«راهی به سراچه درون خواهد زد
رستاخیزی به عمق خون خواهد زد
این آمد و شد، حلول روح است اگر
از من، من دیگری برون خواهد زد» (افکارآزاد، 1401: 18)
اینکه افکارآزاد تمامی چهار دفتر منتشرشده خود را مختص رباعی کرده است، افزون بر ذوق و هنر وی در این ژانر ادبی، رهیافتی مطلوب برای یک پژوهشگر در حوزه مطالعاتِ زنان ایجاد میکند که همان توانایی و اعتماد به نفس یک زن برای تولید یک ژانر در آن حد و اندازه است و این به خودی خود، رهیافت و خبر خوبی است.
در ادبیات معاصر یا بهتر بگویم در شعر معاصر زنان اگر نقدی و تفحصی صورت بگیرد، بهترین نگاه و نوع بررسی آن، پرداختن به روانکاوی متن است، از آن جهت که به قول خانم «لیکاف» در کتاب «زبان و جهان زنانه(1975)»، چقدر یک زن توانسته خود را از زبان مردان متن رها سازد و برای خود و متنش سبکی و سیاقی زنانه یا ویژه تولید کند. نه در این گفتار و نه در گفتارهای دیگر به هیچ وجه قصد و تمایل نداریم که ادبیات را مردانه و زنانه کنیم، بلکه نگاه این پژوهش به چگونگی ساخت سبک زنانه در متن است؛ تاکید میشود؛ سبک زنانه، نه سبک زنان. زیراکه این دو، متفاوت هستند.
بررسی کتاب «از من، منِ دیگری برون خواهد زد» نیز از جهت کمیت و کیفیتیابی تولید متن زنانه و رهایی از زبانِ مردانۀ مسلطِ بر متن، قابل واکاوی و پردازش است. در همین آغاز بیان میکنم که خانم افکارآزاد آگاهانه یا از سر ذوق هنری و شانس، در چهارمین مجموعه رباعی خود، رگههایی از زنانهنویسی و رهایی زبان همیشگیِ مردانۀ متن تولید کرده است.
با رمزگشایی متن میتوان به سبک مردانه یا زنانهنویسی صاحب متن پی برد. مثلاً بیشتر آواها و صامتهایی در شعر زنان استفاده میشود که بیانگر احساسات عمیق درونی و لطافت زنانه باشد. استفاده از واژگان مربوط به محیط زن نیز در زمره زبان زنانه محسوب میشود، این واژهها مربوط به رفتارهای شغلی و اجتماعی زنان و پوشش آنها است. زبان زنان در ترکیبات اضافی و وصفی نیز خود را نشان داده است. وجود واژههایی زنانه در جایگاه موصوف و مضاف و گاهی نیز در جایگاه صفت و مضافالیه، گرایشهای جنسیتی دارد. زبان زنان در فعل یا عبارتهای فعلی نیز خود را نشان داده است. در بررسی شعر زنان میتوانیم به فعلهایی از قبیلِ النگو به دستکردن، دمکردن چای، باردار بودن، برش زدن، چیدن موها، آبستن بودن، لالایی خواندن، تَفتدادن و چرخ کردن گوشت، رنگکردن موی سر و ... را مشاهده کرد که این خود، نشانی از تاثیر جنسیت بر زبان شاعر است.
تاثیرِ جنسیت در متنِ زنانه در قسمتِ نحوِ کلام نیز خود را نشان میدهد، از این رو، میتوان به دستاوردهای زبانی قابل قبولی رسید. زنان ترجیح میدهند، مودبانهتر و با گویش معیار سخن بگویند. زنان بیشتر از مردان از جملههای پرسشی و تاکیدی و دستورمند استفاده میکنند.
پرداختن به مسئله زنان از واکها شروع میشود و خود را تا عبارتهای فعلی میکشاند. از نخستین افرادی که در این زمینه، مباحثی را مطرح کرد و به این ساحتِ زبان توجه نشان داد و نوعِ خاصِ ادایِ واژههایِ زنانه را متفاوت دانست و متوجه آن شد، رابین تالمک لیکاف بود. این کتاب نقطه شروع و عطفی شد برای بررسیهایی که در این زمینه صورت گرفت. با این مقدمه میتوان بر اساس فرم و مشخصههای زیر به سبک شعر افکارآزاد پیبرد.
اعتراض و بیان عاطفه اجتماعی، رسیدن به یک نوع نظریه، تابوشکنی، کنایههایی همراه با مزاح، من گفتن، اشعار اجتماعی، مرگ آرزو و تعریف از زن مولفههایی است که در دفتر چهارم افکارآزاد دیده میشود. این مولفهها هرچند پربسامد اتفاق نیفتاده است، ولی مژده خوبی برای پوستاندازی رباعیها و دیگر اشعار او است.
اعتراض به هر وضعی، وضع سیاسی، اجتماعی و دیگر مولفههای جامعه، بروندادِ رسیدن به نوعی اعتماد به نفس است که در اشعار زنان معاصر راه یافته است. این مولفه بیشتر از همه مولفههای دیگر در دفتر چهارم این شاعر حضور یافته و به نوعی سبک وی را معلوم و معین کرده است:
«نه چشم بدوزیم به الطاف کسی
نه عشق بورزیم به هر خار و خسی
با بلبل بستان ننشینیم به عیش
گل را شده عادت، غم بیهمنفسی» (افکارآزاد، 1401: 69).
«سرخورده درگاه شب تقدیریم
جامانده امتحان بیتأخیریم
بر بام بلند توبه، دستی نرسید
تاوان کدام تهمت تکفیریم؟» (همان: 14).
تابشکنی بسیار جزئی در شعر افکارآزاد اتفاق افتاده است. معنی تابو از زبان تونگا که یکی از زبانهای پلینزی است وام گرفته شده است. به عقیده اهالی جزایر پلینزی، برخی از اشخاص یا اشیا (مانند کشیشان، جادوگران، اجساد مردگان، زنان زائو، زنان در دوره قاعدگی، رؤسای قبایل و…) دارای قوهای مقدس و مافوق طبیعی هستند، بهطوری که نزدیکشدن به آنها ممکن است خطرهای بزرگی مانند جنون، بیماری یا مرگ به وجود آورد. انواع تابوها وجود دارد: تابوی مذهبی، تابوی اجتماعی، تابوی قانونی، تابوی جنسی.
باید بپذیریم که تابوهای زنانِ بسی بیشتر از تابوهای مردان است؛ به معنای دیگر، زنان، شتاب و تعهد بیشتری برای الزام به تابوهای خود داشته/دارند. سوایِ درست و نادرستبودنِ این حرکت، میتوان گفت که زنان با این زبان و با این آمار، فریادِ رهایی از تابوهای جنسیتی و بدنی که گاهی نوعی درد و بیماری زن محسوب میشود، سرکردهاند و با زبانِ بیزبانی، یعنی با زبانِ متن، خواهانِ نوعی بازنگری در تابوهای جنسیتی یا تابوهای زبانِ مردانه هستند. این حرکت در حقیقت برای مقابله با تسلطِ زبانِ مردانه و بر همزدنِ منطقِ امرِ نمادین در زبانِ زنان ایجاد شده است. منطقی که با پذیرش آن، زبانِ زنانه، همچنان در متون ادبی در تاریکی به سر خواهندبرد و برای دیدن روشنایی، همچنان باید دست و پا بزند (علوی، 1401: 241). تابوشکنی در حقیقت، نوعی اعتراض و شورش است. اعتراض و شورش در برابر، زبانی که موردِ میل و رغبتِ زنان نیست و خواهان بر هم زدن آن هستند:
«تو وارث زخمهای ناسور زمان
تو میوهی نوبرِ نرفته به دهان
آبستن درد بی ویاری، ایران!
زاییده میان سومین جنگ جهان» (همان: 37)
«یک شب کسی از زبان خیام شنید
بی می نشود به دولت صبح رسید
در سایهی تاک با گلی همبستر
بهتر بوَد از غمی که بر جان بخرید» (همان: 8)
گذاشتن سه نقطه (...) در پایان مصراع نیز در شعر وی قرار گرفته است. ما به این مولفه، جملات ناتمام میگوییم. ثابت شده است که صحبتِ زنان، از سوی مردان قطع میشود و این امر براساس نظریه تسلط، به سبب اعمال قدرت مردانه در حین گفتوگو است؛ زیرا یکی از راههای مدیریت مکالمه، قطع آن است. لیکاف معتقد است: رهاکردنِ یک بحث به صورتِ ناتمام، از سوی زنان به سبب روحیه مداراجویانه آنها و عدم تمایلشان برای تحمیل ذهنیت یا نقطهنظر خود به دیگران است، یعنی هرچه مردان تمایل به قدرتنمایی در سخنگفتن دارند، زنان در تلاش هستند مکالمه را با ملایمت و عدم صراحت در جریان نگاه دارند (کوتس به نقل از هنری، 1400: 83).
