هویت ملی ایران و ضامن قوام و دوام و عوامل وحدتبخش آن شامل چه مولفههایی است؟
قطعا سرزمین و جغرافیا نخستین پایه شکلگیری یک هویت ملی است و دومین مولفه زبان است. یک زبان ملی هم میتواند وفاق میان عناصر مستقر در آن حوزه جغرافیایی را فراهم کند. زبان فارسی هم یکی از این عناصر است که باز با همه فراز و فرودی که داشته است توانسته به عنوان یک مولفه مانا، پایا و پر دوام در حوزه سرزمینی ایران همه اقوام را با همه تنوع خودش به هم نزدیک کند. سومین عنصر در حوزه جغرافیای ایران چه پیش از اسلام و چه بعد از اسلام عنصر دین است که البته بعد از اسلام این مولفه توانسته است با آن مولفهها و اصول شناخته شده اصیل خودش همه آن اختلافات فرقهای یا مذاهب مختلف را در کنار همدیگر قرار بدهد. کمااینکه دین اسلام هم فراز و فرودی را پشت سر گذاشته است اما در واقع ایرانیها توانستند مهمترین و شاید ارکان مهم همه مذاهب اسلامی را که تا امروز در جهان تاثیرگذار هستند، تقویت کنند و به آن یک هویت دقیق ببخشند. بنابراین چه مذاهب اهل سنت و چه مذاهب تشیع در ایران دارای سابقه دیرینهای هستند و دین اسلام به عنوان رکن رکین این مذهب توانسته است میان اینها یک وفاق مهم ایجاد کند. بنابراین تقویت این سه عنصر در وهله نخست کمک میکند تا هویت ایرانی به معنای دقیق خودش شکل بگیرد.
چه عناصر دیگری کمک میکند تا جغرافیا، زبان و دین در کنار یکدیگر قرار بگیرند و زیرساخت تمدنی شکل بگیرد؟
تمدن ایرانی با داشتن یک قدمت چندین هزار ساله توانسته است تا با یک فرهنگ غنی همه المانها و شاخصههای وحدتبخش را گرد این فرهنگ فراهم بیاورد. فرهنگ و آداب و رسوم زیرساخت هر تمدنی است. اگرچه به ظاهر فرهنگ ایرانی از تنوع بالایی برخوردار است اما ریشههای وحدتبخش آن هم کمشمار نیستند. اگر فرهنگ را در اقصی نقاط ایران با عنوان فرهنگ ایرانی جستوجو کنید، میبینید که در همان سه مولفه جغرافیا، زبان و دین، این فرهنگ، هویت وحدتبخش خودش را پیدا میکند و میتواند میان اینها یک حلقه واسط قوی و غنی باشد. زیرساخت هر تمدنی فرهنگ است. بنابراین تمدن ایرانی که بر این فرهنگ غنی وحدتآفرین استوار شده است، نیز دارای یک ساختار است. هیچ تمدنی نمیتواند فاقد فرهنگ باشد اما همه فرهنگها منجر به یک تمدن نمیشوند. فرهنگ ایرانی اما توانسته است منجر به یک تمدن ایرانی از نوع برجسته و خاص شود که در دنیا مخاطبان خیلی زیادی پیدا کرده است. فرهنگ ایرانی یک حوزه فرهنگی پیدا کرده است که هم زبانش و هم علمش و هم دین با مذاهب مختلف و هم جغرافیایش توانسته است جایگاهی را در دنیا به خودش اختصاص بدهد.
