میرزایی زاده باروحیه جهادی و مسئولیتپذیری اجتماعی، پس از پشت سر گذاشتن دوران خدمت به بیماران کرونایی، این روزها در میدان دیگری حضور یافته و مشغول یاریرساندن به آسیب دیدگان زلزله شهرستان خوی است.
وی در نخستین روزهای وقوع زلزله در شهرستان خوی و روستاهای اطراف آن در اقدامی خودجوش و خیرخواهانه، سالها تجربیاتش درزمینهٔ پرستاری در بیمارستان خاتمالانبیا (تأمین اجتماعی) گنبدکاووس را همراه با اقلام موردنیاز آسیب دیدگان، سوار بر خودرو شخصیاش کرد و به روستاهای آسیبدیده از زلزله برد.
به بهانه این اقدام ارزشمند، حمیدرضا میرزایی زاده در گفتوگو با خبرنگار ایبنا، درباره نحوه حضور، اقدامات صورت گرفته و تجربیات کسب کردهاش بهعنوان یک نویسنده هنرمند، گفت: متأسفانه 8 بهمنماه سال جاری شاهد وقوع زلزلهای در شهرستان خوی و روستاهای اطراف آن بودیم. بهمحض اینکه خبر این حادثه را شنیدم مجدانه پیگیر شدم چگونه خودم را میتوانم به محل برسانم که هم خدمت پرستاری کنم و هم در حد توان کمکهای دوستان هنرمند و همشهریهای عزیزم را به حادثهدیدهها برسانم.
میرزایی زاده با اشاره به اینکه ابتدا کوشید اطلاعاتی از وضعیت منطقه و نیازها را کسب کند، گفت: طبق اطلاعی که کسب کرده بودم، شش روستای منطقه (قشلاق، قریس، وار، بدلان، فیرورق، مامیشقان) شرایط خاصتری داشتند و من سعی کردم تمرکزم را در گام نخست برای خدمت به روستاها بگذارم.
وی افزود: با کمک دوستانم اول به دنبال نیازسنجی و اولویتسنجی رفتم و مشخص شد چادر، کنسرو، لباس گرم، جیره خشک، پتو و نیز لوازم بهداشتی موردنیاز اساسی است؛ همچنین ما حتی پلاستیکهایی با ابعاد بزرگ برای عایقبندی چادرها تهیه کردیم که بتواند چادرها را ولو اندکی از شدت سرمای زیاد محافظت کند.
میرزایی زاده ادامه داد: بنا بود با چند دوست پرستارم به منطقه بروم که متأسفانه حضور آنها مهیا نشد و شرایطی پیش آمد که بهتنهایی سفر کنم. بههرحال با کمک دوستان و هنرمندان تا جایی که ظرفیت ماشینم اجازه میداد اقلام موردنیاز را پُر کردم؛ به حدی که بین پدال گاز و ترمز هم وسیله جا ساز کردم که با حداکثر اقلام اهدایی به کمک حادثهدیدهها بروم.
وی افزود: یازدهم بهمنماه باتجربه حضور در زلزله بم و کمکرسانی در ایام کرونا در روستاهای استان گلستان، بدون توقف راهی شهرستان خوی شدم. در تمام طول مسیر به این فکر میکردم کاش میتوانستم وسایل بیشتری با خودم بیاورم؛ شاید یکقلم بیشتر بتواند ولو نیاز یک نفر را رفع کند، آنهم در سرمایی که بعضاً به چندین درجه زیر صفر میرسید.
میرزایی زاده سپس ادامه داد: حقیقت امر تمام قصدم از حضور میدانی این بود که اقلام را شخصاً به دست افراد واقعاً نیازمند برسانم و نیز با مشاهده از نزدیک بتوانم مجدداً نیازسنجی کنم و به دوستان و خیرین انتقال دهم تا آنها صرفاً همان اقلام مهم و ضروری را ارسال کنند.
این هنرمند و نویسنده گنبدی، افزود: خوشبختانه در خوی با یک گروه مردمنهاد به نام «مردم دلان» به مدیریت دو جوان دوستداشتنی و مسئولیتپذیر و آشنا به منطقه به نام امیر خوشدل و هادی تقی زاده که واقعاً و خالصانه دغدغه خدمترسانی به روستاها را داشتند آشنا شدم.
آنها با وانتی کالاهای موردنیاز را به مردم روستاهای آسیبدیده میرساندند. من هم با آنها همراه شدم و راهی روستاهایی که از آنها نام بردم شدیم.
میرزایی زاده، افزود: پس از حضورم و نیازسنجی، دوستان هنرمندم در گالری شیدان شهرستان گنبدکاووس هم اقلامی را مهیا کردند و با 2 خودرو نیسان آنها را به منطقه رساندند که جا دارد در اینجا از اقدام نیکشان قدردانی کنم.
