سومین معرفی کتاب فاطمه فتحعلی، نوجوان کتابخوان حالوهوای دهه فجر دارد و گریزی به روزهایی میزند که شخصیت اصلی کتاب میخواهد بیشتر درباره امام خمینی (ره) بداند. مرور کتاب «پدر، پسر، روحالله» را در این مطلب میتوانید بخوانید.
نامههایی که یک مادر روایتگر آنهاست؛ مادری که زمانی زیر هوای گلولهها نفس میکشیده، با طعم گلوله سر به بالش مینهاده است و حالا نگران پسری است که صبح را در هوای فرانسه آغاز میکند و شب را در همان هوا به پایان میبرد! مادر همیشه نگرانش، واژههایی با طعم نگرانی روی کاغذ میآورد و مثل همیشه توصیههایی مادرانه ضمیمهی نامههایش میکند!
اینجا با داستانی روبهرو هستیم درباره امام خمینی (ره) و روزهای انقلاب که در قالب نامهنگاری روایت میشود. ما از جوانی میخوانیم که اتفاقات گوناگونی برایش میافتد که شاید سرمنشا بیشتر آنها زندگی در فرانسه باشد و آشناییاش با ابعاد شخصیتی امام. شخصیت اصلی داستان برای ادامهی تحصیل خود به فرانسه رفته و در آنجا با فردی آشنا شده که اهل نوفل لوشاتو است. این دوستی با جوان فرانسوی که از پدربزرگش خاطراتی از امام را شنیده و در گوش قلبش حک شده است باعث میشود که این جوان خاطراتی را برای او تعریف کند و این راهی پیش پایش میگذارد برای جستوجوی بیشتر در شخصیت منحصر به فرد امام؛ شخصیتی که تا به حال از آن چیزی نمیدانسته است! به همین خاطر است که از مادرش میخواهد اطلاعات بیشتری درباره این امام عزیز به او بدهد و این حرف پسر، مادر را آنچنان غافلگیر میکند که در نامهی پایانی خود هم از تعجب همراه با شعف خود میگوید.
این کتاب با تمام کتابهایی که کاغذهایشان راه انقلاب را روایت میکردند و واژههایشان از انقلاب و هیاهوی آن سخن میگفتند فرق میکرد. برایم عجیب و متفاوت بود. یک تفاوت قشنگ و چشمنواز؛ تفاوتی که نمیگذاشت کتاب، زمین را لمس کند و مدام در دستم جای میگرفت تا بیشتر سیراب شوم و بیشتر بدانم، چیزهایی که تاکنون از آنها نمیدانستم!
از ابتدای دوران مدرسه، دههی فجر و پیروزی انقلاب برایم در حالوهوای مدرسه و تزئین کلاسها خلاصه میشد. به نوجوانی که پا گذاشتم کتابهای زیادی چشمانم را همراه مسیر واژهها کردند تا با این ایام و غوغای آن آشنا شوم؛ اما شاید باید بگویم کتاب «پدر، پسر، روحالله» جز فهرست کتابهایی بود که حرفی برای گفتن داشت. با خواندن این کتاب واقعا به دورانی که شاید سفر کردن به آن نشدنی باشد، سفر میکردی. شاید کتابهای زیادی باشند که با نامهنگاری ما را رهسپار قصهی خود کنند؛ اما به نظر من این کتاب با سایر کتابهایی که میتوان آنها را در چنین قالبی یافت، متفاوت است و شاید دلیل اصلی تفاوتش این است که خیلی خیلی خوب توانسته است داستان آنروزها را که فهمیدن آن برای خیلی از ما در حالت گنگ قرار دارد به صورت نامهگونه به قلبمان سرازیر کند!
پیش از اینها به این اعتقاد داشتم که شاید نامهها آخرین راهی باشند که همیشه باقی میمانند؛ همینطور غریب! اما اکنون به این معتقدم که هنوز هم هستند کسانی که نامهها را آخرینراه نمیپندارند و نمیگذارند انقراض نامهها میسر شود؛ کسانی که واژههای داستان خود را در نامهها رقم میزنند، نامههایی با مُهر مخصوص محبت!
کتاب «پدر، پسر، روحالله» با قلم فوقالعاده زیبای آقای ابراهیم حسنبیگی، آنقدر قلب و روح را در خود فرو میبرد که توصیفش ممکن نیست و واژهها در گفتن از آن کم میآورند. این اثر را میتوانید از انتشارات کتاب جمکران تهیه کنید و بخوانید. شاید شما هم بدون فهمیدن گذر زمان کتاب را بخوانید و نگذارید صفحاتش یک نفس راحت بکشند.
نظر شما