین احتمال مخالفتهای آنها بعد از حملهی نظامی به ایران، همزمان به چندین اقدام روی آورد. در ابتدا در اقدامی بیسابقه، حدود 15 هزار نفر از شیعیان ساکن عراق را در 17 فروردین 1359 بهسوی مرزهای ایران راند که بهتدریج بر شمار این افراد افزوده شد.
افراد اخراجشده درواقع گروه زیادی از عراقیهای ایرانیالاصل و عراقیهای طرفدار ایران با ادعای ایرانیبودن و یا غیرقانونی بودن مهاجرت آنها از این کشور بودند.[6] عراقیهای اخراجی که در ۲۰ اردیبهشت ضمن تحصّن در مقابل سفارت تونس در تهران، طی بیانیهای ضمن اعلام اینکه فقط در هفتههای اخیر بیش از ۳۳هزار نفر شامل، بازرگانان، دانشجویان، کارمندان دولت، پزشکان، مهندسان و خانوادههای آنان از عراق اخراج شدهاند، تأکید کردند برخلاف ادعاهای حکومت عراق اخراجشدگان، عراقی بوده و نیاکانشان نیز عراقی بودهاند.[7]
فرایند اخراج بهگونهای تشدید گردید که نمایندهی سازمان ملل در تهران در اول خرداد اظهار داشت در صورت دریافت درخواستی از سوی ایران، کمیسیون عالی رسیدگی به وضع پناهندگان سازمان ملل، آماده است به مسئلهی 35هزار ایرانی اخراج شده از عراق رسیدگی کند.[8] از دیگر کارهای دولت صدام در این راستا حمله به بیوت علما و آیات عظام شیعه در شهرهای مذهبی بهویژه نجف و کربلا و دستگیری و شهادت بسیاری از آنان بود.[9] مهمترین اقدام در این راستا دستگیری و شهادت آیتالله محمدباقر صدر بود که ایران در واکنش به این اقدام، خواستار واکنش مردم و ارتش عراق برای سرنگونی صدام و رژیم بعث شد. همچنین در 24 اردیبهشت یک عضو شورای فرماندهی عراق از تصمیم این شورا برای اعدام تمام اعضای حزب الدعوه که وابسته به ایران بودند خبر داد.[10]
تلاش برای ایجاد ائتلاف منطقهای
صدام در چهارچوب فراهمسازی تمهیدات لازم برای حمله به ایران، روابط سیاسی خود را با غرب و کشورهای عرب نیز توسعه داد. چرخش در سیاست خارجی عراق در مرحلهی جدید، شامل دفاع از منافع کشورهای عربی در برابر ایران، مشارکت در جبههی ضدکمونیستی و مقابله با اسلام انقلابی در ایران بود.
در این میان یکی از موضوعاتی که دولت صدام تلاش نمود آنرا جلوه ناسیونالیستی عربی بدهد، جزایر سهگانهی ایرانی در خلیج فارس بود. ائتلافسازی سیاسی بر محوریّت جزایر سهگانه، یکی از مهمترین اقدامات سیاسی عراق برای تنظیم مناسبات با کشورهای عربی بهمنظور برخورداری از حمایت آنها در برابر ایران بود.
صدام همزمان با تبلیغات گسترده، ضمن معرفی ایران بهعنوان یک تهدید، کشورهای عرب منطقه را نیز به حمایت از سیاستهای ضدایرانی خود ترغیب نمود.[11] بعثیان در روند مقابله با ایران، امنیت خلیج فارس را جزو جداییناپذیری از امنیت ملی عراق اعلام و منشور ملی این کشور را بهعنوان تعیینکنندهی چارچوب کلّی روابط فیمابین تعریف کردند. در همین راستا در تابستان 1359 طی ملاقاتهایی بین صدام با حاکمان کویت و عربستان، با مطرحکردن طرحهای نظامی، تلاش شد حمایت آنها در همین چارچوب جلب گردد.[12] بهمنظور تضمین موفقیت جنگ احتمالی تمهیداتی از طرف سایر کشورهای منطقه در نظر گرفته شد. از جمله در اواسط مرداد واحدهایی از ارتشهای کشورهای مصر و اردن با کمک مالی عربستان به ارتش عراق پیوستند.[13] چنانچه کاردار سفارت عراق در تهران نیز با اعلام اینکه یک میلیون سرباز مصری، عراق را برای رسیدن به تمدن بزرگ یاری میدهند، بهشکلی این خبر را مورد تأیید قرار داد.[14] همچنین در 30 شهریور «شاذلی کلیبی» دبیر کل اتحادیهی عرب در دیدار با سعدون حمادی وزیر خارجه عراق از مواضع و اقدامات این کشور علیه ایران دفاع کرد و مدعی شد عراق خواستار بهدست آوردن سرزمینهای خود است و باید حمایت شود.[15]
تأثیرپذیری از قدرتهای بینالمللی
دولت صدام که با جدیت بهدنبال پیداکردن راهی برای اقدام نظامی علیه ایران بود، تلاش میکرد مقدمات و هماهنگیهای لازم را با ابرقدرتهای جهانی و شرکای منطقهای خود به عمل آورد. همچنین در این مسیر نیاز بود تا سلاحها و تجهیزات لازم نظامی را مهیا کند. در این میان سیاستمداران آمریکایی با بهرهگیری از جاهطلبی سیاسی رهبران عراق و القای حس برتری و قدرت به آنها، رهبران عراقی را برانگیختند تا آرزوی ژاندارمی منطقه را که با فقدان شاه، پستی خالی در منطقه محسوب میشد، علنی سازند.
