در مدخل جلد دوم کتاب «تاریخ جهان» میخوانیم: در میانه سده هیجدهم م. اکثر مردم جهان (و شاید همچنین اغلب اروپاییان) هنوز هم میتوانستند باور داشته باشند که [سیر تاریخ] جهان به روال گذشته، به مدت بیشتری ادامه خواهد یافت و دگرگون نخواهد شد. زیرا سنگینی بار گذشته در همه جا عظیم بود و غالبا ثابت و تغییرناپذیر جلوه میکرد. درباره برخی تلاشهای اروپائیان در راستای متحول کردن این سیر، بیشتر به اختصار سخن گفتیم. ولی در هیچ جای خارج از اروپا حتی به امکان این تحول نیندیشیده بودند. با اینکه در اکثر نقاط جهان، زندگی ملل معدودی در اثر تماس با اروپاییان، شروع به دگرگون شدن کرده بود، لیکن بیشتر نقاط جهان دستخوش تحول مزبور نشدند و دگرگونی به شیوهای که سنتهای اروپایی را آلوده ساخت، در پهنه وسیعی از جهان روی نداد.
یک قرن و نیم بعد، تغییرات شدید و تقریبا سریع و فراگیری صورت گرفت و بیتوجهی به واقعیت این دگرگونیها، غیرممکن و گاه بسیار مشکل و دشوار بود. در سال 1900م. در اروپا و جهان اروپایینشین این مطلب روشن شده بود که با گذشته و سنتهای قدیمی قطع رابطه شده است. از اروپای شمالی و جهان آتلانتیک احساس و انگیزههایی به سوی خارج سرایت میکرد که هم روابط اروپا با بقیه جهان و هم بنیادهای اولیه زندگی بسیاری از ملل را تغییر میداد، هر چند بخش مهمی از ملل از این امر متاسف بودند و در برابر آن مقاومت میکردند. در قرن نوزدهم م. (و این فقط حدسی است و به عنوان شاخص مناسب به کار میرود) جهانی که زمانی تمام امور آن به وسیله سنت تنظیم مییافت در مسیر تازهای به جریان افتاده بود. انسانی که در سال 1800م. به دنیا آمده بود، اگر هفتاد سال عمر میکرد، میتوانست در طول زندگیاش شاهد تغییراتی در جهان باشد که بیشتر از تغییرات هزار سال گذشته بوده است.
جلد دوم کتاب «تاریخ جهان» » نوشته جی.ام.رابرتز با ترجمه محمود ریاضی و ویراستاری محمد رفیعی مهرآبادی در تیراژ 200 نسخه و با قیمت 550هزار تومان از سوی نشر افکار جدید منتشر شد.
نظر شما