همواره مطالعات تطبیقی در گستره فرهنگهای گونهگون، مورد استقبال هنرپژوهان تاریخ ایران باستان قرار میگیرد و در مطالعات هنرپژوهشی ایران، پژوهشهای تطبیقی ِموردی با رویکردهای نوین بهویژه در حوزه تمدنی پیشاآریایی در ایران و خارج از ایران کمتر به چشم میخورد.
کتاب هنر اورارتویی به بررسی نقوش پربسامد اورارتویی در آثار فلزی پرداخته است و علاوه بر آن این نقوش را با نقوش سایر فرهنگها (با ارائه تصاویر) بررسی کرده است. این کتاب در چهار بخش اصلی به نقوش و نمادهای اورارتویی پرداخته است: در بخش اول به معرفی اورارتوها، جغرافیای تاریخی، مذهب و تاریخچهای مختصر از اورارتوها اختصاص یافته است. سپس، در همان بخش، فلزکاری اورارتوها، هنر این قوم و نظراتی درباره تأثیرگذاری و تأثرپذیری اورارتوها از فرهنگهای پیشین، همزمان و پسین خود ارائه شده است. هنر فلزکاری اورارتو، به عنوان يکي از شاخصترين عناصر هنر این تمدن به شمار میرود. این قوم غیرسامی و غیرهندواروپاییِ هنرمند و توانمند آثار فلزی متنوعی از قبیل طلا، نقره، مفرغ، مس و آهن از طریق قالبگیری، ضربهزدن یا چکشکاری و حرارت فلزات را با نقوش ماهرانه و با جزییات دقیقی شکل میدادند.
بر پایه دیدگاه نویسنده کتاب بیشترین نقوش به کار رفته در آثار فلزی اورارتوها؛ نقوش حیوانی و موجودات ترکیبی و کمترین نقوش؛ نمادهای آسمانی و کیهانی و بعضاً نقوش خدایان و نقوش گیاهی بر فلزها است. از جمله مهمترین آثار فلزی که اطلاعات بسیاری درباره هنر و فرهنگ مذهب اورارتو در اختیار مینهند میتوان به کمربندهای اورارتویی اشاره کرد. از نظر نویسنده فناوری تولید کمربندهای اورارتویی بسیار پیشرفتهتر از بسیاری از فرهنگهای هم زمان با آنها بوده است.
در بخش دوم کتاب، به نقوش حیوانی پرداخته شده است. ابتدا، شیر اورارتویی و ارتباط آن با خالدی، خدای برتر اورارتوها، و آنگاه قیاس آن با سایر فرهنگها آورده شده است. در ادامه نقش گاو بررسی شده و این نکته که آیا گاو اورارتویی نمادی از تیشبا، خدای آبوهوای اورارتویی، میتواند باشد یا خیر مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین، گاو در هنر اورارتویی در قیاس با سایر فرهنگها بررسی شده است. در همین بخش، اسب اورارتویی بهعنوان نقشی مستقل بلکه بیشتر به عنوان همراه شکارچیان، تیراندازان و ارابهرانها معرفی شده و این نظر که شاید اسب نمادی از شیوینی، خدای خورشید، در هنر اورارتویی است یا خیر بررسی شده است.
در ادامه نیز مانند مطالب پیشین اسب در هنر اورارتو با سایر اقوام قیاس شده است. سپس، به نقوش پرندگان و همچنین شیردال (گریفین) در هنر اورارتو و در قیاس با دیگر هنرها پرداخته شده است. مار و اژدها در هنر اورارتو نیز معرفی و با سایر اقوام قیاس شده است. نکتهای که در این بخش حایز اهمیت است؛ بینش نویسنده به مطالعه هنر و فرهنگ اقوام پیشاآریایی به ویژه اورارتوها به سبب وجود آثار باستانی منحصربهفرد است. از نظر وی، نمیتوان به طور کلی گفت هنر اورارتو از قومی تقلید یا تاثیر پذیرفته یا بر قومی تأثیر نهاده است. در اینجا باید نقش و موتیفهای مختلف و آثار گونهگون را مجزا از یکدیگر با اقوام قیاس کرد. مثلاً کلاهخودها، سپرها یا کمربندهای اورارتویی هریک باید جداگانه با اقوام دیگر قیاس شوند و نقوش گونهگون به تفکیک مقایسه شوند، به گونهای که شیر اورارتویی مجزا از گاو اورارتویی در آثار اقوام مختلف بررسی شوند.