درواقع تحلیل آمریکا این بود که با حملهی نظامی عراق، ایران مجبور خواهد شد که گروگانهای آمریکایی را آزاد نماید.[16]
طی ماههای منتهی به آغاز جنگ تحمیلی دیدارهای مقامات آمریکایی و بعثی که احتمالاً بهمنظور انجام هماهنگیهای لازم در مورد اقدام نظامی بر ضد ایران بوده است، افزایش یافت. بهعنوان نمونه «برژینسکی» مشاور امنیت ملی وقت آمریکا برای اطلاع از وضعیت عراق، برای شروع جنگ، سفرهای مکرری به بغداد انجام میداد، بهطوری که «وال استریت ژورنال» در 8 فوریهی 1980 / 19 بهمن 1358 یکی از سفرهای محرمانه را فاش میسازد و همچنین «تایمز لندن» در 17 ژوئن 1980 / 27 خرداد 1359 به ملاقات برژینسکی با صدامحسین اشاره کرده و مینویسد: وی بعد از سفر محرمانه به بغداد در یک مصاحبهی تلویزیونی گفت: ما تضاد قابلملاحظهای بین آمریکا و عراق نمیبینیم. ما معتقدیم عراق تصمیم به استقلال دارد و در آرزوی امنیت خلیج فارس است و تصوّر نمیکنیم که روابط آمریکا و عراق سست گردد. از طرف دیگر در این زمان رفتوآمدها و تماسهای مکرری میان امرای فراری ارتش ایران و مسئولین دولت آمریکا و همچنین حکومت بغداد صورت میگرفت و نشانگر نوعی آمادگی برای تحوّلات بعد از آغاز جنگ و حملهی عراق به ایران بود.[17]
برژینسکی در تیر 1359 برنامهی مذاکرهی محرمانهی مقامات عالیرتبهی آمریکا و عراق را با هدف هماهنگکردن فعالیتهای دو کشور در مخالفت با سیاستهای ایران، طراحی کرد. در نهایت ملاقات محرمانهی صدام و برژینسکی در مرز اردن به منزلهی چراغ سبز آمریکا به عراق برای آغاز جنگ بود و این تلقی را در صدام بهوجود آورد که در صورت حمله به ایران مورد حمایت آمریکا قرار خواهد گرفت.[18] با نزدیکشدن دیدگاههای طرفین، درحالیکه مذاکرات بین دو کشور بهصورت غیرعلنی و محرمانه از ماهها پیش آغاز شده بود، با میانجیگری عربستان، در اواسط مرداد، این روابط جلوهی علنی پیدا کرد.[19] در نتیجه در اواخر مرداد خبرگزاری فرانسه از تصمیم آمریکا و عراق برای برقراری روابط نزدیکتر خبر داد.[20]
پس از آن دولت آمریکا و متحدان اروپاییش، تأمین تسلیحات مورد نیاز عراق را آغاز نمودند. دولت عراق که پس از شکست عملیات نقاب، تقویت نیروهای مرزی خود را در دستور کار قرار داده بود، از مردادماه تلاشهایی را برای خرید و دریافت تجهیزات نظامی از کشورهای مختلف آغاز کرد.