در این بخش با نقطهچین گذاشتنِ پایانِ مصراع یا بریدهبریده کردنِ کلام و کلمه یا رهاکردنِ متن یا ایجاد لکنت ایجاد میشود. این نقطهچینها گاهی عامل فرازبانی دارند و نوعی نشانهگذاری محسوب میشوند. شاعر با این کار در حقیقت بهدنبال جلب توجه است یا ادامه ماجرا را برعهده خواننده میگذارد. گاهی این کار در شروع شعر و گاهی نیز در پایان شعر صورت میگیرد که هر دو از نشانههای نوآوری در شعر معاصر محسوب میشود:
«لبخند گذشته را نداریم به لب
اندوه سرک کشید بر شانهی تب
بیحوصلهتر، پنجرهی دلها که...
بر چشم، کشید پردهی خستهی شب» (همان: 143)
زنان معاصر به گونه غیرمستقیم در متون خود از خود یاد میکنند. از این منظر، شاعر به خود و مشکلات و گرفتاریها و نگرانیهایش توجه میکند. این توجه به گونه مستقیم که با نام بردن از خود و اشاره مستقیم به خود باشد، نیست؛ بلکه به گونۀ غیرمستقیم و با به کار بردنِ الفاظی که هویت شخصی و واقعیاش را تعیین میکند، پای خود و خواستههایش را به میان میکشد و به این طریق، خودِ شخصِ شاعر در میان شعرهایش هویدا میشود.
این هویدایی به گونه ابرازِ بیانِ مشکلات از فردی نامعلوم است که آن فرد با نام «زن» خطاب میشود یا با خطاب قراردادن واژه «زن» است که آرزوها و تمایلات خود را بیان میکند. نقش واژه «زن» در زبانِ زنانه و در متونِ ادبی بسیار حائزِ اهمیت است.. این بیان غیرمستقیم در متنِ زنان به خاطر رهاشدن از قضاوت و چنگال داوری ایجاد میشود و در گریزگاه، زن میتواند از مخمصه اتهامِ این موارد به خود رها شود. این حالت با بیانِ آمالها از زبان زنی دیگر نیز ایجاد میشود (هنری، 1400: 173) و امکانِ تولیدِ بیانِ غیر مستقیمِ زن از خودش را به وجود میآورد:
«سرسبزترین بهانهی زیستن است
هر زخم به دستِ مرهمش، ریشهکن است
امید که زد شکوفه در باغ حیات
یعنی سر هر محال، تسلیم زن است» (همان: 63)
«نیلوفر قدیسهی تالاب دل است
آن زن، زن مومنه که در قاب دل است
سجادهی او آینهی روشنِ آب
در حال قنوت، رو به محراب دل است» (همان: 111)
مرگ آرزو، نوعی سبک زنانه در شعر زنان محسوب میشود. به این طریق که زنان معاصر خود را از گله و شکایت رها کرده و دیگر به مرگ آرزوهای خود نمیپردازند، زیراکه اعتقاد دارند دلیلی وجود ندارد که به آرزوهای منطقی خود دست نیابند. دیگر سد مقاوم و سترگ مرد و مردانه بودن را در جلوی خواستههای خود نمیبینند و چندان از مرگ آرزوهای خود نمیگویند. در دفتر چهارم افکارآزاد فقط یک بار این اتفاق افتاده است:
«در سینهی شهر، آرزوها مردند
حلوای عزای زندگی را خوردند
میراث به جا ماندهی این آبادی
موران ز ملخ، ملخ ز موران خوردند» (همان: 31)
بهنظر میرسد که افکارآزاد از نظر مفهومی و روانشناسی متن به جایگاه ارزشمندی در دفتر چهارم خود رسیده است که امیدوارم در زمینۀ زحافات عروضی و قافیهسازی و زبانبازیهای کلیشهای و دِمُده و ضعفهای تألیف که همگی به نوعی در این دفتر نیز هر چند اندک، ولی وجود داشت، رها شود و در چاپهای بعدی به نتیجه زبانی و ... بهتری دست یابد.
منابع:
افکارآزاد، معصومه؛ (1401) «از من من دیگری برون خواهد زد»، تهران، اورازان.
علوی، بشیر؛ (1401) «شناختنامه شعر زنان استان بوشهر»، تهران، آرون.
هنری، گلاله؛ (1400) «عصیان ریشهدار»، تهران، اگر.
نظر شما