برخی معتقدند حالت ایدهآل حالتی است که همه از زندگی خود راضی و خوشحال باشند. دیگران ممکن است فکر کنند که حالت ایدهآل حالتی است که در آن هماهنگی و تعادل کامل بین همه افراد و گروهها وجود داشته باشد. در نهایت، آنچه که یک دولت ایدهآل را تشکیل میدهد، بستگی به ارزشها و باورهایی دارد که ما در اولویت قرار میدهیم. در این مقاله نگاهی خواهیم داشت به دنیای ایدهآل از نظر چند فیلسوف مشهور. در این مقاله بررسی خواهیم کرد که آنها چه تصویری از دنیای ایدهآل در ذهن دارند و معتقدند که برای رسیدن به این جهان ایدهآل باید چه انجام داد.
1. دنیای ایدهآل افلاطون: وضعیتی کاملاً متعادل
تئوری دولت ایدهآل به طور کامل توسط افلاطون در کتاب «جمهور» ارائه شده است و در «قوانین» بیشتر توسعه یافته است. از نظر افلاطون، هنر سیاسی واقعی، هنر نجات و تربیت روح است. بنابراین، او این تز را مطرح میکند که فلسفه واقعی با سیاست واقعی منطبق است. تنها در صورتی که یک سیاستمدار فیلسوف شود (و بالعکس) میتوان یک دولت واقعی بر اساس بالاترین ارزشهای حقیقت و خیر بنا کرد.
حالت ایدهآل، از نظر افلاطون، مانند روح، ساختاری سهجانبه دارد. با پیروی از این ساختار سهجانبه (مدیریت، حفاظت و تولید کالاهای مادی)، جمعیت به سه طبقه تولیدکننده یا کارگر، کمکی و نگهبان یا سرباز تقسیم میشود. یک ساختار دولتی عادلانه باید همزیستی هماهنگ آنها را تضمین کند.
اولین و پایینترین طبقه از افرادی تشکیل میشود که تمایلات شهوانی آنها غالب است. طبقه دوم، طبقه محافظ مردم از افرادی تشکیل میشود که اصل اراده قوی در آنها حاکم است. آنها احساس وظیفه میکنند و در برابر خطرات داخلی و خارجی هوشیار هستند. اگر فضیلت اعتدال و نوعی عشق به نظم و انضباط در انسان حاکم باشد، میتواند جزء شایستهترین قشر مردم باشد و این کسانی هستند که وظیفه اداره امور را دارند.
به گفته افلاطون، تنها اشراف به عنوان بهترین و عاقلترین شهروندان برای اداره دولت فرا خوانده میشوند. حاکمان باید کسانی باشند که بدانند چگونه شهر خود را بیشتر از دیگران دوست داشته باشند و بتوانند وظیفه خود را با بیشترین غیرت انجام دهند. مهمتر از همه، این حاکمان باید بدانند که چگونه خیر را بشناسند و به آن فکر کنند. به عبارت دیگر، اصل عقلی در آنها حاکم است و به حق میتوان آنها را «حکیم» نامید.
بنابراین، دولت کامل آن است که کارگران با اعتدال، ارتش با شجاعت و قدرت، و طبقه حاکم با خرد هدایت شوند.
2. ناکجاآباد توماس مور
«اتوپیا» یا «آرمانشهر» نوشته توماس مور که در سال 1516 نوشته شده است، کتابی است که نام ژانر متناظر در ادبیات و الگوی جدید دنیای ایدهآل را داده است. آرمانشهر در اثر مورد یک کشور جزیرهای است. پادشاه در این ایالت حکومت میکند، اما بالاترین مناصب اداری انتخاب میشوند. با این حال، مشکل این است که هر شهروند آرمانشهر به شدت با بنگاه حرفهای خود گره خورده است، به این معنی که آنها هیچ شانسی برای دسترسی به مدیریت ندارند.
از آنجایی که حاکمان از مردم بسیار دور هستند، هیچ ایدئولوژی یا دین واحدی در جزیره وجود ندارد: اعتقاد به یک خدای واحد ارجحیت دارد، اما هرکسی آزاد است که به صلاحدید خود درباره «جزئیات» فکر کند. شما می توانید مسیحی یا بتپرست باشید. نمیتوان گفت که برخی از خدایان بهتر از دیگران هستند یا اصلاً خدایی وجود ندارد.
در این جزیره پول و ملک خصوصی وجود ندارد. توزیع سازمانیافته کالا کاملاً جایگزین تجارت آزاد شده است و به جای بازار کار، خدمات جهانی کار وجود دارد. ساکنان آرمانشهر خیلی سخت کار نمیکنند، بلکه فقط به این دلیل که افراد برده کار کثیف و سخت را انجام میدهند. جزیرهنشینان شهروندان خود را به عنوان مجازات اعمال شرآور به بردگی میگیرند. در عوض، خارجیانی نیز که در انتظار اعدام برای جنایتی هستند که مرتکب شدهاند میتوانند به بردگی گرفته شوند.
در این شرایط، هیچ تنوع زیباییشناختی ممکن نیست: زندگی یک خانواده با زندگی خانواده دیگر تفاوتی ندارد. زبان، آداب و رسوم، موسسات، قوانین، خانهها و حتی چیدمان شهرها در سراسر جزیره یکسان است.
البته پروژه نویسنده انگلیسی هرگز محقق نشد، اما برخی از ویژگیهای آن در کشورهای معاصر به راحتی قابل تشخیص است. این شباهتها به دلیل تصادفات خندهدار نیست، بلکه به دلیل الگوهای جهانی است. به عنوان مثال، مور معتقد بود که رد مالکیت خصوصی به ناچار منجر به یکپارچگی فرهنگی میشود – چیزی که میتوان آن را در ایالتهایی مشاهده کرد که مالکیت خصوصی به نحوی محدود است. بینش آشکار دیگری که میتوانیم از آرمانشهر مور دریافت کنیم، این است: بدون پیشرفت تکنولوژیکی، کاهش بار نیروی کار برای برخی از شهروندان تنها با بهرهکشی فوقالعاده از دیگران امکانپذیر است.
3. اتوپیای محافظهکارانه برک
ادموند برک بنیانگذار ایدئولوژی محافظهکاری است. «دفاع از جامعه طبیعی» وی اولین مدینه فاضله محافظهکارانه است. این کتاب توسط برک در پاسخ به نامههای ویکنت هنری بولینگبروک در مورد مطالعه و استفاده از تاریخ نوشته شد که در آن دومی به کلیسا حمله کرده بود. جالب اینجاست که برک از نهادهای دین دفاع نمیکند، بلکه از نهادهای دولتی دفاع میکند و نشان میدهد که حذف آنها به اندازه حذف نهادهای کلیسا معنا دارد.
این فیلسوف به شکلی کنایهآمیز از ارائه جهانی ایدهآل متوسل میشود. او هر نوع حکومتی را که برای بشریت شناخته شده است توصیف میکند. برک میگوید که همه آنها فرد را به بردگی میکشند. بنابراین، او پیشنهاد میکند که مردم دولت را رها کرده و طبق قوانین یک «جامعه طبیعی» زندگی کنند. اگر جامعه سیاسی، به هر شکلی که باشد، اکثریت را به مالکیت عدهای معدود تبدیل کرده و به ظهور اشکال استثمارگرانه کار، رذایل و بیماریها منجر شده است، آیا باید به پرستش چنین بت مضر و قربانی ادامه داد؟
برک معتقد است که تصویر کاملاً متفاوتی در وضعیت طبیعت مشاهده میشود. هیچ نیازی به چیزی که طبیعت فراهم میکند نیست. در چنین حالتی، انسان نمیتواند نیازهای دیگری را تجربه کند، غیر از نیازهایی که با کار بسیار معتدل برآورده میشود و بنابراین، بردگی وجود ندارد. در اینجا نیز هیچ تجملی وجود ندارد زیرا هیچ کس به تنهایی نمیتواند چیزهای لازم را برای آن ایجاد کند. زندگی ساده و در نتیجه شاد است.
با این حال، ایده برک کنایهآمیز است. دیدگاه او دقیقاً در این واقعیت نهفته است که هیچ شکلی از توسعه جامعه بدون تداوم تاریخی، بدون اتکا به نهادهای سیاسی، اجتماعی و دینی موجود امکانپذیر نیست. برای او، وضعیت موجود طبیعی است و هر پروژه انقلابی که واقعیت اجتماعی را در هم میشکند، تصنعی است.
این مقاله ترجمه خلاصهای است از منبع زیر:
https://www.thecollector.com/what-is-the-ideal-world-according-to-famous-philosophers/
نظر شما