در یک مهمانی خصوصی که دیروز عصر در منزل سناتور علی دشتی بر پا بود، مراسم نامزدی ایشان با خانم فروغ فرخزاد، بهطور بسیار شاعرانهای برگذار گردید.
آقای دشتی که سالهاست به طرفداری و هواخواهی جنس لطیف شناخته شدهاند، تاکنون بهطور معجزهآسایی خود را از هرگونه قید و بندی که به ازدواج بینجامد، دور نگهداشته بودند، با این حال معلوم نیست شاعره جوان ما، چه افسونی به کار برده که نویسنده فتنه را چنین به چنین تصمیم غیر مترقبهای واداشته است. دیشب وقتی که دو حلقه زرین به یادگاری چنین شبی، انگشتان عروس و داماد را در میان میگرفت، دکتر صورتگر به زبان حال گفت:
گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر
تا سحرگاه ز کنار تو جوان برخیزم»
در بیاساس بودنِ خبر یا همان زرد بودنِ خبر شکی وجود ندارد؛ چون هیچوقت این اتفاق در زندگی فروغ رخ نداده است؛ اما چرا مجله «تهران مصور» این خبر را با این افاده و جملات تیتر کرده است، آن هم با حضور دکتر صورتگر!! که ویژگیهای شخصیتی ایشان و مابقی ماجرا را میتوان در مجله وزین بخارا شماره 152 مهر و آبان 1401 بررسی و مطالعه کرد و پیوست بیتی از ابیات حافظ که افزون بر در آغوشگیری، جوانبودن فروغ فرخزاد و پیری علی دشتی را هم به رخ کشیده و تا حدودی فضا را اروتیک (جنسی) کرده است. علی دشتی در هنگام تولید این خبر 54 سال و فروغ 21 سال داشتهاند.
ترکیبهایی مانند «مهمانی خصوصی»، «منزل سناتور علی دشتی»، «طرفداری و هواخواهی جنس لطیف»، «معجزهآسایی»، «شاعرجوان ما، چه افسونی»، «تصمیم غیر مترقبه» و بیتی از حافظ، خبر را به نفع علی دشتی تمام کرده است.
فعالیت مجله «تهران مصور» به چهار دوره تقسیم میشود که اولین دوره به صاحب امتیازی عباس نعمت از ۱۳۰۸–۱۳۲۰ در تهران در ۱۶ صفحه و با قطع وزیری بزرگ، روزهای شنبه هر هفته منتشر میشد. مقالات آن عمدتاً اجتماعی، تاریخی و فکاهی و شامل اخبار روز بود. تهران مصور در ۱۳۲۰ شمسی برای مدتی تعطیل شد.
از خردادماه ۱۳۲۱ به صاحب امتیازی احمد دهقان منتشر شد و پس از ترور و قتل احمد دهقان، در ۱۳۲۹ مهندس والا صاحب امتیاز و محمود رجاء سردبیر آن شدند. ستار لقائی در اواسط دهۀ ۱۳۴۰ سردبیری این نشریه میشود تا سال ۱۳۵۳ به فعالیت خود ادامه میدهد. در ۲۹ مرداد ۱۳۵۳ به دستور عباس هویدا ۵۲ روزنامه و هفتهنامه و ماهنامه تعطیل میشود و عبدالله والا نیز مجله را میبندد و این حرفه را کنار میگذارد تا شهریورماه ۱۳۵۷ که مجله تهرانمصور دوباره با مدیریت او شروع به کار میکند و سردبیری آنر ا مسعود بهنود بهعهده میگیرد.
شورایعالی انقلاب فرهنگی با تصویب لایحه مطبوعات در تابستان ۱۳۵۸ شمسی از انتشار این مجله، بهدلیل وابستگی به ساواک، جلوگیری کرد.
در هنگام چاپ این خبر، علی دشتی نماینده مجلس سنای ایران بود و فروغ در بدترین دورههای زندگی خود بهسر میبرد که در همان سال منجر به طلاقش با پرویز شاپور شد. دوستی مهندس والا، صاحب امتیاز و محمود رجاء، سردبیر با علی دشتی نیز معلوم و مشخص است. بهویژه رابطۀ شخصی و خصوصی علی دشتی با مهندس والا و خانواده او و نوشتن مقاله در مردادماهِ هرسال در مورد حادثه سمیرم که سرهنگ قشقایی در آن حادثه کشته شده بود. همسر مهندس والا از همین خانواده سرهنگ قشقایی بود. حمایت ثریا اسفندیاری، همسر دوم محمدرضاشاه از هفتهنامه تهرانمصور و اعتماد وی به علی دشتی نیز در خبرهای آن دوره به مراتب دیده میشود.
خب. چرا مجله تهران مصور به خود جرأت میدهد که چنین خبری را در مورد دو شخصیت شناخته شده آن دوره بزند؟ بهیقین فروغ از قدرت حکومتی و درباری آن زمان بهرهای نداشت و زندگیاش نیز در همان سالها دچار آشوب بود و هنوز بهطور کامل و رسمی طلاق نگرفته است، چند ماه بعد بهصورت رسمی از پرویز شاپور جدا میشود، ولی علی دشتی شخصی با نفوذِ سیاسی فراوان و قدرتمندِ درباری بود که اینگونه پا را در کفش وی کردن، جرأت میخواست یا اصلاً شدنی نبود.
ظاهراً فروغ فرخزاد که ما شخصیتِ وی را در پسِ زبانِ شعرِ فاخرش میبینیم، افزون بر اینکه در دورههای بعد از مرگش، خبرهایی زرد/ دروغ در مورد ازدواجش با ابراهیم گلستان از سوی مسعود بهنود پخش شد، در هنگام بودنش نیز از دست اینگونه خبرها در امان نبود و در آماج اینگونه خبرهای دروغ که ناشی از زیبایی و جذابیت خاص چهرۀ وی و شاعرانگیاش بود، قرار میگرفت.
بهنظر میرسد که مجله تهران مصور با هماهنگی و کسب رخصت از علی دشتی دست به تولید این خبر زدهاست. خبری که با بیت کنایهآمیز و تا حدودی شیطنتآمیز از زبان دکتر صورتگر همراه میشود. بهنظر میرسد که این خبر سر به سر گذاشتن فروغ است. فروغی که در جایی در مورد مجله تهرانمصور گفته است: «این مجله پرت، پَست، پنج ریالی». شاید این جمله فروغ یا نوعِ نگاه فروغ به مجله تهرانمصور که از همه جانب در آن دوران حمایت میشد، صاحبان تهرانمصور را بر آن داشته که وی را به نامزدی فردی 54 ساله که علی دشتی است، درآرند و او را آزار دهند.
اینگونه رفتارها با فروغ چندان عجیب نبوده و شخصیتهای دیگر نیز به گونهای در همان دوران در مجلهها مطالبی توهینآمیز در مورد فروغ مینوشتند. در تائید این عرض بنده در ادامه قطعهای از مصاحبه ابراهیم گلستان را با رادیو دویچه وله میآورم که در پاییز سال ۱۳۸۹ در توصیف عادات ایرانیان در عزیز داشتن پس از مرگ، طعنههایی به تغییر دیدگاه رضا براهنی نسبت به فروغ میزند: «نمونه آن در مجله فردوسی اتفاق افتاد که آقایی برای اینکه سیمین خوشش بیاید و او را بهعنوان معاون خودش قبول کند، خود را یکهتاز انتقاد هنری کرده بود و در چندین شماره، فحشهای عجیب و غریبی نسبت به فروغ مینوشت که آخرین آن، دو روز قبل از مرگ فروغ به چاپ رسیده بود. این مقاله پر از فحش روز پنجشنبه درآمد، دوشنبهاش فروغ مرد و پنجشنبه بعدی، همین آقا مقالهای نوشته بود پر از تعریف از فروغ.
مصاحبهگر: آقای براهنی را میگویید؟
گلستان: نمیدانم؛ من اسمها را فراموش کردهام!»
خبر ازدواج فروغ فرخزاد با علی دشتی در تاریخ 12/1/1334 و ذکر شاهدانی چون دکتر صورتگر برای آن مراسم، فقط در جهت آزار رساندن به فروغ بوده و لاغیر. در این میان، به نظر میرسد علی دشتی چندان از این خبر و پخش آن، نگران نبوده و خوشایند وی و با هماهنگی وی بوده است، زیراکه رابطه صاحب امتیازِ مجله با علی دشتی و نفوذ و قدرت علی دشتی در دستگاه حکومتی وقت، اجازه این شوخی بیمزه را با علی دشتی به صاحبان مجله تهران مصور نمیداده است. شوخی که اگر در فرهنگ والای ما ایرانیها ایجاد و تکرار نشود، ارزشمند است.»
نظر شما