نامزد چهلمین جایزه کتاب سال در حوزه علوم سیاسی:
امام(ره) نقش سیاسی اجتماعی انسان را بر مبنای اعتقاد به اصل توحید تعیین میکند/ کتاب پاسخگوی مسائل امروز
راضیه مهرابی کوشکی گفت: در این کتاب سعی شد به یک سوال بنیادین پاسخ داده شود. سوالی که در ذهن همه ماست. انقلاب اسلامی روی داد که به ما چه ویژگی اضافه کند؟ قرار شد که آن قابلیتهای وجودی ما به چه شکل ارتقا یافته است؟ در بعضی اوقات مشکلاتی که امروز وجود دارد یا نافی آن ایده اصلی هست یا نه؟ یعنی وضعیت کنونی با آن وضع ایدهآل سنجیده میشود در این میان باید کتاب یا معیاری باشد که به ان مراجعه کنیم تا پاسخ بعضی پرسشها را پیدا کنیم.
در واقع هدف این پژوهش روشن ساختن نحوه ارتباط میان مبنای معرفتشناختی و اندیشه سیاسی امام است به گونهای که بتوان «گزارههای پایه» را در هر دوسطح، استخراج با یکدیگر ترکیب کرد. برای بررسی این رابطه تعاملی وارد حوزه معرفتشناسی شده و ضمن مروری کلی بر مهمترین مباحث مطرح در این دانش درجه دوم و بنیادین، اصول کلی معرفتشناسی مؤسس حکمت متعالیه یعنی ملاصدرای شیرازی بعنوان رهیافت معرفتی پژوهش، مورد تحلیل قرار گرفته است. با مطالعه معرفتشناسی امام، به این نتیجه رهنمون میشویم که اولا ایشان به اقتفای حکیم شیراز نگرهای عرفانی-اشراقی به ساحت معرفت و حقیقت دارد و ثانیاَ چنین مبنایی، اندیشه سیاسی ایشان را بسیار متأثر ساخته است و ثالثاَ تغییر در مبنای معرفت شناختی، لاجرم به تغییر در اندیشه سیاسی امام منجر خواهد شد.
در این بررسی تأکید میشود که مبنای معرفتشناختی اندیشه سیاسی امام، نه فقهی و کلامی و نه فلسفی بلکه عرفانی-اشراقی است. از همین رو هستیشناسی و انسانشناسی و اندیشه سیاسی ایشان به تبع آن نوع از معرفتشناسی، نظم ساختاری و انسجام درونی مییابد. به این سبب، مقولاتی نظیر «خطای معرفتشناختی آدمیان»، «برتری شهود متکی بر وحی بعنوان عالیترین منبع شناخت بر دیگر منابع معرفتی (حس و عقل )»، «نقش و جایگاه انسان کامل و خلافت الهیه او در نظام سلسله مراتبی هستی و معرفت»، «تساوی و تساوق علم و وجود» و نیز «تأکید بر دانش مهذب » و «علم معطوف به عمل و اولویت حکمت عملی بر حکمت نظری»، اندیشه سیاسی امام را شکل و بدان معنا بخشیدهاند. بر همین سیاق و بر بنیاد آن نوع از معرفتشناسی میتوان از «رهایی»، «آزادی»، «ساختار شکنی ایدهها و چارچوبها»، «نفی خودکامگی و تغلب»، «اصالت اعتبارات عقلایی» و «اصالت نقش و جایگاه مردم» سخن گفت.
چرا سراغ موضوع «مبانی انسان شناختی اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)» با تکیه بر علم انسانشناسی رفتید؟
در مباحث اعتقادی انسان یکسری مراتب و ظرفیتهای وجودی دارد. حال این سوالات مطرح بود که این انسان ارتباطش با نظم سیاسی که امام خمینی(ره) در انقلاب اسلامی طراحی کرد، بر چه اساس است؟ آیا میتوان میان این دو پلی زد و این ارتباط را نشان داد؟ انسانی که با یکسری ویژگیهای پیچیده که خدا خلقت کرده است چه نیازی به حکومت اسلامی و جامعه اسلامی دارد؟ این سوالات در ذهنم بود و در فرصتی که انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در اختیارم قرار داد در این فرصت من پرسشها را تبیین کردم. از این لحاظ که انسان یکسری ویژگیها و مراتب وجودی دارد که بخشی از آن در بستر یک اجتماع دینی یا حکومت دینی میتوان پرورش پیدا کند. البته در این میان افراد استثنایی هم وجود دارند که اگر در این شرایط هم نباشند بالاخره آن تکامل وجودی برایشان اتفاق میافتد، به دلیل آن آگاهی درونی که دارند. در بعضی جوامع عموم مردم این آگاهیها را ندارند یا عقل، مغز یا آگاهی آنها این توانایی را نمیدهد که سایر مراتب وجودی را ارتقا بدهند. حالا در تئوری و بحثهای نظری این امکان در حکومت توحیدی یا جامعه توحیدی بیشتر اتفاق میافتد. لذا سعی کردم اتصال بین انسان و حکومت اسلامی را در این اثر توضیح دهم.
چرا در این اثر سراغ حکمت متعالیه ملاصدرا رفتید؟
عموما شنیده بودیم که امام رویکرد عرفانی یا فلسفیاش متکی به حکمت متعالیه است و در امتداد آن تبیینهای فلسفی و انسانشناختی حکمت متعالیه و صدرایی بحثش را پیش برد. از این لحاظ به همان مباحث رجوع کردم به ویژه درباره انسانی که یکسری ویژگیهای ممتازی پیدا میکند و به دلیل آن ویژگیها واجد نقش مسئول شدن در جامعه اسلامی را پیدا میکند. این نگاه را بیشتر در این رابطه دنبال کردم فردی که مراتب وجودی را بهتر طی کرده مسئول هدایت جامعه اسلامی میشود. در آن مراتب اربعه ملاصدرا این موضوع بحث شد که ابتدا وجوش را پرورش میدهد و تقویت میکند و به مراتب بالاتر میرود. بعد به جامعه برمیگردد، آن موقع که به جامعه برمیگردد نقش رهبری جامعه را پیدا میکند. ما در بحثهای ولایت فقیه میگوییم بیشترین نزدیکی وجودی به معصوم را دارد آن فرد میتواند رهبر جامعه اسلامی در چارچوب ولایت فقیه باشد.
امام با بهرهگیری از آموزههای وحیانی شریعت مقدس اسلام که به حکمت متعالیه مزین است، انسان را موجودی الهی توصیف میکند که دارای اختیار، کرامت و شرافت است و به واسطه فطرت کمالجویی خود در تکامل و تحول و سیر مراتب وجودی، نیازمند زندگی اجتماعی و دارای مسئولیت فردی و اجتماعی است که در این سیر و تکامل و نحوه زیستن نیازمند تربیت، هدایت الهی و برنامه سعادتبخش است. بنابراین، ضرورت انجام پژوهشی در راستای توصیف و تحلیل مبانی انسانشناسی امام(ره)، برای فهم اندیشه سیاسی و اجتماعی ایشان لازم و ضروری است.
تصور میکنید کتاب چه ویژگی داشته که توجه داوران کتاب سال را به خود جلب کرد؟
در این کتاب سعی شد به یک سوال بنیادین پاسخ داده شود. سوالی که در ذهن همه ماست. انقلاب اسلامی روی داد که به ما چه ویژگی اضافه کند؟ قرار شد که آن قابلیتهای وجودی ما به چه شکل ارتقا یافته است؟ در بعضی اوقات مشکلاتی که امروز وجود دارد یا نافی آن ایده اصلی هست یا نه؟ یعنی وضعیت کنونی با آن وضع ایدهآل سنجیده میشود در این میان باید کتاب یا معیاری باشد که به ان مراجعه کنیم تا پاسخ بعضی پرسشها را پیدا کنیم. ما قرار بود به چه وضع ایدهآلی برسیم؟ حال این وضع ایدهال را در کتاب «مبانی انسان شناختی اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)» بررسی کردیم. بر اساس پژوهشهای انجام شده اگر بخواهی ارتقا پیدا کنیم و از این وضعیت بالاتر برویم که موضوع را خوب فهمیده باشیم و قلههای آن را بدانیم و مکانیسم آن را بشناسیم تا بتوانیم به جامعه و شهروندان آن که در آن حکمرانی میکنیم بهتر کمک کنیم تا مراتب وجودیشان نیز بهتر رشد بیابد.
نظر شما