یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۰
فلسفه کنایه؛ فراخوانی برای احضار سقراط درون!

ما با چشم‌انداز پیچیده‌ای روبرو هستیم که نمی‌توان قاعده سخت و سریعی برایش ترسیم کرد یا از معیار مرزبندی مشخصی برای آن سخن به میان آورد. این حوزه‌ای است که خرد در آن نقش مهمی ایفا می‌کند. وقتی به سخنی کنایه‌آمیز یا یک کارتون طعنه‌آمیز می‌خندیم، با توجه به اطلاعاتی که از افراد و فرهنگ‌های درگیر می‌دانیم، به هر یک از ما مربوط می‌شود که مکث کنیم و فکر کنیم که آیا خنده پاسخ مناسبی به موقعیت بوده است یا خیر. این فراخوانی است که از ما می‌خواهد سقراط درونی‌مان را احضار کنیم و هر بار که این کار را انجام می‌دهیم، ما را به انسان بهتری تبدیل می‌کند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ترجمه کامران برادران: در کمدی یونان باستان، آیرون (Eiron) فردی توسری‌خور و باهوش بود که همیشه به‌نوعی با استفاده از شوخ‌طبعی موفق می شد از رقیب خود، آلازون (شخصیتی بلوف‌زن، ترسو و خودفریب) برتری یابد. گفت‌و‌گوهای سقراطی افلاطون اساساً سقراط را به عنوان معادل فلسفی آیرون نشان می‌دهد و البته از اوست که ما اصطلاح «آیرونی» را که ریشه یونانی آن به معنای تقلب، کنایه و جهل ساختگی است، گرفته‌ایم.
 
این کلمه را با طعنه (sarcasm) مقایسه کنید. این کلمه نیز به طور طبیعی ریشه یونانی دارد که به معنای «دریدن گوشت، گاز گرفتن لب از عصبانیت و تمسخر» است. کنایه و طعنه اغلب با یکدیگر اشتباه گرفته می‌شوند، اما حتی در استفاده امروزی یکسان نیستند. با این حال، آنها کاملاً متمایز نیستند، زیرا طعنه می‌تواند (و اغلب دارد) یک جزء کنایی داشته باشد، اگرچه مفهوم دوم به وضوح طیف وسیع‌تری از موقعیت‌های زبانی را در بر می‌گیرد.
 
این ماجرا البته سر دراز دارد. اما پیش از هر چیز، اجازه دهید به نوبه خود با بررسی مختصر هر پدیده شروع کنیم. البته تعاریف متعددی از کنایه وجود دارد. فرهنگ واژگان آکسفورد آن را این گونه بیان می‌کند: «شرایط امور یا رویدادهای یک شخصیت برخلاف آنچه که به طور طبیعی مورد انتظار بوده یا ممکن است وجود داشته باشد. نتیجه متناقضی از رویدادها که گویی در کار تمسخر وعده و تناسب چیزها است.» اما توجه داشته باشید که چنین تمسخری لزوماً نتیجه اختیار انسان نیست. چیزها می توانند به شکلی کیهانی (کنایه از سرنوشت)، یا به شکل تاریخی (به عنوان مثال، این واقعیت که نیویورک تایمز در دهه 1920 کاری نداشت جز به سخره گرفتن جدول کلمات متقاطع، حال آن‌که‌ اکنون روزنامه‌ای است که مشهور) کنایه‌آمیز باشد.
 
در واقع، طبقه‌بندی احتمالاً جزئی کنایه شامل موارد زیر است: کلاسیک (یعنی به معنایی که یونانیان باستان به کار می‌بردند)، کیهانی (پیامدهای سرنوشت‌ساز و اغلب متناقض)، دراماتیک یا تراژیک (از تراژدی‌های یونانی تا شکسپیر و فراتر از آن)، ‌عاشقانه‌ (مربوط به خودآگاهی و انتقاد از خود)، موقعیتی (ناشی از اختلاف بین نتیجه مورد نظر و پیامد واقعی) و کلامی (به معنای واقعی کلمه تضاد بین معنای مورد نظر و عبارت بیان‌شده). طبیعتاً همپوشانی ‌متقابل فراوانی میان گونه‌ها وجود دارد.
 
نوع کنایه‌ای که در اینجا به ما مربوط می‌شود ماهیت کمیک دارد، همانطور که در غرور و تعصب جین آستن نمونه‌ای از آن دیده می‌شود، که با بیان نویسنده شروع می‌شود مبنی بر این‌که معروف است‌ مردان خوش‌شانس همیشه به دنبال همسر هستند، در حالی که بدیهی است که منظور او برعکس است: این زنان در جهان فرهنگی او هستند که پس از ازدواج با مردان ثروتمند هستند. واضح است که آستین از شوخ‌طبعی برای مسخره کردن و انتقاد تلویحی برخی از جنبه‌های فرهنگ خود استفاده می‌کند.
 
اما به عنوان یک فیلسوف، به طنز سقراطی نیز توجه داریم. این که دقیقاً «روش سقراطی» شامل چه چیزی است، محل بحث است. در برخی گفت‌وگوها، خود سقراط به ما می‌گوید که به عنوان یک «ماما»ی فلسفی عمل می‌کند و صرفاً به مخاطبانش کمک می‌کند تا یک نتیجه‌گیری معین درباره هر موضوعی را که در دست است «به خاطر بسپارند» (یا بهتر است به‌تنهایی آن را بفهمند). با این حال، در موارد دیگر، به همان اندازه واضح است که رویکرد «سفسطه‌بازانه» او در متقاعد کردن دیگران است، یعنی تفهیم این نکته که واقعاً آنقدر که فکر می‌کنند، ‌نمی‌دانند.
 
این موارد، حداقل در برخی مواقع، اگر نگوییم کنایه، مصداق بارز طعنه می‌شوند. هنگامی که سقراط از اوتیفرون خواهش می‌کند تا آنچه را که ‌می‌داند به او بیاموزد، از آنجایی که سقراط آشکارا از خود اوتیفرون عاقل‌تر است، کاملاً آشکارا به نفع تماشاگران طرف خود را به تمسخر می‌گیرد.
 
آیا شخصیت‌های رمان‌های آستن، و اوتیفرون در دیالوگ‌های سقراط، سزاوار کنایه هستند؟ اینطور به نظر می‌رسد، زیرا یا متوجه یک عادت اجتماعی معمولاً بی چون و چرا - اما کاملاً مشکوک - است، یا متوجه یک احمق است که برای دیگران توهمات عظمت بالقوه خطرناکی دارد.
 
این قضیه ما را به چند نتیجه اولیه می‌رساند. اولاً، کنایه همیشه عمدی نیست و همیشه با کمدی سروکار ندارد. ثانیاً، وقتی هر دوی این موارد باشد، شکلی ملایم از انتقاد - از آداب اجتماعی یا افراد - با هدف آموزش به دیگران است و هدف‌های آن مستحق تمسخر هستند (یا به دلیل هژمونی غیرقابل انکار آنها، یا به دلیل اینکه آنها پرزرق و برق، خود‌مهم‌پندار هستند و غیره).
 
ما با چشم‌انداز پیچیده‌ای روبرو هستیم که نمی‌توان قاعده سخت و سریعی برایش ترسیم کرد یا از معیار مرزبندی مشخصی برای آن سخن به میان آورد. این حوزه‌ای است که خرد در آن نقش مهمی ایفا می‌کند. وقتی به سخنی کنایه‌آمیز یا یک کارتون طعنه‌آمیز می‌خندیم، با توجه به اطلاعاتی که از افراد و فرهنگ‌های درگیر می‌دانیم، به هر یک از ما مربوط می‌شود که مکث کنیم و فکر کنیم که آیا خنده پاسخ مناسبی به موقعیت بوده است یا خیر. این فراخوانی است که از ما می‌خواهد سقراط درونی‌مان را احضار کنیم و هر بار که این کار را انجام می‌دهیم، ما را به انسان بهتری تبدیل می‌کند.

منبع: 
https://www.philosophersmag.com/footnotes-to-plato/111-the-philosophy-of-irony-and-sarcasm
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها