چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۵
«اشک را مهلت ندادیم»؛ داستان شهیدی که می‌گفت می‌روم مرده دزدی

کتاب «اشک را مهلت ندادیم» خاطرات زهرا یوسفیان همسر شهید ابوالفضل محمدی توسط انتشارات ۲۷ بعثت منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، خاطرات زهرا یوسفیان همسر شهید ابوالفضل محمدی توسط انتشارات ۲۷ بعثت منتشر شد.

کتاب «اشک را مهلت ندادیم» نوشته سمیه جمالی، خاطرات زهرا یوسفیان همسر شهید ابوالفضل محمدی در ۱۳۶ صفحه با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه از سوی انتشارات ۲۷ بعثت چاپ و روانه بازار نشر شد.

این کتاب اولین کتاب همسرانه است که از سوی این انتشارات منتشر شده است.
 

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
از بازارچه قدیمی شاه‌عبدالعظیم(ع) رد می‌شدیم. بوی کباب و دود زغال با صدای تعارف شاه‌عبدالعظیمی شاگردکبابی‌ها، در بازار پیچیده بود. تسبیح‌های رنگی و گردن‌بندهای طلایی جلوی حجره‌ها تکان ریزی می‌خورد. سجاده‌ها به دیوار آویزان بود و انگشترها زیر شیشه دکان. پیشنهاد داد برویم کباب بخوریم. گفتم: «به تو باشد که صبحانه هم کباب می‌خوری.» دست انداختم زیر یکی از تسبیح‌ها، نگاهم را دوختم به آن و گفتم: «به‌شرطی که به سؤالم جواب بدهی.» سینی کباب را که گذاشتند روی میز، یک لقمه داغ داد دستم. پرسیدم:
«توی جبهه چه‌کار می‌کنی؟»
خندید: «توالت می‌شویَم!»
«اَه! حالم را به‌ هم نزن وسط غذا! درست جواب بده!»
«وقت‌های بیکاری می‌رویم جنازه‌دزدی.»
لقمه بعدی که به‌سمتم گرفته بود، توی دستش معطل ماند.
«اِ ابوالفضل! اذیت نکن!»
«یعنی چند نفر داوطلب می‌رویم شهدایی را که توی خاک دشمن افتاده‌اند، برمی‌گردانیم.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها