آیا غولی را میشناسید که بچهها را دوست داشته و کارش جمع کردن رویاها و خوابهای قشنگ و شیرین آنها از سرزمین رمزآلود خوابها باشد؟ محدثهسادات موسوی، نوجوان کتابخوان این غول را میشناسد و از او برایمان گفته است. در این مطلب مرور کتاب «غول بزرگ مهربان» اثر رولد دال را میخوانید.
اگر شما یک شب از پشت پنجرهی اتاقتان موجودی همقد ساختمانهای چندطبقه با بازوهایی اندازه تنهی درخت و صورتی پرچین و چروک با گوشهایی بزرگ ببینید زهرهترک میشوید یا به عقلتان شک میکنید؟ سوفی در آن شب خاص از پشت پنجرهی یتیمخانه غولی را دید که با وسیلهای شیپورمانند، از پنجرهها چیزی را در خانهها فوت میکرد. نفسش بند آمده بود که نگاه غول به او افتاد و همین باعث شد تا غول او را بدزدد! حالا اگر غولی شما را بدزدد و به خانهاش که غاری در سرزمینی ناشناس است ببرد چه فکر میکنید؟ شاید اشهدتان را بخوانید و منتظر پایان زندگیتان و خورده شدن باشید! سوفی هم درست همین فکر را میکرد تا اینکه آن غول که چون مدرسه نرفته بود(!) کمی هم قاطیپاتی حرف میزد به سوفی گفت که او مثل بقیهی غولهای وحشی و خونخوارِ سرزمین غولها نیست و آدم لُمباندن را اصلا کار درستی نمیداند و برای سیر کردن خودش گیاه بدمزهای به نام «خیار دماغی» میخورد!
این، شروع دوستی «سوفی» و «غول بزرگ مهربان» است؛ غولی که بچهها را دوست دارد و کارش جمع کردن رویاها و خوابهای قشنگ و شیرین از سرزمین رمزآلود خوابهاست و شبها، وقتی که جهان در خواب است او رویاهای شیرینی را که جمعآوری کرده است در اتاق کودکان فوت میکند؛ اما داستان به اینجا ختم نمیشود. در سرزمینی که غول بزرگ مهربان زندگی میکند، ۹ غول بیرحم دیگر هم هستند که شبها به تاخت به کشورهای مختلف میروند و مردم بیگناه را مثل نقل و نبات میخورند، مثلا زمانهایی که هوا گرم است ممکن است به قطب شمال بروند تا مردم آنجا یعنی اسکیموها را بخورند؛ در واقع یک اسکیمو برای آن غولهای وحشی حکم یک بستنی برای آدمها را دارد.
یک روز سوفی و غول بزرگ مهربان تصمیم میگیرند نقشهای بکشند تا جلوی خورده شدن آدمها را بگیرند و برای این کار مجبور میشوند ملکهی انگلستان را از وجود غولها باخبر کنند و همچنین او را با غول بزرگ مهربان آشنا کنند تا بتوانند برای عملی کردن نقشهشان از او هم کمک بگیرند؛ اما اینکه کسی را به این باور برسانی که غولها وجود دارند اصلا کار سادهای نیست، چه برسد به اینکه طرف ملکه هم باشد!
اگر میخواهید کمی لبخند بزنید، کمی به فکر فرو بروید و وارد دنیایی خیالانگیز که حسابی سرگرمتان میکند، بشوید و بفهمید که در آخر چه بلایی سر آن ۹ غول خونخوار میآید و سرنوشت غول بزرگ مهربان و سوفی چه میشود باید کتاب «غول بزرگ مهربان» را که نوشتهی آقای «رولد دال» است و چندین جایزه نیز گرفته، در دست بگیرید و وارد جهانی تازه شوید.
آقای رولد دال، نویسنده اهل انگلستان که متخصص نوشتن قصههای شیرین و دوستداشتنی برای کودکان و نوجوانان است در سال ۱۹۱۶ به دنیا آمد و در ۷۴ سالگی، در سال ۱۹۹۰ از دنیا رفت. ایشان در جوانی هنگام جنگ جهانی دوم به عنوان خلبان جنگنده در نیروی هوایی انگلستان مشغول به کار شد. او اول با نوشتن برای بزرگسالان آغاز کرد و کمکم سراغ نوشتن برای بچهها رفت. کتابهای مشهوری از آقای دال به جا مانده که هر کدام دنیای بزرگِ خیالی خود را و طرفدارهای زیادی هم دارند و از روی آنها اقتباسهای زیادی میشود. کتابهایی مثل: «ماتیلدا»، «چارلی و کارخانهی شکلاتسازی»، «جادوگرها»، «جیمز و هلوی غولپیکر»، «دنی قهرمان جهان»، «انگشت جادویی» و... .
راستی! از کتاب «غول بزرگ مهربان» هم یک فیلم سینمایی توسط کمپانی دیزنی ساخته شده که با وجود کمی تفاوت با متن اصلی کتاب اما بسیار جذاب و با صحنههایی زیباست که دیدنش برای کوچک و بزرگ دلنشین خواهد بود.
نظر شما