با پیدا شدن حوزه فرهنگی در دنیا برای فرهنگ ایرانی آیا میتوانیم ایران فرهنگی را بزرگتر از ایران سیاسی متصور شویم؟
در واقع میتوانیم ایران فرهنگی را بزرگتر از ایران سیاسی متصور شویم. زبان فارسی زبان بیشتر سرزمینهایی است که پیوسته به ایران هستند مثل افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان که این کشورها هم از این فرهنگ غنی و تمدن باستانی بهرههای خودشان را بردهاند و امروزه افتخار میکنند از اینکه در حوزه تمدنی ایران قرار گرفتهاند. بنابراین به نظر میرسد که برای ارکان هویت ملی ایران در کنار سه عنصر قوی و غنی جغرافیا، زبان و دین دو عنصر فرهنگ و تمدن را نیز متصور بشویم که پنج عنصر تاثیرگذار را شامل میشود. منتهی همه اینها را میتوان تقطیع کرد؛ فرهنگ شامل آداب، رسوم و عقاید، باورها، علم و زبان است که بخشی از فرهنگ و بخشی از تمدن را شامل میشود، در همان کانتکس جغرافیا توانسته است هویت ایرانی را به وجود بیاورد. اما آنچه که باعث دوام فرهنگ شده است به روز بودن و شاید جان گرفتن از شاخصهها و المانهای دینی غنی هم هست.
بیشتر کسانی که در حوزه دین حرفی برای گفتن داشتند؛ چه در چهار کتاب فقه اهل شیعه و چه در 6 کتاب فقه اهل سنت 9 نفر ایرانی خوش درخشیدند و توانستند فرهنگ ایرانی را در بازیابی دین سره و صحیح یاریرسان باشند. بنابراین به نظر میرسد این هویت و فرهنگ ایرانی از دیرباز توانسته است اندیشمندانی را تربیت کند که این اندیشمندان، خودشان یک بخشی از هویت ایرانی هستند که در دنیا زبانزد هستند. هیچکس نیست در دنیا که نام ابنسینا را بیاورد و به ذهنش ایران متبادر نشود، یا نام ابوریحان بیرونی، نام شیخ مفید یا شیخ صدوق را بیاورد، اما از ایرانی بودن او یادی نکند. بنابراین به نظر میرسد که این شخصیتها هم در پویایی و پردامنگی فرهنگ ایرانی و مانایی آن موثر بودند. همه اینها را ما در هویت فرهنگی ایرانی جستوجو میکنیم.
اسطورهها با زیرساخت زبان، ادبیات و آداب و رسوم در هویت ملی چه میزان نقش ایفا میکنند؟
در ادامه هویت دینی، قومی، سرزمینی و ملی از داستانها و اسطورهها و خدماتی که ایرانیها به حوزه ادبیات کردند، یاد میکنیم. به نظرم بخش دیگری از هویت ملی را این اسطورهها و تاریخ مشترک میسازد که زیرساختش همان زبان، ادبیات، آداب و رسوم و فرهنگ است. اسطورههای تاریخی در دنیا کم نیستند اما ادبیات و اسطورههای ایرانی هم توانسته هویت ایرانی را قوام بیشتری ببخشد. کسانی مثل فردوسی با کتاب فاخر و مانای شاهنامه یا در حوزه ادبیات و ریاضیات کسانی مثل خیام توانستند که پرچم ایرانی را به عنوان یک هویت شناسا در دنیا بالا نگه دارند. البته مولفههای دیگری هم وجود دارد اما اصلیترین مولفهها اینهاست که بیان شد.
عناصر فرهنگی و وحدت بخش کشور را برشمردهاید، چه عواملی این یکپارچگی و تمامیت ارضی را تهدید میکند؟
آداب و رسوم و فرهنگ و تمدن محصول نقشآفرینی سه عنصر جغرافیا، زبان و دین هستند. هویت سرزمینی اگر نادیده گرفته و کیان ارضی آن اگر تهدید شود، جغرافیا خیلی زود فرومیپاشد. بنابراین پاسداشت جغرافیا به عهده همه شهروندان و کشوربندان ایرانی است که در این سرزمین زندگی میکنند و مرزهای جغرافیایی همواره برای ما مهم بودهاند و میدانیم که کیان هویت ملی وقتی به هم میخورد که جغرافیا و سرزمین چه حدود جغرافیایی مشخص پیرامونی ایران و چه حدود داخلی تهدید شود. چون در هر حال جغرافیا عوامل، زمینهها و بخشهای مختلفی دارد. اگر بگوییم مرز امن، سرزمین امن و پراقتدار را به ارمغان میآورد و اگر فقط به مرزها و حدود توجه کنیم، این سادهانگارانه است. چون جغرافیا وحدت درونی را میطلبد. اقوامی که در ایران زندگی میکنند دارای تنوع زیادی هستند. مولفههای وحدتبخش در ایران این جغرافیا را یکپارچه کرده است.