در این راستا سلاحهایی از اتحاد شوروی، فرانسه، اسپانیا، ایتالیا، برزیل، چکسلواکی و یوگوسلاوی خریداری و انبارهای تسلیحاتی و مهمات در تمامی نقاط عراق مملو از انواع جنگافزارها گردید.[21] از جمله سفارش خرید 700 دستگاه تانک جدید را بهطور محرمانه به فرانسه داد.[22] در همین راستا گروهی از کارشناسان نظامی و غیرنظامی فرانسوی در اول مرداد برای بررسی و تقویت ارتش عراق به این کشور عزیمت نمودند.[23] همزمان وزارت امور خارجهی آمریکا نیز اعلام کرد با فروش موتورهای جت برای کشتیهای جنگی عراقی موافقت کرده است.[24] همچنین معاون وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد: «بهسود منافع سیاست خارجی و اقتصادی آمریکاست که فروش 200 میلیون دلار هواپیما به عراق را که وزارت امور خارجه، هفتهی قبل رد کرده بود، تصویب نماید...» وی افزود: «عراق قدرت عمدهای در خاورمیانه میشود. آن کشور بزرگترین نیروی زمینی در این ناحیه را دارد... عراق کشوری است که واقعاً نمیتوانیم از عهدهی ندیدهگرفتن آن برآییم...»[25] همچنین در اوایل شهریور روزنامهی واشنگتن پست اعلام کرد وزارت دفاع آمریکا مشغول بررسی امکان تجهیز یک پایگاه هوایی در مصر است تا در صورت بحرانیشدن مسائل خلیج فارس، از این پایگاه استفاده کند.[26] در اوایل شهریور نیز روزنامهی ایتالیایی «ال تمپو» از مذاکرهی کارخانههای کشتیسازی «اتوملارا»ی این کشور با دولت ایتالیا برای فروش 12 ناو جنگی به عراق خبر داد.[27]
با نزدیکشدن به زمان حملهی نظامی، کشورهای غربی و متحدان منطقهای آنها علاوه بر آمادهسازی دولت صدام در این زمینه، بهمنظور هماهنگی و هدایت موضوع، بهصورت محرمانه، دیدارها و مراودات گستردهای را انجام دادند. از جمله در روز قبل از آغاز تهاجم رسمی عراق به ایران، بین هیئت آمریکایی به سرپرستی وارن کریستوفر معاون وزارت خارجهی آمریکا با چند تن از سران کشورهای اروپایی از جمله آلمان غربی، فرانسه و انگلیس چند جلسهی فوقمحرمانه دربارهی روابط با ایران برگزار شد.[28]
پینوشتها:
1- برای مطالعه بیشتر ر.ک ایمان حسین قزل ایاق، تاریخ تحولات سیاسی جمهوری اسلامی ایران، ج سوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، زمستان 1400.
2- مرتضی صفار هرندی، تبارشناسی جریانهای سیاسی معاصر؛ رازهای دهه شصت 1368-1358، چاپ سوم، تهران، کیهان، 1391. ص 109.
3- همان، ص 108.
4- همان، ص 110.
5- روزنامه کیهان، 16/6/1359.
6- محمدعلی خرمی، جنگ ایران و عراق در اسناد سازمان ملل، (1361-1359)، جلد اول، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1387، صص 37-38.
7- تاریخ تحولات سیاسی جمهوری اسلامی ایران، پیشین، ص 400.
8- روزنامه کیهان، 3/3/1359.
9- اکبر هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات سال 1359؛ انقلاب در بحران، زیر نظر محسن هاشمی، به اهتمام عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1384، ص 66.
10- روزنامه جمهوری اسلامی، 25/2/1359.
11- اکبر هاشمی رفسنجانی، پیشین، صص 221-222.
12- محمد درودیان، سیری در جنگ ایران و عراق، جلد ششم، آغاز تا پایان (سالنمای تحلیلی)، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1376، ص 123.
13- روزنامه کیهان، 22/5/1359.
14- روزنامه جمهوری اسلامی، 3/6/1359.
15- روزنامه جمهوری اسلامی، 31/6/1359.
16- روزنامه کیهان، 1/7/1359.
17- منوچهر محمدی، «علل و عوامل بروز جنگ تحمیلی» مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دی 1372، شماره 30، ص 256.
18- درودیان، پیشین، صص 22-23..
19- روزنامه جمهوری اسلامی، 20/5/1359.
20- روزنامه کیهان، 27/5/1359.
21- خالد حسین النقیب، حزب بعث و جنگ، ترجمه محمدحسین زوار کعبه، جلد 1، تهران، حوزه هنری، 1368، ص 144.
22- روزنامه کیهان، 24/4/1359.
23- روزنامه کیهان، 2/5/1359.
24- روزنامه جمهوری اسلامی، 13/5/1359.
25- روزنامه کیهان، 15/6/1359.
26- روزنامه کیهان، 5/6/1359.
27- روزنامه کیهان، 6/6/1359.
28- روزنامه انقلاب اسلامی و اطلاعات 31/6/1359.
نظر شما