به عنوان مثال، نویسنده در بررسی نقوش حیوانی به بررسی شیر اورارتویی و به بررسی تطبیقی نقش شیر با سایر فرهنگها از جمله شیرهای بین النهرینی، شیرهای سکایی، شیرهای زیویه، شیرهای حسنلو، شیرهای هخامنشی و شیرهای اتروسکی به تفصیل پرداخته است. در بخشی از کتاب آمده است: «هخامنشیان معمولا شیر را یالدار تصویر میکردند و با این که در جاهای گرم ایران مانند دشت خوزستان و ارجان به دلیل گرمای هوا شیرهای بدون یال بیشترند. شیر یالدار هم بود. صورت شیرهای اورارتویی و هخامنشی به دلیل پوزههای چین خورده و پنجههای برجستهشان بسیار شبیه هستند که گاهی با آشور متفاوت است.
در هنر هخامنشی صورت و پوزه پینخورده، چشمها اندام عضلانی حرکت و ترکیب بندی همگی بسیار مشابه اورارتویی و گاهی غیرقابل تمایز دادن است و به ندرت شیرهای متفاوت در دوران هخامنشی به دست آمده است. هنر هخامنشی گاهی گوش ها به جای دکمه ای به شکل حلزونی و چین خورده تصویر می شدند. گاهی نیز شیرهای هخامنشی به شکل بالدار و شاخ دار تصویر می شدند که بال های هخامنشی در نوک بسیار گردتر از بال های کوتاه و صاف اورارتویی بود.» بخش سوم کتاب به بررسی خدایان ایستاده بر حیوانات، موجودات اساطیری ترکیبی؛ از ترکیب اندامهای انسان و حیوان گرفته تا اندامهای حیوانات مختلف؛ و افزون بر اینها به معرفی آتش در هنر اورارتو میپردازد. نویسنده در اینجا هر یک از این نقشها را با موارد مشابه نزد سایر اقوام قیاس کرده است.
در بخش چهارم کتاب نقوش گیاهی اورارتویی شامل درخت مقدس، پالمِت، غنچه و روزت اورارتویی معرفی و با نمونههای مشابه در هنر سایر اقوام مقایسه شده است. در پایان اثر کتابنامه و نمایه آورده شده است. ارجاعات درون متنی منسجم و به روز و وجود تصاویر در پایان تحلیلهای نگارنده به صورت یکجا بر نکویی کتاب بسیار افزوده است. افزون بر آن، از منظر هنرپژوهان، به سبب رویکرد تطبیقیِ بهکاررفته، این اثر تألیفی قابلتوجه در ادراک هنر باستان محسوب میشود. از آنجا که هر نشانهای در عمل یک متن است و هر چیزی که پیامی را مخابره میکند متن است آثارِ باستانی ملل نیز از منظر باستانپژوهان متن محسوب میشود. در کتاب هنر اورارتویی، ما با متنِ آثارِ فلزکاریِ اورارتو مواجهایم که با متنهای دیگر یعنی با آثار ِباستانیِ فرهنگهایِ دیگر مقایسه شده است.
به عبارتی، قیاس، در نظامهای ارتباطی پیچیده باستان قرار گرفته و از این رو است که کنشهای صورت گرفته در دامنه فرهنگ، خصلتی نشانهشناختی به خود گرفته است. بر اساس این رویکرد امکان ندارد نشانهایی در کاربرد به کلی منتزع و منفک و قائم به خود به کار برده شود. از این رو، در واقع نشانهای وجود ندارد؛ بلکه آنچه هست فقط نقشِ نشانهای است که بیانی را با محتوایی مرتبط میکند و به عنوان یک متن در کنش ارتباطی برای جامعه انسانی نیز قابل تشخیص است. این محتوا ساخته و پرداخته فرهنگی مشخص است. از این رو بیان، در وهله نخست به فرهنگ بر میگردد (صادق رشیدی، نظریههای جدید در مطالعات ادبیات نمایشی و تئاتر: رویکردی بینارشتهای، تهران: سروش، 1400، ص 142).
در این کتاب که دیالوگ میان متن (آثار باستانی) آورده شده از این روی برای دریافت معنی خواننده میتواند خوانشی از نقشِ نشانهای جانوری و اساطیری فرهنگهای متفاوت داشته باشد. به عبارتی نقش نشانهایی شیر اورارتویی، شیر بینالنهرینی، شیر سکایی، شیر زیویه، شیر حسنلو، شیر هخامنشی و شیر اِتروسکی را از یکدیگر تشخیص و تمایز بدهد. این رویکرد را میتوان از رویکردهای قابل توجه و تاثیرگذار ادراک هنر باستان دانست که پرداختن به آن امروزه بر جامعه دانشگاهی بایسته است و در این باب سخنها بسیار افزون!
مریم دارا، هنر اورارتویی: نقوش جانوری، اساطیری و گیاهی در قیاس با سایر فرهنگها، تهران: پژوهشکده هنر، 1401.
نظر شما