وی با اشاره به اینکه در کنار خدمترسانی بارها بغض به سراغش آمد، گفت: فضای خاصی را در این مدت تجربه کردم، مخصوصاً زمانی که چهره کودکان را میدیدم که با سرما دستوپنجه نرم میکنند.
این تصویر مدام جلو چشمانم است و من در ایامی که در منطقه حضور داشتم سعی کردم ضمن خدمات امدادی و پرستاری، با هنر نمایش برای کودکان منطقه انرژی و امید به ارمغان بیاورم و آنها را ولو اندکی سرگرم کنم.
حمیدرضا میرزایی زاده ادامه داد: جا دارد اشارهکنم که مردم آنجا هم باوجود تمام سختیها و آلام، به جد قدرشناس بودند. اینکه میدیدند یک پرستارِ اهل فرهنگ و هنر از کیلومترها دورتر آمده برای خدمت؛ واقعاً قدردانی میکردند.
در کنار تمام تلخیهایی که با آن روبهرو شدم اندکی هم خوشحالم بابت اینکه توانستم ولو بهاندازه سرسوزنی چراغ امید را در دلشان روشن کردم. واقعاً شرایط خاصی بود و همچنان هست؛ مثلاً پسلرزههای پُرشمار فضایی را ایجاد کرده بود که حتی آنهایی که هنوز سرپناهی داشتند از ترس ریزش آوار وارد خانههای خود نمیشدند.
بههرحال برای آنها آرزوی لبخند دوباره دارم و از همه عزیزان هموطنم که در این مدت دریای محبتشان را نشان دادند تشکر میکنم. واقعاً خوشحالم که بار دیگر خدا به من توفیق خدمت داد. به قول حضرت سعدی (توفیق عشق روی تو گنجیست تا که یافت/ باز اتفاق وصل تو گوییست تا که برد) همچنین شرایط پیش آمد که نماینده هنرمندان و اهلقلم استان و شهرم باشم و خدمت اندکی بکنم.
میرزایی زاده در ادامه گفت: باور دارم یک نویسنده و هنرمند باید یک کنشگر اجتماعی و مسئولیتپذیر باشد، همچنین معتقدم حضور هنرمندان در چنین میدانهایی میتواند برای مردم آسیبدیده حتی اندکی حال خوب و امید هدیه دهد.
وی افزود: از سویی دیگر وقتی یک نویسنده و هنرمند به چشم خودش یک سری وقایع، رویدادها و مسائل اینچنین تلخ و گاهی شیرین میبیند (به قول حضرت مولانا انسان را زیر و زبر میکند) میتواند قلابی در ذهنش برای تولید یک اثر هنری بی اندازد؛ کما اینکه آثار تولیدشده بسیاری را در عرصه جهانی سراغ داریم که ماحصل مواجههای مستقیم اینچنینی است.
میرزایی زاده ادامه داد: درمجموع مواجهه با فضای زیستی رنجدیدهها، در کنار آلامی که در آدمی پدید میآورد، تذکر و تلنگری است برای توجه بیشتر به خدا و نوعدوستی و نیز میتواند دستمایه خلق اثری شود.
برای من حضور در چنین حوادثی که امیدوارم دیگر کمتر شاهدش باشیم، بهخصوص پس از دوران بازنشستگیام، بهنوعی حضور در میدان مشق نظری است. این گفتوگو کردن با مردمِ عادیِ آسیبدیده و تجربههای تلخ و شیرینی که در این فضاها شکل میگیرد همش یک نوع نشانه، الهام و توجه است؛ نمونهاش تولد یک نوزاد در دل ویرانیها که خود قصهای شیرین از دل تلخکامیها بود که از نزدیک شاهدش بودم.
وی در پایان، گفت: بهعنوان یک نویسنده و هنرمند درمجموع باور دارم در پناه هر چادر امدادی که خانوادهای زلزلهزده اکنون با ابهام و امید به آینده در آن زندگی میکند، هزاران اندیشه، قصه و ایده پنهان است که باید کشف کرد و به قلم و تصویر درآورد تا ماندگارتر شود.
به گزارش ایبنا؛ حمیدرضا میرزایی زاده، متولد سال 1350 در شهرستان گنبدکاووس و دانشآموخته کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی و کارشناسی پرستاری است. از میرزایی زاده تاکنون کتابهایی در حوزه شعر، داستان و نمایشنامه با عناوینی چون «از کدامین سمت میآیی» «جادههای آسمان»، «جادهای تا پوتینهای من»، «آسمانیها»، «پلک بزن» و «شش پنجره مایل به همیشه» و «خواب هفتم» روانه بازار نشر شده است.
نظرات