بنابراین از جنوبیترین بخش ایران یعنی از خلیجفارس با همه هویتی که توانسته ایران را به یک ایران قوی تبدیل کند تا شمال و مرزهای خزر و شرق و غرب آن که مرزهای مبارک سیستان و بلوچستان و خراسان بزرگ و آذربایجان غربی و جنوب کردستان، لرستان، کرمانشاهان تا خوزستان به نظر میرسد این هویت مرزی منوط به داشتن اقوام قوی، شجاع و در عین حال غیوری است که توانستهاند از این مرزها به درستی حمایت کند و آن را حفظ کند. تهدید مهم، سرزمینی و جغرافیایی است که چه بیرونی و چه درونی اگر وحدت به هم بخورد، جغرافیا آسیبپذیر خواهد شد. نمونههای تاریخی کم نداریم، از دوره هخامنشیان هرگاه ایران از درون ضعیف بوده، جغرافیا نیز در خطر بوده است، بنابراین جغرافیا عنصر مهمی است. چون سرزمین بدون جغرافیا معنا ندارد. همه ملتهایی که به دنبال یک هویت میگردند، آن سرزمین مشترک و جغرافیای سیاسی برایشان مهم است که به عنوان یک واحد مستقل سیاسی آنها را در دنیا شناسایی میکند. اگر خدای نکرده هویت جغرافیایی ایران به هر دلیلی به هم بخورد، هویت ملی تهدید میشود. برای تقویت هویت ملی باید اقوامی را تقویت کنیم که در سرحدات همیشه از این جغرافیا به خوبی حمایت کردهاند.
نقش زبان فارسی و تقویت آن را در حفظ تمامیت ارضی ایران چگونه تبیین میکنید؟
یکی دیگر از عواملی که وحدت سرزمینی را تهدید میکند اهمیت دادن به زبانهای بومی و تضعیف زبان ملی است. البته زبان بومی زبان مادری است. هیچگاه در هیچ سرزمینی به ویژه در ایران زبانهای بومی نادیده گرفته نشده است اما تقویت زبانهای بومی در برابر زبان ملی و تضعیف زبان ملی به عنوان زبان گویشی و زبان وامدار منتقلکننده فرهنگ میان اقوام که گاهی اگر در کنار یکدیگر باشند اما زبان بومی یکدیگر را متوجه نشوند، زبان ملی به عنوان زبان مشترک میتواند فهم آنها را بالا ببرد و وحدت آنها را افزون کند و یکپارچگی را در دین یک پرچم واحد نگه دارد، زبان فارسی است. تقویت زبان فارسی در همه نهادها و در همه مراکز چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران هواخواهان زیادی دارد. در این سالها بیتوجهی به زبان فارسی با همه تغییراتی که در واقع به خودش دیده و آمیزشی که با زبانهای بومی داشته، از بین نرفته است. جمله زیبای شاهنامه گویای این مساله است که عجم با زبان فارسی زنده نگه داشته شده است. بنابراین زبان فارسی باید تقویت شود و زبانهای بومی گرامی داشته شود. البته زبان فارسی باید در مدارس و از کودکی و از پیش دبستانی تقویت شود. در واقع زبان مشترک نسبت به زبانهای بومی از جایگاه بالاتری برخوردار است.
نقش دین و بهویژه دین اسلام در یکپارچگی ایران و حیات اجتماعی ایرانیان چگونه است؟
یکی از استوارترین بخشهای حیات اجتماعی ایرانیان مسلمانی است که به هیچ وجه نباید ضعیف شود. اگر دین ضعیف شود مذاهب روز به روز قویتر میشوند و دین را از بین خواهند برد. در هر حال دین اسلام اصول و پایههایی دارد که این پایههای مشترک همه مذاهب را زیر چمبره خود جمع میکند. داشتن قبله مشترک، داشتن قرآن مشترک، داشتن پیامبر مشترک و معزز و اهل بیتی که در بین شیعه و سنت همیشه محترم بوده است. هیچکدام از اهل سنت و شیعه و حتی اهل کتاب به معنی اخص، توهین به خاندان مبارک پیامبر را نمیپذیرند. تقویت دین اسلام، تقویت مذاهب و البته ایجاد گفتوگو بین مذاهب میتواند به ما کمک کند که این اساس را نگه داریم وگرنه فرقهگرایی از درون جامعه را میپوشاند و آن دو عنصر دیگر یعنی جغرافیا و زبان را نیز تضعیف میکند و واحد ملیت خیلی سریع از میان خواهد رفت.
البته دو عنصر دیگر فرهنگ و تمدن هم برای همه مهم بوده که قومبردار نیست. بلکه مشترک میان همه است. البته جغرافیا، زبان و دین هم از مولفههای فرهنگ و تمدنی است. اما من به عنوان یک واحد مستقل در نظر گرفتم. چون بعضی چیزها که در فرهنگ وجود دارد ممکن است در زبان و دین مشترک وجود نداشته باشد مثل آداب و رسومی که همه ایرانیها حتی کسی که در تاجیکستان زندگی میکند، به آن افتخار میکند. پس باید آنها را هم تقویت کرد و اجازه نداد شهریت ایرانی به خطر بیفتد. البته ناگفته نماند که میراث مشترک و تاریخ مشترک بین همه اقوام وجود دارد و باید آن را گرامی بدارند. تاریخ مشترک به ملتها هویت بیشینه میدهد. در پایان فکر میکنم تربیت شهروند ایرانی میتواند ما را خیلی تقویت کند. ما اگر ایران را به عنوان یک نظامشهر یا ایرانشهر بزرگ در نظر بگیریم و فکر کنیم کسانی که قرار است متوطن در این سرزمین باشند باید چه چیزهایی را گرامی بدارند تا از خطر نیستی و اضمحلال و افول و تهدید مرزی و زبانی مصون بمانند. به نظرم این بخش را باید با عنصر تقویت فرهنگی و باورهای اجتماعی ایرانی و تربیت شهروندی که ملزم به قانون اساسی و ملزم به نظامهای وحدتبخش کشورش باشد، تقویت کنیم. چون اگر شهروندی ملزم نباشد آنارشی ایجاد میکند و نظام را از درون میپوساند.
در آثار خودتان تا چه میزان به عوامل وحدتبخش ایران و مولفههای آن پرداختهاید؟
کتاب «تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی» را در این زمینه تالیف کردهام. این کتاب به عنوان یک کتاب درسی مورد استفاده دانشجویان قرار میگیرد. البته معتقدم اگر دانشجوی متعهد به سرزمین ایران نیاز داشته باشیم، چنین دانشجویی باید فرهنگ و تمدن را خوب بخواند و با آن آشنا شود. با داشتهها و میراث و تمدن و تاریخ کشورش به خوبی آشنا شود و به این میراث و تمدن افتخار کند. پیشنهاد میکنم عزیزان علاقهمند کتاب «تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی» را بخوانند تا در آنجا با بخشی از فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی آشنا شوند. البته مجلات تخصصی هم که در این حوزه بتواند مقالات را معرفی کند، موثر است. در این راستا مجله «مطالعات ایرانی و اسلامی» منتشر میشود که میراث ایرانی را به جهانیان معرفی میکند. البته جهانیان ناآشنا با فرهنگ ایرانی نیستند اما با توجه به اینکه ما در سرچشمه قرار داریم، برای اینکه ایرانشناسان را دائم سیراب کنیم برای تعمیق و گوارا شدن آب این چشمه ناچاریم در تعمیق آن بارها بکوشیم.
نظر شما